والدين اره روى فرزندان
ضرر اين جنايت آخر كار
باز گردد به مادر و به پدر
نگشايند از فضائل در
باز گردد به مادر و به پدر
باز گردد به مادر و به پدر
پسرش دست بازيده
خواننده قاضى زنامه عملش
چوبه دار گفت كيفر اوست
بهر آسايش گروه بشر
هيبت مرگ بر دلش خنجر
دزدى اسب و شتر و استر
بهر آسايش گروه بشر
بهر آسايش گروه بشر
مادر پير چانه پيش آورد
پور بدبخت نيشها بفشرد
زير دندان زبان مادر كند
مادر از هوش رفت و فرزندش
گفت با مردم اى ميهن معشر
به دهانش زبان نمود اندر
بر زبان عجو زخاك بر سر
ريخت خون از دهان هر دو نفر
گفت با مردم اى ميهن معشر
گفت با مردم اى ميهن معشر
مادرم ديد و بر رخم خنديد
نه به من گفت اين عمل دزديست
خنده مادر و خوشى او
تا به اينجا كشيد بيضه دزد
لاجرم من زبان مادر را
زانكه هست اين زبان بى معنى
اگر او عيب كار دزدى را
به من آموخته بود گاه صغر
نه به من زد طپانچه و نه تشر
شاخ دزدى فضاحت آرد بر
پسرش را ز راه برد بدر
كه شتر دزد گشت و غارتگر
قطع كردم چون اره شاخه تر
قاتل من به معنى ديگر
به من آموخته بود گاه صغر
به من آموخته بود گاه صغر