نگاه، نگاهي دوباره و نو - پژوهشی فقهی اجتماعی در موضوع نگاه و مسائل آن (06) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

پژوهشی فقهی اجتماعی در موضوع نگاه و مسائل آن (06) - نسخه متنی

محمد سروش

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

نگاه، نگاهي دوباره و نو

محمد سروش

پژوهشي فقهي اجتماعي در موضوع نگاه و مسايل آن

«قسمت ششم»

نگاه، حق يا حكم؟

فلسفه محدوديت نگاه

نگاه «حق شخص» است و يا «حكم شرع»؟

قبلاً بايد بدانيم «حق» و «حكم» دو مقوله متفاوت‏اند، و در اين باره بحثهاي دقيق و عميقي در فقه صورت گرفته است. شهيد اول در اين باره مي‏گويد: هر آنچه را انسان مي‏تواند «اسقاط» كند، به عنوان حق او شناخته مي‏شود، و هر چه كه تحت سلطه او قرار ندارد، حق او نيست. مثلاً «حرمت ربا» با «رضايت» قابل اسقاط نيست و چون حكم است، با فرض قبول آن، باز هم «حرمت» به قوت خود باقي است. همچنين «حفظ نفس» يك «حكم» است و «رضايت» انسان، موجب آن نمي‏شود كه «نابود كردن خود» مجاز باشد. «حرمت» زنا نيز حكمي است كه ميل و توافق بر آن، در سقوط و تغييرش دخالتي ندارد.1

اين بيان كوتاه، به خوبي نشان مي‏دهد كه تشخيص حق يا حكم، به چه تفاوتهاي فاحش و مهمي مي‏انجامد و خلط آنها نيز چه آثار زيانباري به دنبال دارد.

اين نكته نيز قابل توجه است كه فقها مواردي را نيز داراي «دو جنبه» دانسته‏اند. مثلاً در باره «سرقت» گفته‏اند، باز گرداندن اموال مسروقه به مالك، «از حقوق» اوست، ولي «قطع دست سارق» حكم شرعي و حق اللّه‏ است.

در تفاوت اين دو مقوله مي‏توان گفت كه در «حقوق»، مصالح، جنبه «شخصي» دارد به اين معني كه هر كس نسبت به رعايت مصلحت، شخصا تصميم مي‏گيرد. مانند حق قصاص از قاتل، كه اولياي دم در آن صاحب اختيارند، ولي در «احكام»، مصالح جنبه «عمومي» دارد و افراد نمي‏توانند آن را بر هم زنند هر چند كه اين مصالح نيز مربوط به خود آنهاست مثل حرمت خودكشي و يا ربا2. و به تعبير صحيح‏تر، در حكم، «رخصت» براي انجام يا ترك يك كار، جعل شده است، در حالي كه در حق «سلطه» و اختيارداري، اعتبار مي‏شود.3 البته تفكيك و جدا كردن مصاديق احكام و حقوق، با صعوبت و دشواري همراه است و در بسياري مسايل، از اين جهت اختلاف نظر وجود دارد.4

در فقه اسلامي، به اين موضوع نپرداخته‏اند كه «نگاه»، از «حق» شخص نيز بهره‏اي دارد و يا صرفا حكم شرع تلقي مي‏شود، هر چند شواهدي در كلمات فقها ديده مي‏شود كه نشان مي‏دهد نگاه موضوع حكم شرعي است و آنچه در فقه بيان شده است، در زمره احكام قرار دارد. در عين حال مسأله از ابعاد گوناگون قابل بررسي است.

به نظر مي‏رسد با توجه به تنوعي كه در اقسام نگاه و احكام متفاوت آن وجود دارد، قضاوت كلي در باره نگاه كه «حق» يا «حكم» است، نمي‏توان كرد. برخي نگاهها از «احكام» الهي‏اند و با توجه به مصلحت كلي جامعه، جعل شده و رضايت اشخاص در آن‏ها تغييري پديد نمي‏آورد. مثلاً نگاه براي تلذّذ يا ريبه حرام است، و اين حكم با رضايت شخصي كه مورد نظر قرار مي‏گيرد ـ منظور اليه ـ تغيير نمي‏يابد.

