سيد محمود مدني بجستانيحرم هاني ` دولت آن يافت كه در پاي تو سر داد ولي ...از حرم با صفاي مسلم كه خارج ميشويم به صحن كوچكي وارد ميشويم كه مشترك ميان حرم مسلم و هاني است و از اين صحن كوچك كه بگذري وارد حرم كوچك هاني بن عروه ميشوي. ضريح هاني بر خلاف ضريحهاي متعارف مدوّر ساخته شده است. هاني سردار بزرگ قبيله مذحج است، از پيشتازان نهضت حسيني و از اولين گروه شهداي عاشوراست. مردي كه تا پاي جان از مسلم و آرمان مقدس او دفاع كرد: پيش از شهادت، چهره و دندانهايش به وسيله دژخيم كوفه عبيداللّه بن زياد در هم كوبيده شد و سرانجام در راه عقيدهاش، به جرم ميزباني از نماينده امام حسين(ع) و تحويل ندادن وي به حاكمان يزيدي، شربت شهادت نوشيد.اگرچه آن روز بدن وي با نهايت بياحترامي در كناسه كوفه افكنده شد؛ اما حافظه تاريخ بشري عظمت او را فراموش نكرد و دادگاه وجدان انساني برترين مدالها را به سينهاش آويخت. آرامگاه او يادآور اين سخن حافظ است:هرگز نميرد آن كه دلش زنده شد به عشقاكنون كه در حرم باصفاي هاني بن عروه هستيم، بد نيست اندكي به تاريخ زندگي اين مرد بزرگ اشاره كنيم. هاني بن عروة و پدرش در محبّت و طرفداري از مولي(ع) سابقهاي درخشان دارند. هر دو در تمامي نبردهاي اميرمؤمنان(ع) (جمل، صفين و نهروان) در خدمت آن حضرت بودند و در كنارش فداكاري و جانبازي كردند. عروه در مبارزات حجر بن عدي عليه معاويه نيز شركت داشت؛ از طرف معاويه به اعدام محكوم شد و سپس به سبب شفاعت برخي مورد عفو قرار گرفت. برخي از كتابهاي معتبر تاريخي، نظير مزار سيد بن طاوس و مزار شهيد اول، براي هاني زيارت ويژهاي ذكر كردهاند كه عظمت مقام و اهميت بسيار زيارت او را نشان ميدهد.(فرسان الهيجاء، ج2، ص139)همراهان عراقي، كه تقريبا در تمام اين مدت بيكار بودند، به شدت خسته به نظر ميرسند؛ ولي زائران، كه پيوسته به نماز و دعا و گريه پرداختهاند، هنوز حاضر به ترك مسجد كوفه و اين جايگاههاي مقدس نيستند. با تذكرهاي مكرر كم كم همه را گرد ميآورم و به طرف نجف راه ميافتيم. در كنار مسجد كوفه، حرم كوچكي است كه مردم آن را حرم دختري از اميرمؤمنان(ع) به نام خديجه ميدانند؛ متأسفانه به سبب گذشتن وقت و موافقت نكردن مأموران عراقي موفق به زيارت آن نشديم هر چند كوفه و نجف در تاريخ دو شهر شمرده ميشوند؛ ولي اكنون به هم پيوستهاند و تنها يك بلوار سرسبز بين اين دو فاصله است؛ به طوري كه اگر انسان قبلاً اطلاعاتي در اين باره نداشته باشد، نميتواند تشخيص دهد شهر نجف از كجا شروع شده و شهر كوفه در كجا پايان ميپذيرد.چون از شب خيلي گذشته است، از زيارت حرم مطهر امير مؤمنان(ع) چشم ميپوشيم و به هتل برميگرديم و با صرف شام به استراحت ميپردازيم.
