34
رنجوري تو راباور نمي كنم
اي پيش مرگ تو همه
رخشنده اختران
تو مرگ آفتاب درخشان
و پاك را
باور مكن
كه ابر ملالي
اگر توراست
چونان غروب سرد
غم انگيز بگذرد
دردي اگر به
جان تو بنشست
اين نيز بگذرد
تهمت به تو ؟تهمت زدن چگونه
توانم به آفتاب ؟ لعنت به آن
كنم كه دو رو بود
نفرين به او كنم
كه عدو بود