چه کسانی میتوانند در گفت و گوی تمدن ها شرکت کنند؟ نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

چه کسانی میتوانند در گفت و گوی تمدن ها شرکت کنند؟ - نسخه متنی

محمد لگن هاوزن

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

براي اينكه گفت‏وگوي بين افراد به‏عنوان گفت‏وگوي بين تمدنها شمرده شود، بايد افرادي، تمدنهاي متفاوت را نمايندگي كنند. هنگامي مي‏توانيم بگوئيم كه گفت‏وگوي بين ملتها در كارست كه نمايندگان آن ملل در پيرامون موضوع، مثلاً در نشست سران كنفرانس اسلامي بحث كنند. هنگامي مي‏توانيم بگوئيم گفت‏وگويي بين اديان در كار است كه رهبران فرق متنوع ديني فراخوانده شوند مثلاً پاپ و دالاي لاما. بنابراين هنگامي مي‏توانيم بگوئيم هويتهاي انتزاعي اجتماعي با يكديگر وارد گفت‏وگو شدند كه آنان رهبراني را كه نماينده آنان هستند، به رسميت شناسند. مي‏توانيم تعبير گفت‏وگوي بين تمدنها به شيوه گفت‏وگوي بين نمايندگان تمدنها را مُدلِ نمايندگيِ گفت‏وگوي بين تمدنها بناميم. مشكل عمده اين تعبير اين است كه تمدنها سازمانهايي با نمايندگان و رهبران رسمي نيستند. چه كسي را مي‏توان نماينده تمدن غربي ناميد؟ رئيس اتحاديه اروپا؟ چه كسي نماينده تمدن چين است؟ مطمئنا رئيس حزب كمونيستِ آنجا نيست. حتي اگر انتخابات آزاد و عادلانه در سرزمين‏هايي كه محل رشد و افول تمدنهاي متنوعي‏اند وجود داشته باشد، [همچنان] اينكه نمايندگان راستين آن تمدنها برگزيده شده باشند، مورد شك است. كساني كه انتخاب مي‏شوند به احتمال زياد رهبران سياسي‏اند، اما براي نمايندگي از سوي يك تمدن، كافي نيست كه يك سياستمدار زيرك يا هر شخص معروف بين مردم آن تمدن باشد.

تمدن يك منطقه سياسي نيست. بين ملت چين و تمدن چين تفاوت وجود دارد. تمدن، در معناي بدوي يك فرد يا مجموعه‏اي از افراد نيست، بلكه بيشتر حالت6 بسيار پيشرفته‏اي از جامعه انساني است. اما ظاهرا معنايي كه مورد استعمال پرفسور هانتينگتون و آقاي خاتمي است اين است كه تمدن تشكيل يافته از مردمي است كه به چنين حالت پيشرفته‏اي از جامعه انساني رسيده‏اند. نمايندگي از سوي مردم به عنوان اعضاي تمدن غير از نمايندگي از طرف آنان به لحاظ سياسي است، زيرا براي نمايندگي از سوي تمدن، شخص بايد ظرفيت و شايستگي نمايندگي از طرف ايده‏ها، سلائق هنري، رهيافت‏هاي فرهنگي، فن‏آوري و ادبيات آن فرهنگ را داشته باشد. براي نمايندگي از سوي تمدن بايد مورخ آن تمدن بود، ولي مورخ بودن هم كافي نيست. شخص بايد يك مردم‏شناس، جامعه‏شناس، فيلسوف، زبان‏شناس، عالم به علوم سياسي، معمار، منتقد ادبي، منتقد فيلم و... باشد بنابراين محال است كه انساني نماينده تمدني باشد.

شايد هنوز هم بتوان مدل نمايندگي گفت‏وگوي بين تمدنها را به منظور فهم شكلهاي محدودتر گفت‏وگو، يعني گفت‏وگوي بين جنبه‏هاي تمدن، از نابودي نجات داد. ولي براي شخصي كه خود را نماينده يك تمدن تصور مي‏كند بنظر مي‏رسد كه غرور بيش از حد نياز باشد و شايد بيشتر.

اين ايده كه انساني مي‏تواند نماينده يك تمدن شود نيازمند يكي‏سازي شخص با تمدنش است و اين را مي‏توان نظير نوعي هيستري كه با علائق قبيلگي پيوند دارد دانست. مي‏توان به فهرست بلندي از رهيافت‏هاي نادرستِ سياسي همچون نژادپرستي، قوميت پرستي و سكس‏گرايي، «تمدن‏گرايي»7 را نيز افزود. رهيافت تمدن گرايانه با اهداف خود دگرگون‏سازِ گفت‏وگو ناسازگار است. هنگامي كه شخص خود را نماينده تمدن در مقام گفت‏وگو با نمايندگان ديگر تمدنها تصور مي‏كند، او در موضع دفاعي قرار خواهد گرفت. به محض اينكه شخص دفاع از تمدنش را متوقف كند ترديدهايي برخواهد خاست مبني بر اينكه آيا او واقعا نماينده تمدنش است؟ هنگامي كه شركت كنندگان كاملاً حالت دفاعي را ادامه دهند گفت‏وگو معناي محصّلي مي‏تواند داشته باشد.

در همان حالي كه كساني خود را نماينده تمدنهايشان تصور مي‏كنند، در مقابل يكديگر قرار مي‏گيرند. آنها طرف ديگر را چنين تصور مي‏كنند كه در گفتار كليشه‏اي "ديگريِ توده‏وار" كه توسط گرودين توضيح داده شد جاي مي‏گيرد. [البته] ممكن است نوعي از جدل اتفاق افتد، ولي تحت اين اوضاع و احوال نمي‏تواند گفت‏وگوي واقعي باشد.

/ 11