فلسفه محدوديت نگاه - پژوهشی فقهی اجتماعی در موضوع نگاه و مسائل آن (06) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

پژوهشی فقهی اجتماعی در موضوع نگاه و مسائل آن (06) - نسخه متنی

محمد سروش

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

سؤالي كه در اينجا، در باره نگاه، وجود دارد اين است كه اگر «قابل اسقاط بودن» را از جمله مشخصات اساسي «حق» به شمار آوريم ـ برخلاف حكم، كه قابل اسقاط نيست ـ آيا اشخاص مي‏توانند حق خود را در باره «نگاه ديگران» اسقاط كنند و در نتيجه نگاه به آنها مطلقا جايز باشد؟

پاسخ آن است كه دو بعدي بودن موضوع، سبب آن مي‏شود كه «اسقاط حق»، تغييري در «حكم» پديد نياورد و همان گونه كه فقها در مورد سرقت تصريح كرده‏اند، بقا و دوام «حكم»، به بقا و دوام «حق» بستگي ندارد.

پس وقتي كه ممنوع بودن نگاه را بر مبناي مصالح عمومي جامعه در نظر گرفته و بر تأثير نگاه در آلوده شدن رواني افراد و بروز مفاسد اجتماعي تأكيد مي‏كنيم، بر جنبه «حكم بودن» آن توجه داريم، و هنگامي كه احترام منظوراليه را مبناي ممنوعيت نظر و نگاه به او قرار مي‏دهيم، قهرا راه را براي طرح جنبه «حق» در نگاه باز مي‏گذاريم.

در روايات ما جنبه دوم نيز ديده مي‏شود، مثلاً در مورد جواز نظر به زنان غير مسلمان، تعبير «احترام نداشتن» آنها به كار رفته است،8 كه در فصل جداگانه‏اي آن را توضيح خواهيم داد. همچنين در باره جواز نگاه به زنان روستايي و باديه‏نشين، اين تحليل وجود دارد كه:

«منشأ جواز نظر به زنان باديه‏نشين آن است كه آنان با رعايت نكردن حجاب و بي‏اعتنايي به نهي از بدحجابي، به دست خويش، احترام خود را هتك و ساقط كرده‏اند و جواز نگاه به آنان مانند جواز غيبت كسي است كه حرمتي براي خود قائل نيست و پرده حيا را دريده است.»9

با توجه به اين نكات كه در تعبيرات روايي و نيز زبان فقها مطرح شده است، مي‏توان علاوه بر جنبه حكم، جنبه حق را نيز در مورد «نگاه» مطرح ساخت و مانند موارد مشابهي كه در فقه وجود دارد، «حق اللّه‏» و «حق الناس» را با هم توأم ديد.

البته در نگاه براي خواستگاري، آيت‏اللّه‏ حكيم، و به تبع آن، آيت‏اللّه‏ خوئي، و سپس برخي محققان، «حكم بودن» جواز نظر را مورد تأييد قرار داده و بر مبناي آن تحصيل اذن و رضايت را از زن لازم ندانسته‏اند، آنان به صراحت «حق زن» را براي نگاه ديگران به خويش، انكار كرده‏اند.10 بدين مسأله مستقلاً خواهيم پرداخت.

فلسفه محدوديت نگاه

در قوانين اسلامي، محدوديتهايي براي نگاه در نظر گرفته شده است. اين محدوديتها به خصوص در نگاه به جنس

وقتي كه ممنوع بودن نگاه را بر مبناي مصالح عمومي جامعه در نظر گرفته و بر تأثير نگاه در آلوده شدن رواني افراد و بروز مفاسد اجتماعي تأكيد مي‏كنيم، بر جنبه «حكم بودن» آن توجه داريم، و هنگامي كه احترام منظوراليه را مبناي ممنوعيت نظر و نگاه به او قرار مي‏دهيم، قهرا راه را براي طرح جنبه «حق» در نگاه باز مي‏گذاريم.

مخالف بيشتر است و بويژه در نگاه مردان به زنان تشديد شده است. و در شرايطي كه با توجه به وضع نگاه كننده و نگاه‏شونده، زمينه تلذذ جنسي و يا انحراف اخلاقي وجود داشته باشد، به طور كلي ممنوع مي‏باشد.

اين محدوديتها، داراي فلسفه‏هاي متنوع و كاملاً خردمندانه‏اي است كه عقل سليم و فطرت پاك، بدان رهنمون است. اهم اين حكمتها، «آرامش رواني»، «حرمت انساني» و «امنيت اجتماعي» است كه به توضيح هر يك مي‏پردازيم.

