بیشترلیست موضوعات چه كساني ميتوانند در گفتوگوي تمدنها شركت كنند؟ افلاطون در تهئه تتوس مينويسد: استعاره عليه تحليل سياسي يافتن وجه استعاره توليد و تقليد نمايندگان تمدنها شخص انساني بسان يك محصول گفتوگو، تاريخ و هويت اسلام و گفتوگو توضیحاتافزودن یادداشت جدید
توصيف امري به مسلماني دلالتي بر حوزه جغرافيايي ندارد، بلكه اشاره دارد به آنچه كه از مجموعهاي روابطِ اجتماعي درجايي كه اسلام حاكم بوده يا است ظهور پيدا كند، خصوصا سنتهاي فرهيختگان در عرب و فارس كه به لحاظ تاريخي نشانگر جوامع داراي افراد مسلمانند، حتي اگر اين جوامع شامل غيرمسلمين نيز باشند. بدينسان ابنميمون ممكن است هم فيلسوف مسلمان [بزرگ شده در فرهنگ در جامعه اسلامي] و هم فيلسوف يهودي خوانده شود، ولي نه يك فيلسوف اسلامي.نظرياتِ بخشهاي پيشين درباره گفتوگوي بينتمدنها تحت اين فرض پرداخته شد كه از جمله تمدنهايي كه براي گفتوگو توصيه شدهاند، تمدن غرب و اسلام است. هنگامي كه در باب گفتوگو با تمدن اسلام سخن ميگوئيم درمقام سخن گفتن از جامعه آرماني كه دين اسلام براي بشر توصيه كرده نيستيم، بلكه از آنچه كه در حال حاضر در ميان مردم مسلمان رشد كرده سخن ميگوئيم. بنابراين بهتر خواهد بود كه از تمدن مسلماني (طبق اصطلاحات هدگستون) سخن بگوييم و سپس از تمدن اسلامي. مسلمانان ميتوانند از طريق گفتوگوي ميان تمدنها اميداور باشند كه تمدن مسلمانيِ معاصر به تمدني بيشتر اسلامي تغيير يابد.در خاتمه، به اظهار نظرهدگستون توجيه كنيد:«مسلمانان اعتماد به قرآن دارند. «شما بهترين امتي هستيد كه تاكنون براي بشريت پديد آمده، امربه معروف و نهي از منكر ميكنيد، و ايمان به خدا داريد. (سوره آلعمران آيه 110) انسانهاي جدي اين پيشگويي را به طورجدي اخذ و تلاش ميكنند كه قالبِ تاريخِ كل جهان را بر اساس آن بريزند...مسلمانان همچنين بايد پيشگويي قرآني را تماما و با همه لوازمش متحقق كنند. ولي آنها بطور مستمر اميدها و تلاشهايشان را براي زندگي پرهيزگارانه آنهم نه فقط در جنبه فردي بلكه بسان يك امت، نو ميكنند. در هر عصر مسلمانان متقي ايمانشان را در پرتو اوضاع و احوال جديد كه به علت شكستها و همچنين موفقيتهايِ گذشته پديد ميآيد، مجددا اظهار ميكنند. اين بصيرت هيچگاه از بين نرفته و اين خطرورزي هيچگاه متروك گذاشته نشده است. آناني كه اميد دارند و تلاش ميكنند، در جهان جديد فوقالعاده سرزندهاند. تاريخ اسلام به عنوان دين، و تاريخ فرهنگي كه هسته مركزي را شكل داده است، وحدت و اهميت يگانه خود را از آن بصيرت و آن خطرورزي دارد».17