از سرزمین آینه و سنگ (مجموعه شعر) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

از سرزمین آینه و سنگ (مجموعه شعر) - نسخه متنی

فرخ تمیمی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید














از حصار
سال ها

فراخوانديم از حصار
سالها

اما پاسخ من در
اکنون مي زيست

طنين کلامت

حقارت قلم را باز گفت

گاه که پيوند بد
آغاز را گواه بود

مرا تاب زشتي
شهرتاشان تو نيست

که پستي در پوستشان
بيدار

چون چشم گشودي

حصاري بر تو
بافت

دستي که گهواره ات
را بايد مي جنباند

ننگشان که قلب
تو را به سکه ي قلب فروختند

مي بينم در آبگينه ي
دستم

صداي زنجير
کتفت را

من نيلم که
چون بخوانم خونبار مي خوانم

و ديوار ندبه پژواک
اندوهم ررا باز مي سرايد

اي اورشليم يتيم

بازويم را سخت بگير
تا از خاک برخيزي

بر اين باور استوارم
که از سختان مي توان گذشت

و اعتماد چشمان تو

زاد سفري که در پيش








/ 7