غلامرضا گلي زواره * پايگاه توحيدمسجد، بناي مقدّس و شكوهمندي است كه از صدر اسلام تاكنون پايگاه پايدار و استوار توحيد و تقوا بوده و از گذشته، جايگاه خضوع و خشوع و سجود عبادالله در مقابل معبود خويش به شمار ميرفته است، علاوه بر آن از دير باز، كانوني جهت فراگيري علوم قرآني، فرهنگ اهل بيت و مركز وعظ و ارشاد و محل تشكّل و انسجام مردم عليه حكام جور و ستم و نيز محل ملاقات مؤمنين با يكديگر و آگاهي يافتن از حال هم و استواري پيوندهاي مودّت و الفت دلها و نيز پايگاه مهمي براي امربه معروف و نهياز منكر و كنترل و اصلاح اخلاق و رفتار مردم به شمار ميرفته است.در فرهنگ روايي ما در خصوص حفظ حرمت مسجد و تشويق مردم به حضور دراين مكان معنوي و انس انسانها با آن مسايل مهم و مباحث معتنابهي را طرح كردهاند كه بر مسلمين لازم است آن را رعايت كرده تا از اين رهگذر خشنودي پروردگار، پيامبر اكرم(ص) و اهل بيت(عليهمالسلام) او را جلب كنند. در اين ميان افرادي كه در همسايگي مسجد سكونت دارند، نسبت به ديگران وظايف سنگينتري را عهدهدار خواهند بود و ضروري مينمايد نهايت توان خويش را براي عمران كمّي و كيفي مسجد به كار گرفته و از هرگونه رفتاري كه كم توجّهي و بياعتنايي آنان را نسبت به اين خانه عبادت بروز دهد اجتناب و احتراز ورزند. در روايتي از رسول اكرم(ص) نقل شده كه افرادي كه به مسجد انس و علاقه دارند، جزو هفت نفري هستند كه در سايه رحمت پروردگار قرار ميگيرند1 و نيز از آن وجود گرامي روايت شده كه فرمودهاند: هركس همسايه مسجد باشد و بتواند به مسجد برود، ولي سه روز متوالي در اين مكان فرائض عبادي (نماز) خويش را به جاي نياورد، لعنت خداوند و فرشتگان بر او باد! در ادامه اين حديث تأكيد شده كه اگر چنين فردي بيمار شد به عيادتش نرويد و اگر از دنياي فاني به سراي باقي كوچ نمود، در مراسم تشييع جنازه او حضور نيابيد. عبدالله بن سنان از حضرت امام صادق(ع) نقل كرده كه شنيدم آن حضرت ميفرمودند گروهي از مردم در زمان رسول اكرم(ص) از رفتن به مسجد براي اداي فريضه نماز بيتوجّهي نشان داده و در اين امر سستي ميورزيدند. حضرت محمد(ص) فرمود: امكان دارد در مورد آنان كه از رفتن به مسجد جهت اقامه نماز امتناع ميكنند، امر نمايم كه هيزمي در مقابل منزلشان قرار داده تا با شعلههاي سوزان آن خانههايشان طعمه حريق گردد.در كتاب فقه الصادق(ع) و نيز «تهذيب» شيخ طوسي از طلحة بنزيد نقل شده كه ششمين فروغ امامت فرمودهاند: اميرمؤمنان(ع) فرمود: همسايه مسجدي كه براي اداي نمازهاي واجب در مسجد حضور نيابد در حالتي كه فراغتي دارد و از سلامتي هم برخوردار است، نمازش كامل نخواهد بود، البته نه آنكه نمازش باطل باشد، بلكه آن آثاري را كه نماز مقبول درگاه حق بايد داشته باشد فاقد است.2 امام صادق(ع) فرمودند: در تورات نوشته است: خداوند ميفرمايد، و خانههاي من در روي زمين مساجد هستند خوشا به حال كسي