شنبه چهاردهم شهريور
ساعتي تا اذان صبح باقي مانده است. قرار است همه زائران در سالن انتظار هتل جمع شوند و به ديدار مولي بشتابند. متأسفانه تا همگي جمع شوند، دقايقي بسيار تلف ميشود؛ ولي باز هم توفيق الهي رفيق راه ما ميشود و قبل از طلوع فجر و اذان صبح، در ايوان زيباي حرم امير مؤمنان(ع) حضور مييابيم. هر كس به سويي ميرود. نافله، مناجات و گريه تا اذان صبح ادامه پيدا ميكند. هنگام اذان، دوباره گرد هم ميآييم و در ايوان حرم به اقامه نماز جماعت ميپردازيم و پس از نماز، به زيارت و درد دل با مولا(ع) ادامه ميدهيم.در ايوان طلا و ساير قسمتهاي حرم مولا، آثار گلولههاي جنايتكاران بعثي، كه در انقلاب مردم عراق پناهندگان به حرم مولا را به گلوله بستند، به طور مشخص قابل مشاهده است.البته جاي گلولهها را با سنگ و چسب مخصوص تا حدّ امكان ترميم كردهاند؛ ولي اين ترميمها مانع از تشخيص محل گلولهها نيست. گفته ميشود، در انقلاب مردم عراق، تنها در حرم مطهر امير مؤمنان(ع) دو هزار تن به شهادت رسيدهاند.پس از زيارت امير مؤمنان(ع)، كه دو سه ساعتي طول ميكشد، براي صرف صبحانه مجددا به هتل برميگرديم. طبق برنامه، قرار است پس از صبحانه به بازار نجف برويم؛ براي اقامه نماز ظهر به حرم برگرديم و با امير مؤمنان(ع) خداحافظي كنيم.
بازار نجف
پيرامون حرم مطهر امير مؤمنان را از سه طرف بازارها و مغازهها فرا گرفته است. در طرف ديگر آن، چنانكه پيشتر اشاره شد، ميدان بسيار وسيعي براي استراحت و تجمع زائران ساختهاند. البته در اين ميدان وسيع جايگاههايي چون مقام امام سجاد(ع) و مرقد صافي الصفا به چشم ميخورد. گفته ميشود امام سجاد(ع) چون به زيارت مولا مشرف ميشد در اين مكان، كه به مقام زينالعابدين معروف است، اقامت ميگزيد. صافي الصفا يكي از ارادتمندان مولا(ع) و ياران او بود كه در اين مكان، نزديك حرم، دفن شده و مزارش زيارتگاه زائران مولاست.يكي از درهاي صحن مطهر مولي(ع)، كه باب الكبير نام دارد، به طرف بازار بزرگ نجف باز ميشود. بيشتر زائران را براي خريد به «السوق الكبير» (بازار بزرگ) ميبرند. مغازهها اغلب كوچك و كم زرق و برق است. بيشتر مشتريان هم زائران ايرانياند. اين زائران اغلب لباس و انگشتر درّ نجف، كه سوغاتي منحصر به فرد نجف شمرده ميشود، ميخرند. در نجف سنگي است كه به طور كامل شبيه شيشه است و تشخيص آن براي انسانهاي معمولي دشوار. درباره اين سنگ و انگشتري آن رواياتي نقل شده است.مرحوم مجلسي(ره) در كتاب حلية المتّقين مينويسد: امام صادق(ع) به يكي از اصحابش به نام مفضل بن عمر فرمود: من دوست دارم هر مؤمني پنج نگين در انگشتر خود داشته باشد؛ ياقوت، عقيق، فيروزه و حديد صيني و درّ نجف. كسي كه انگشتري از درّ نجف در دست داشته باشد، خداوند با هر نگاه به آن، ثواب زيارت يا حج يا عمرهاي به او عنايت ميكند. (حلية المتقين، ص19)مغازهداران نجفي با اصرار و احترام فراوان زائران را به مغازهها فرا ميخوانند؛ گاه با آب سرد يا چاي از آنان پذيرايي ميكنند و اگر چشم مأموران را دور ببينند، به درد دل ميپردازند.