1ـ آرامش رواني

توجه به «پيوند ديده و دل»، در ادبيات، سابقه‏اي كهن دارد و در اشعار و ضرب‏المثلها رايج است كه:

ـ از «دل» برود هر آنكه از «ديده» برفت.

ـ اگر «ديده» نبيند، «دل» نخواهد.

ـ كه هر چه «ديده» بيند «دل» كند ياد.

ـ هر چه كه «ديده» ديد «دل» مي‏خواهد.

ـ ز انتظارم «ديده» و «دل» به رهست.

ـ تا «دل» از آنِ تو شد، «ديده» فرو دوختيم.

ـ اگر چشمان نكردي ديده بوني

چه دونه «دل» كه خوبان در كجا بي.

اين تعبيرات و تأكيدات همه گوياي آن است كه «دل» در گروي «نگاه» است، و نگاه، دل را به دنبال خود مي‏كشد، وقتي كه نگاه «حريم» ميان زن و مرد را مي‏شكند، دريچه‏اي از هيجان و التهاب را به روي خود باز مي‏كند و هرچه نگاه ادامه مي‏يابد، عطش غرايز سيري‏ناپذيرتر مي‏گردد.

خطر نگاه را آنگاه مي‏توان به خوبي تشخيص داد كه به قدرت غريزه جنسي در انسان توجه شود. «نگاه»، نيروي خفته شهوت را در موقعيتي خطرناك به تكاپو وامي‏دارد و غريزه‏اي كه در «سركشي»، «بي‏دليل» است، به «چموشي» مي‏اندازد.

استاد مطهري كه در كمالات معنوي و مراحل عالي تقوي، انساني بسيار وارسته و خودساخته بود، سخني سنگين و عميق دارد:

«به نيروي تقوا و ايمان در مقابل موجبات همه گناه‏ها مي‏توان تكيه كرد مگر در مورد گناهان مربوط به غريزه جنسي، اسلام هرگز نيروي تقوا و ايمان را با اينكه قوي‏ترين نيروهاي اخلاقي است يك ضامن كافي در برابر تحريكات و وسائس اين غريزه ندانسته است، چقدر عالي و لطيف سروده حافظ:




  • قوت بازوي پرهيز به خوبان مفروش
    كه در اين خيل، حصاري به سواري گيرند



  • كه در اين خيل، حصاري به سواري گيرند
    كه در اين خيل، حصاري به سواري گيرند



آري، در خيل خوبان، سواري براي فتح حصاري از تقوا كافي است.»11

برخي دانشمندان دور از اخلاق، گمان برده‏اند كه رفع محدوديتها و آزاد گذاردن شهوات به «آرامش» مي‏انجامد و روان انسان را سيري مي‏بخشد.12 راسل مي‏گويد: اگر عكسهاي مستهجن مجاز و كارت‏پستال‏هاي منافي عفت آزاد گردد، پس از گذشت مدتي استقبال، مردم از آن خسته مي‏شوند و ديگر كسي به آنها نگاه نخواهد كرد.13

در حالي كه برداشتن مرزها و درهم شكستن قيود، طبيعت آدمي را هرزه و بي‏بند و بار مي‏سازد و ميل به «تنوع» را افزايش مي‏دهد. درست است كه با ديدن «يك عكس»، ميل به ديدن آن كاهش مي‏يابد، ولي ميل به ديدن عكسهاي ديگر، مضاعف مي‏شود، پس از آنكه تأثير «عكس» كاهش يافت، اين عطش انسان را به هرزگيهاي ديگر سوق مي‏دهد. تقاضا براي بي‏بند و باري، خستگي‏ناپذير است و هيچ گاه انسان را آرام نمي‏گذارد.

تمايلات شهواني، از نوع تمايل به خواب يا خوراك نيست كه «ظرفيت محدودي» داشته باشد و «اشباع» شود و سپس به «انزجار» بيانجامد. بلكه از نوع تمايل به ثروت و مقام است كه حدي براي خود نمي‏شناسد. از نظر «جسمي» سيري‏ناپذير و محدود است، ولي از نظر «رواني» با تنوع‏طلبي و عطش دائمي همراه است.

ويژگي اساسي «هوس» آن است كه در آن «حرص و آز» موج مي‏زند، از يكي سير مي‏شود و به ديگري روي مي‏آورد، در عين حال كه ده‏ها نفر را در اختيار دارد، متوجه ديگران است و حاضر به چشم‏پوشي از

«دل» در گروي «نگاه» است، و نگاه، دل را به دنبال خود مي‏كشد، وقتي كه نگاه «حريم» ميان زن و مرد را مي‏شكند، دريچه‏اي از هيجان و التهاب را به روي خود باز مي‏كند و هرچه نگاه ادامه مي‏يابد، عطش غرايز سيري‏ناپذيرتر مي‏گردد.

/ 5