كه خودش را در منزل پاكيزه نموده و سپس مرا در خانهام زيارت كند و بر خداست كه از زاير خويش احترام نمايد.3فقها به استناد اين روايات و سفارشهاي موكّد رسول اكرم(ص) و ائمّه شيعه، نماز خواندن در مسجد را براي همسايهاش مستحب مؤكّد دانسته و ترك نماز در مسجد توسط همسايه آن را مكروه قلمداد نمودهاند. مرحوم آيةالله سيدمحمدكاظم يزدي در كتاب «عروةالوثقي» ميگويد: براي همسايه مسجد مكروه است كه بدون عذري؛ مانند باران، نماز را در غير آن مسجد اقامه كند.4 و در رسالههاي عمليه ميخوانيم: «مستحب است نمازهاي واجب خصوصا نمازهاي يوميه را به جماعت برگزار كنند و در نماز صبح، مغرب و عشا خصوصا براي همسايه مسجد و كسي كه صداي اذان مسجد را ميشنود بيشتر سفارش شده است».طبق برخي از روايات منقول از اهل بيت ـ عليهم السلام ـ همسايه مسجد تا چهل خانه از هر جانب ميباشد. در روايت ديگري كساني كه صداي اذان را (به طور طبيعي) ميشنوند، به عنوان همسايگان مسجد معرفي شدهاند.5معاوية بن عمار ميگويد: به امام صادق(ع) عرض كردم: فدايت شوم حدود همسايگي چقدر است؟ فرمود: از هر طرف چهل خانه.6 و رسول اكرم (ص) فرمودهاند: «حَدُّ الجِوار اَرْبَعُونَ دارا».7 در اغلب روستاها و شهرهاي كوچك طبق مضامين اين روايات تمامي اهالي منطقه با مسجد همسايه حساب ميشوند، خصوصا اگر مسجد در مركز شهر باشد و يا اين كه شهرها داراي چندين محله بوده و دركانون آن محلات مسجدي باشد، مردمان آن ديار بهطور كامل همسايه مسجد محسوب شده و لازم است نماز خود را در مسجد محل اقامه كنند و با اين كار مستحبي مؤكّد را عملي نمايند.در بحث وقف اين مسأله مطرح است كه اگر كسي چيزي را وقف بر عنوان همسايگان بنمايد در اين صورت درآمد حاصله از وقف به چه كساني تعلّق ميگيرد، در كتاب شرايع در اين مورد سه محور بررسي شده است، نخست در مشخص نمودن همسايه بايد به عرف مراجعه شود و براساس نظر دوّم همسايه هر كس صاحبان خانههايياند كه تا فاصله چهل ذراع از هر طرف واقع شده و اندازه هر ذراع از آرنج دست تا سرانگشت وسط دست ميباشد.8 نظر ديگري، چهل خانه از هر طرف را همسايه ميداند، آن گاه محققحلّي اين نظر را مردود دانسته و صاحب جواهر آن را از نوادر دانسته و رواياتي را كه همسايه را چهل خانه از هر طرف معين كرد. حمل بر تقيّه نمودهاست. وي ميافزايد: از آنجا كه لفظ همسايه كلمهاي «عرفي» است و شرع مقدس هم در اين زمينه واژه خاصي ندارد، براي دست يافتن به معناي آن بايد به عرف مراجعه كرد، وي در خصوص احاديثي كه حدّ همسايه را چهل ذراع معيّن كرده گويد: شايد بتوان گفت منظور معصوم(ع) از اين بيان، همان معناي عرفي و رايج بين مردم است و براين اساس نظر نخست و ثاني در باب معين نمودن حد همسايه با يكديگر مغاير نخواهد بود. علامهحلّي، محقق كركي (محقق ثاني)، شهيدثاني و تني چند از فقهاي متأخّر ملاك در تعيين همسايه را مراجعه به عرف تلقّي نمودهاند.9