دور سوم - کیسانیه، افسانه یا حقیقت؟! (1) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

کیسانیه، افسانه یا حقیقت؟! (1) - نسخه متنی

سید ابراهیم سید علوی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

دور سوم

بازيگران و قهرمانان دور سوم كيسانى‏گرى، مزدوران، جيره خواران و شعبده بازان حرفه‏اى‏اند و هدف شوم آنان عبارت بوده از:معارضه با عباسيان كه مدعى بودند خلافت از ابوهاشم به ايشان رسيده است، متوقف كردن شيعه در اعتقاد به امامت امام غايب و ابطال امامت پس از او، و به طوركلى ايجاد ترديد در عقايد شيعه و خدشه دار كردن سمعه تشيع و وارد كردن خرافات و سخنان سخيف و باطل به مذهب ايشان در شكل فرقه‏سازى‏هاى مختلف.

اين دور هم در واقع، همان روزى آغاز شد كه عباسيان به بازسازى كيسانيه پرداختند و از دست امام سوم و يا پنجم اين فرقه! ابوهاشم عبدالله ابن محمد حنفيه وصيت نامچه‏اى بيرون آوردند و در آن وصيتنامه جعلى، خلافتشان را به امام على عليه السلام منسوب داشتند و از اين طريق جاده پر پيچ و خم خلافت را براى خود كاملا هموار ساختند. عباسيان با اين شگرد، خلافت و امامت را از فرزندان على و نسل فاطمه زهرا سلام الله عليهما گرفتند و پس از آن كه در سايه تفكر كيسانى حنفى و از طريق ابوهاشم به هدف خود رسيدند آن وقت همان اركان و اصول كيسانى‏گرى ضلالت، كفر و زندقه، گرديد.

در زمان منصور، شورشگران و معترضان على الدوام رو به فزونى داشت و او با سفاكى تمام خون مى‏ريخت و مخالفانش را مى‏كشت تا به جايى رسيد كه خود او از اسراف در قتل بيمناك شد و به دنبال راه چاره‏اى ديگر رفت او به فكر تاسيس اداره‏اى افتاد به نام «دايره زندقه‏» همانند سازمان‏هاى مخوف امنيت‏حكومت‏هاى امروز. وظيفه آن، تفتيش، جستجو وكسب اطلاعات بود. منصور دوانيقى، مخالفان ومعترضان خود را از اين راه سركوب مى‏كرد بى آن كه مستقيما به آدم كشى متهم شود.هدف اين اداره در واقع، كفر زدايى و تعقيب ملاحده و زنديقان نبود بلكه او با ايادى خود، مخالفان را شناسايى و متهم و نابود مى‏كرد و در صورت ظاهر، با كفر و زندقه و الحاد مبارزه مى‏نمود. (14) تا جايى كه موضوع به كيسانيه و فرقه‏هاى آن مربوط مى‏شود بسيارى از آنچه به اين مذهب و مردان آن نسبت داده شده، بافته خيال گردانندگان اين دايره مخوف است و همان افكار و انديشه‏ها و عقيده‏هايى كه در كيسانيه دور دوم پلى بود براى رسيدن به حكومت و قدرت در اين مرحله همه آنها كفر و الحاد شناخته مى‏شوند و اشخاصى نه كم، به داشتن آن عقايد متهم و سپس تعقيب و به قتل مى‏رسند. در اين دوره، عقيده‏هايى مثل قول به تناسخ، حليت محارم، تعطيل احكام، ابطال فرايض و اعتقاد به الوهيت‏برخى اشخاص و ديگر افكار سخيف و باطل به كيسانيه نسبت داده مى‏شود.

آرى، بعد از آن كه حكومت و سلطنت عباسيان، استقرار يافت و از طريق نشر آرا و عقايدى به نام كيسانيه به اهداف خود رسيدند وضع دگرگون شد. مهدى عباسى پيروان خود را گرد آورد و آنان را بر انكار كيسانى‏گرى و نفى اصول فكريى به نام كيسانيه، واداشت او به صراحت گفت: امامت پس از پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم از آن عمويش عباس بن عبد المطلب بوده است و پس از وى فرزند او عبدالله بن عباس، امام بوده و او به پسرش على بن عبدالله وصيت كرده و به همين ترتيب او هم خلافت را به پسرش محمد واگذاشته و از او به فرزند وى ابراهيم و سپس به برادرش ابوالعباس و از او به برادر وى منصور انتقال يافته و منصور هم پسرش مهدى را وليعهد خود ساخت.

به پندار او خلافت و امامت پس از رحلت رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم حق‏عباس و فرزندان او بوده و ديگران غاصب بوده‏اند. مهدى عباسى همان كيش كيسانيت را كه درخانه جدش محمد بن على بن عبدالله بن عباس، آفريده شد و درآن زمينه وصيت نامچه‏اى از ابوهاشم مبنى بر همين پندار بيرون آورده شد. آرى، همه آنچه را كه به آن اهداف خلق كرده بودند، منصور مذهب ويرانگر و منحرف ونادرست‏خواند و پنداشت كه ابوبكر و عمر و عثمان و على عليه السلام و هر كه كرسى خلافت را پس از پيامبر اشغال كرد، غاصب بوده‏اند. او پيروى‏اش را از امامت محمدحنفيه رد كرد و آن را از اصل منكر شد. (15)

اين بود ماجراى كيسانيه در سه مرحله و دوره كه به اختصار ذكر شد و آن‏گونه آغاز و آن‏چنان به انجام رسيد. و اين بود مذهب كيسانيه كه در كتب تاريخ، در آن باره، سخنها وحكايت‏ها، فراوان آورده‏اند و صاحبان ملل و نحل به مقاله‏ها و داورى‏هاى بلند و بالا در آن خصوص پرداخته‏اند.

علماى دين شناس و محققان و نويسندگان ملل و نحل اعم‏از شيعه و غير شيعه كيسانيه را با فرقه‏هاى مختلف و گوناگونش، شيعه پنداشته‏اند و در پوشش حمله به آن عقايد و آراى سخيف، در واقع، شيعه آماج حملات ناجوانمردانه و غير منصفانه واقع شده است. نويسندگان در هر عصر و دوره‏اى با طرح آن سخنان انحراف آميز و كلمات الحادى و ضد اخلاق، سمعه شيعه را زشت و تعاليم تشيع را به بدى ياد كرده و در واقع، حقانيت آيين ما را زير سؤال برده‏اند.

ما براى پرده بردارى از روى اين حقيقت و بيان اين كه تمام اين بازى‏ها و سناريوها براى كوبيدن شيعه و بستن در اهل بيت عصمت وطهارت شكل يافته است‏به ذكر حقايق بيش از آنچه گفتيم نيازمنديم.

/ 9