در دور نخست ماجراى كيسانيه، بازيگران اصلى نمايشنامه، امويان،زبيريان و هواداران آنها هستند و هدفشان از آن سناريو، از ميان برداشتن و به بن بست رساندن قيام مختار بن ابى عبيده ثقفى بوده است. آنان مىخواستند شيعه را دچار تفرقه كنند و محبان اهل بيت را كه طالب و خواستار بازگشتخلافتبه آل بيت پيغمبر بودند، پراكنده سازند. اين نمايش و صحنهسازى با قيام مختار آغاز گرديد. دو گروه اموى و زبيرى و پيروان و هواداران آنها، از نهضت مختار ناخرسند و اراحتبودند; زيرا امويان مىديدند كه مختار ثقفى دست پروردگان و جيرهخواران آنان را در كوفه از دم تيغ مىگذراند و بويژه كشندگان حسين بن على عليمها السلام را كه تحكيم كنندگان حكومت امويان مروانى بودند، از پا در مىآورد. و اما زبيريان!آنان نيز از قيام مختار دلخون بودند كه پيشتر مردم كوفه با عبد الله زبير بيعت كرده بودند ولى مختار عامل او را از كوفه بيرون كرده و دعوتش را بر اساس رضاى آل محمد صلى الله عليه و آله و سلم مطرح ساخت.پس شعار مختار مبنى بر رضاى آل محمد و بازگشتخلافتبه آل بيت، تنها شعارى بود كه هر دو گروه اموى و زبيرى را مىآزرد و با وجود تضاد در اين دو جريان نسبتبه هم، مبارزه و محاربه با شعار مختار نقطه مشترك اين دو گروه صرفا سياسى شد آنان به اشتراك با نهضت مختار درافتادند. در اين دور از بازى كيسانىگرى، افتراهاو دروغهاى وسيعى به مختار ثقفى زده شد: او به امامت محمد حنفيه معتقد است; خود را نماينده او در كوفه مىشناساند و از سوى او مامور قتل و قلع و قمع قاتلان حسين شهيد عليه السلام مىباشد; مختار مدعى است كه بر او وحى نازل مىشود; او قايل به رجعت و بداء است و از تخت على بن ابى طالب عليه السلام چيزى مانند تابوت بنى اسرائيل پرداخته كه پيشاپيش لشكر حمل مىشود. و گفتند: مختار در حقيقت، نمىخواهد انتقام خون امام حسين عليه السلام را بگيرد بلكه هدفش تقرب به شيعه مىباشد. و او به حب آخرت تظاهر مىكند و در دل و باطن خويش، به دنبال دنياست!!! امويان و زبيريان با اين تهاجم ناجوانمردانه و با آن دورغپردازىهاى وقيحانه بذر شك و ترديد در دلها افشادند و جماعت از پيرامون مختار پراكندند و همين شبيخون تهمت و افترا، آن مرد دلير و شجاع را تنها گذاشت و سبب قتل وى گرديد و جو براى رقباى سياسى او خالى گشت. بعدها كه سلطه اموى مروانى دوام يافتبسيارى از مورخان و نويسندگان قرون نخست، همان دروغها و افتراها را كه كاملا جنبه سياسى داشت و به قصد شكستن شعار و قيام ولايى مختار، شايع شده بود بدون تمحيص و ذكر راوى معتبر و شاهد صدق، در كتب خود آوردند و نسل به نسل نقل شده جزو مسايل تاريخ و كلام گرديد.
دور دوم
بازىگران نمايشنامه كيسانيه دور دوم، رجال عباسى و مبلغان و داعيان به خلافت و حكومت ايشاناند وهدف از اين نمايش آن بوده كه مردم سادهلوح ماوراء النهر وخراسان بزرگ را اقناع كنند كه خليفگان حضرت رسول صلى الله عليه و آله و سلم اولاد عباس عموى پيامبرند و اين مقام بهواسطه ابوهاشم عبدالله فرزند محمد حنفيه به وصيت و نص اميرمؤمنان على ابن ابى طالب عليه السلام به آنان رسيده است. شروع اين نمايش، در ابتداى تلاش عباسيان سياه نامه براى تصرف كرسى خلافت است آنگاه كه مخفيانه نقشه رسيدن به حكومت را مىكشيدند و در پشت پرده، چنان طرحى را مىريختند. در اين سناريوى كيسانيه، پس ازوفات ابوهشام پسر محمد حنفيه در «حمية» از سرزمين شام، كيش كيسانى بازسازى شد و عقيده به امامت محمد حنفيه دوباره مطرح گرديد به زعم بازيگران اين نمايشنامه، امام پس ازمحمد بن على معروف به محمد حنفيه، فرزندش ابوهاشم عبدالله است و او به هنگام وفات، به زعيم عباسيان آن روز محمد بن على بن عبد الله بن عباس وصيت كرده است. عباسيان، كيسانىگرى را رواج دادند و قول به خلافت محمد حنفيه را از نو مطرح ساختند و گفتند: امام پس از على بن ابى طالب عليمها السلام محمد حنفيه بوده است. آنان وصيتى بيرون آوردند و آن را به على عليه السلام منسوب داشتند كه امامتبعد از ابوهاشم پسر محمد حنفيه به محمد بن على عباسى و پس از او به فرزندش ابراهيم امام و آنگاه به برادر او ابى العباس عبدالله سفاح و از او به برادرش منصور و. .. رسيده است. رجال عباسى بر اين سناريو داعيانشان را تغذيه فكرى و تبليغى كرده و به شايعه پراكنى پرداختند ومردم ماوراء النهر و خراسان را كه عمدتا ترك، ديلم و مغول بودند و از اسلام به عنوان يك دين، چيزى نمىدانستند و از لغت عربى هم بهرهاى نداشتند، شديدا تحت تاثير قرار دادند و بدين وسيله مرام عباسيان كه رسيدن به سلطه و قدرت سياسى دينى بود، فراهم آمد.