از سوي ديگر در مواردي كه ممكن است نگاه به عنوان يك «حق» شناخته شود كه خود دو گونه است: يكي نگاهي كه «حق ناظر» و نگاه‏كننده است از قبيل نگاه شوهر به همسر خود، كه چون «استمتاع» به حساب مي‏آيد، از حقوق شوهر است، و ديگري نگاهي كه «حق نگاه‏شونده» ـ منظور اليه ـ به حساب مي‏آيد كه مثال آن نگاه در ديگر موارد «مباح» مي‏باشد. چرا كه اين حق براي هر انساني وجود دارد كه نسبت به «نگاه به خود» اظهارنظر كند، همچنان كه هر كس در باره «سخن در باره خود» مي‏تواند اعلام كند كه از گفتن چه مطالبي در باره خود توسط ديگران راضي نيستم.

از جمله ابهاماتي كه در بحثهاي فقهي وجود دارد مربوط به همين نكته است كه برخي گفته‏اند:

«كسي كه نگاه به شخصي مي‏كند، «تصرف» و دخالتي در حوزه آن «شخص» مرتكب نمي‏شود. ناظر، فقط در چشم خود تصرف مي‏كند و قوه بينايي خود را به كار مي‏گيرد، از اين‏رو به اذن و رضايت منظوراليه، براي نگاه كردن به او احتياج نيست.»5

بر اساس اين ديدگاه، «نگاه مستقيم» به شخص (در موارد مباح)، «عكس گرفتن» از اشخاص، «فيلم‏برداري» از افراد و صحنه‏ها و نظاير آنها، و نيز «سخن گفتن» در باره كسان، همچنين «شنيدن» مطالبي در باره آنها، و يا ضبط صداي آنها، از حوزه اختيار آنان خارج است و مخالفت اشخاص تأثيري در ممنوع شدن اين گونه كارها ندارد.

با توجه به تنوعي كه در اقسام نگاه و احكام متفاوت آن وجود دارد، قضاوت كلي در باره نگاه كه «حق» يا «حكم» است، نمي‏توان كرد.

قبول چنين نظريه‏اي دشوار است، زيرا همان گونه كه حضرت امام خميني و فقهاي ديگر فرموده‏اند: «سلطه هر شخص بر خود» از امور عقلايي، و پذيرفته شده است: «الناس مسلطون علي انفسهم».6 از اين‏رو هر چه كه در شعاع «خود» قرار گيرد، تحت سلطه انسان قرار دارد و موارد فوق از جمله «امور خود» است.

آيا از منطق عقل و شرع بعيد است اگر گفته شود: شخصي كه بر پوشش خود در برابر ديگران مقيد است و راضي به نگاه ديگران ـ در محدوده مجاز ـ نيست، رعايت نظر او الزامي است و «حكم» شرع به جواز نظر ـ مثلاً به وجه و كفين ـ «حق» او را

ساقط نمي‏سازد؟ في المثل اگر نگاه به بدن محارم ـ به جز موضع خاص آنها ـ جايز باشد، آيا آنان نمي‏توانند علاوه بر آنكه بخشهايي از بدن خود را مي‏پوشانند، ديگران را نيز از نگاه به خود منع كنند و در اثر منع آنها، نگاه به ايشان مجاز نباشد؟!

در باب زنا نيز فقها بر جنبه «حكمِ» آن، تأكيد بجايي كرده‏اند و به درستي نتيجه گرفته‏اند كه رضايت، حرمت را از بين نمي‏برد و قهرا با شهوت‏پرستي عده‏اي هوس‏باز، مصلحت عمومي جامعه را نمي‏توان ناديده گرفت، ولي اين نكته را توضيح نداده‏اند كه چرا هيچ جنبه‏اي از «حق‏الناس» را در آن نمي‏پذيرند؟ و چرا در حق‏الناس به «ضرر مالي» توجه مي‏شود، ولي از خسارت به «آبرو» كه به مراتب مهم‏تر و زيانبارتر است، سخني به ميان نمي‏آيد؟ آيا زنا در شرايط «اكراهِ» ديگري، نبايد مشمول سختگيري مقررات و احكام «حق‏الناس» قرار گيرد؟7

/ 5