دور نخست - کیسانیه، افسانه یا حقیقت؟! (1) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

کیسانیه، افسانه یا حقیقت؟! (1) - نسخه متنی

سید ابراهیم سید علوی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

دور نخست

در دور نخست ماجراى كيسانيه، بازيگران اصلى نمايش‏نامه، امويان،زبيريان و هواداران آنها هستند و هدفشان از آن سناريو، از ميان برداشتن و به بن بست رساندن قيام مختار بن ابى عبيده ثقفى بوده است. آنان مى‏خواستند شيعه را دچار تفرقه كنند و محبان اهل بيت را كه طالب و خواستار بازگشت‏خلافت‏به آل بيت پيغمبر بودند، پراكنده سازند. اين نمايش و صحنه‏سازى با قيام مختار آغاز گرديد. دو گروه اموى و زبيرى و پيروان و هواداران آنها، از نهضت مختار ناخرسند و اراحت‏بودند; زيرا امويان مى‏ديدند كه مختار ثقفى دست پروردگان و جيره‏خواران آنان را در كوفه از دم تيغ مى‏گذراند و بويژه كشندگان حسين بن على عليمها السلام را كه تحكيم كنندگان حكومت امويان مروانى بودند، از پا در مى‏آورد.

و اما زبيريان!آنان نيز از قيام مختار دلخون بودند كه پيشتر مردم كوفه با عبد الله زبير بيعت كرده بودند ولى مختار عامل او را از كوفه بيرون كرده و دعوتش را بر اساس رضاى آل محمد صلى الله عليه و آله و سلم مطرح ساخت.پس شعار مختار مبنى بر رضاى آل محمد و بازگشت‏خلافت‏به آل بيت، تنها شعارى بود كه هر دو گروه اموى و زبيرى را مى‏آزرد و با وجود تضاد در اين دو جريان نسبت‏به هم، مبارزه و محاربه با شعار مختار نقطه مشترك اين دو گروه صرفا سياسى شد آنان به اشتراك با نهضت مختار درافتادند.

در اين دور از بازى كيسانى‏گرى، افتراهاو دروغهاى وسيعى به مختار ثقفى زده شد: او به امامت محمد حنفيه معتقد است; خود را نماينده او در كوفه مى‏شناساند و از سوى او مامور قتل و قلع و قمع قاتلان حسين شهيد عليه السلام مى‏باشد; مختار مدعى است كه بر او وحى نازل مى‏شود; او قايل به رجعت و بداء است و از تخت على بن ابى طالب عليه السلام چيزى مانند تابوت بنى اسرائيل پرداخته كه پيشاپيش لشكر حمل مى‏شود. و گفتند: مختار در حقيقت، نمى‏خواهد انتقام خون امام حسين عليه السلام را بگيرد بلكه هدفش تقرب به شيعه مى‏باشد. و او به حب آخرت تظاهر مى‏كند و در دل و باطن خويش، به دنبال دنياست!!!

امويان و زبيريان با اين تهاجم ناجوانمردانه و با آن دورغپردازى‏هاى وقيحانه بذر شك و ترديد در دلها افشادند و جماعت از پيرامون مختار پراكندند و همين شبيخون تهمت و افترا، آن مرد دلير و شجاع را تنها گذاشت و سبب قتل وى گرديد و جو براى رقباى سياسى او خالى گشت.

بعدها كه سلطه اموى مروانى دوام يافت‏بسيارى از مورخان و نويسندگان قرون نخست، همان دروغ‏ها و افتراها را كه كاملا جنبه سياسى داشت و به قصد شكستن شعار و قيام ولايى مختار، شايع شده بود بدون تمحيص و ذكر راوى معتبر و شاهد صدق، در كتب خود آوردند و نسل به نسل نقل شده جزو مسايل تاريخ و كلام گرديد.

دور دوم

بازى‏گران نمايشنامه كيسانيه دور دوم، رجال عباسى و مبلغان و داعيان به خلافت و حكومت ايشان‏اند وهدف از اين نمايش آن بوده كه مردم ساده‏لوح ماوراء النهر وخراسان بزرگ را اقناع كنند كه خليفگان حضرت رسول صلى الله عليه و آله و سلم اولاد عباس عموى پيامبرند و اين مقام به‏واسطه ابوهاشم عبدالله فرزند محمد حنفيه به وصيت و نص اميرمؤمنان على ابن ابى طالب عليه السلام به آنان رسيده است.

شروع اين نمايش، در ابتداى تلاش عباسيان سياه نامه براى تصرف كرسى خلافت است آنگاه كه مخفيانه نقشه رسيدن به حكومت را مى‏كشيدند و در پشت پرده، چنان طرحى را مى‏ريختند.

در اين سناريوى كيسانيه، پس ازوفات ابوهشام پسر محمد حنفيه در «حمية‏» از سرزمين شام، كيش كيسانى بازسازى شد و عقيده به امامت محمد حنفيه دوباره مطرح گرديد به زعم بازيگران اين نمايشنامه، امام پس ازمحمد بن على معروف به محمد حنفيه، فرزندش ابوهاشم عبدالله است و او به هنگام وفات، به زعيم عباسيان آن روز محمد بن على بن عبد الله بن عباس وصيت كرده است.

عباسيان، كيسانى‏گرى را رواج دادند و قول به خلافت محمد حنفيه را از نو مطرح ساختند و گفتند: امام پس از على بن ابى طالب عليمها السلام محمد حنفيه بوده است.

آنان وصيتى بيرون آوردند و آن را به على عليه السلام منسوب داشتند كه امامت‏بعد از ابوهاشم پسر محمد حنفيه به محمد بن على عباسى و پس از او به فرزندش ابراهيم امام و آنگاه به برادر او ابى العباس عبدالله سفاح و از او به برادرش منصور و. .. رسيده است.

رجال عباسى بر اين سناريو داعيانشان را تغذيه فكرى و تبليغى كرده و به شايعه پراكنى پرداختند ومردم ماوراء النهر و خراسان را كه عمدتا ترك، ديلم و مغول بودند و از اسلام به عنوان يك دين، چيزى نمى‏دانستند و از لغت عربى هم بهره‏اى نداشتند، شديدا تحت تاثير قرار دادند و بدين وسيله مرام عباسيان كه رسيدن به سلطه و قدرت سياسى دينى بود، فراهم آمد.

/ 9