جنبش خودمختارى در ايران
در ايران خصوصاہ پس از پيروزى انقلاب اسلامى تبهكاران بسيارىهويت كردى را وسيله قرار دادند كه جاه طلبيهاى سياسى خود را ارضا كنند. حزب دمكرات و سران فاسد آن در راعس
آنها قرار داشتند و اكثراہ از كمكهاى رژيم بعث عراق برخوردار بودند.
از حمله اين افراد يك فئودال زاده بنام قاسملو بود كه " نقل از سند " : با نيروى تمام بر ادعاى خود اصرار داشته كه وى
برجسته ترين سخنگوى غيرمدهبى كردهاست ... او در خانواده ثروتمندترين زمين دار در اروميه " رضاييه سابق " در
كردستان ايران متولد شد. پس از يكسالى كه به عنوان دانشجوى اقتصاد در پاريس بسر برد به يراگ رفت و از آنجا تا سال
1953 كه به ايران بازگشت ادامه تحصيل داد. تا آن موقع قاسملو يك عضو كميته اصلى حزب دمكرات كردستان و
ماعمور رابط حزب توده ايران بود. مابقى زندگى او سر تا پيش از انقلاب اسلامى حاكى از رفت و آمدهاى متعدد به
چكسلواكى، شوروى، عراق و فرانسه مى باشد. عليرغم اينكه او ارتباط با رژيم عراق را شديداہ تكذيب مى كند اسناد
بسيارى وجود اين رابطه را آشكار مى كنند. يكى از جاسوسان سيا در حدود مهر 58 گزارش داده:
قاسملو بيشتر اوقات خود را مى گذراند و بندرت به ايران مى آيد. موساد اسرائيل نيز از قول جاسوس خود كه نزديك به
محافل دولتى عراق است به سيا گزارش مى دهد مذاكره بين دولت عراق و دبير كل حزب دمكرات كردستان ايران
عبدالرحمن قاسملو با موفقيت انجام شد. قاسملو با افراد طالبانى همكارى نمود.
يكى از جاسوسان كه سيا به او ماعموريت داده بود تا به منطقه كردستان برود. از قرار معلوم با قاسملو روابطى داشته و تا
آنجا كه اسناد بدست آمده نشان مى دهند قرار بوده نامه اى را از همسر فرنگى قامسلو گرفته و تحويل او دهد " نقل از
سند " : " جاسوس مذكور " مطابق برنامه اش بايد در 18 شهريور 58 عازم پاريس شود تا النا قاسملو را ببيند و نامه اى
بگيرد و آنرا به شوهرش برساند. از مفاد اين نامه