عادت گدايي - طمع نسخه متنی

عادت گدايي

درذكرگدايي مولاناارشدواعظكه ازگدايان مشهورست ودرزمان ملك حسين وعظگرم ميگفت ومردم رامتاثروگريان ميساخت ودرآخرمجلس طرح گدايي مي انداخت وكيسه هاي مستمعان راپاك ميپرداخت .

وقتي ملك حسين خواست كه رسولي بشيرازفرستدنزدشاه شجاع تامدعيات ؟اوراخاطرنشان كند،بعدازمشورت بااركان دولت ،رقم آنكار برنام مولاناارشدكشيدندكه يغايت فصيح وبليغبود،پس اوراطلبيدندوملك حسين گفت مراضرورتي پيش آمدست كه رسولي بشيرازنزدشاه شجاع فرستم وملازمان من رقم برتوكشيده اند،ليكن اين گدايي درتوبرزگ عيبي است كه همه فضائل وكمالات تراميپوشاند،اگرعهدميكني كه آنجاگدايي نكني ومرابي ناموس نسازي ،هرچه مدعاي توباشدنقدازخزينه ميدهم ،گفت آنجاكم ازبيست هزاردينارنميگرفتم اكنون براي رضاي توعهدكردم كه آنجاگدايي نكنم ،ملك خوشدل شدوبفرمودتابيست هزاردينارنقدبروشمردندوپنجهزاردينارديگردادند،تاترتيب اسباب سفر كردوبشيرازرفت واداي رسالت نمودوبمدعاجواب يافت ،چون خواست كه برگردد شاه شجاع واركان دولت واهل آن ولايت ازخواص وعوام الناس ازوالتماس مجلسي نمودندوگفتندكه مدتهاست ازالسنه وافواه صفت وعظتوشنيده ييم وبغايت مشتاق وآرزومنديم وميخواهيم كه يك مجلس وعظبگويي ومارامستفيدگرداني ، مولاناارشدبنابرمبالغه شاه شجاع واهل شيرازقبول كردكه بعدازنمازجمعه در مسجدجامع مجلسي گويد،چون روزجمعه شدخلق بسياردرمسجدجامع زياده ازمعهود حاضرشدندوشاه شجاع وهمه اعيان شيرازنشستندوخاص وعام ازدحام كردند،پس مولاناارشدبمنبربرآمدومجلسي گرم بگفت ومستمعانرابگريانيدونيك متاثرساخت ،چون ديدكه بازاروعظگرمست وخريداران راغب ،قوه طامعه اش بحركت درآمد ونتوانست خودراضبطكند،گفت اي عزيزان من پيش ازين گاهگاه برسرمنبرازكيسه كرم عزيزان دريوزه ميكردم ليكن وقتيكه روي بدين ديارآوردم مراازگدائي سوگند دادنداكنون اگرمن سوگندخورده ام كه گدايي نكنم ،شماخودسوگندنخورده ييدكه مرا چيزي ندهيد،مردم درعين آن گريه خندان شدندوچندان خدمت بجاي آوردندكه مدعاي اوحاصل شد .