عبدالله بن جندب راوى بخش قابل توجهى از احاديث اهل بيت(ع) است. در چهار بخش گذشته از اين سلسله دروس، قسمت هايى از وصيت امام صادق(ع) به وى مورد بحث قرار گرفت. در قسمت گذشته، اندرزهاى امام صادق(ع) در زمينه پرهيز از دل باختگى در برابر دنيا، حكمت نابرابرى انسان ها در برخوردارى از ظواهر دنيا، شرف رزق خداوند بر ارزاق دنيوى، و غبطه ممدوح نسبت به مال و دنيا مورد بحث قرار گرفت. اكنون پنجمين بخش از اين وصايا را از كلام استاد بر گوش جان مى نشانيم:«رَحِمَ اللَّهُ قوماً كانوا سِراجاً و مناراً، دعاتاً اِلنا باَعمالِهم و مجهود طاقَتهم لَيسوا كمِن يُذيعُ اَسرارنَا.»( )
تأثيرات گفتارى يا رفتارى انسان ها بر همديگر
بدون شك، همه انسان ها در زندگى اجتماعى خود به صورت هاى گوناگون، بر يكديگر آثار مطلوب يا غير مطلوب مى گذارند. بيش تر اين تأثيرها از راه گفتار است، تنها يكى از آن ها از راه رفتار مى باشد و ديگران را تحت تأثير قرار مى دهد. اين موضوع بحث گسترده اى در چندين رشته از علوم انسانى است كه اصل آن مربوط به روان شناسى است. بنابراين، با ذكر چند جمله نمى توان تمام جوانب اين موضوع را مورد بحث قرار داد. اما به اجمال، به چند نكته اشاره مى شود:
الف ـ تأثير گفتارى
تأثير گفتارى انسان ها بر يكديگر گاهى به صورت تعليم و تعلّم جلوه مى كند و رابطه بين معلم و متعلّم را مى سازد، خواه به صورت تعليم و تعلّم رسمى باشد و خواه غير رسمى، اما گاهى ارتباط تعليمى به صورت هاى ديگرى بين افراد برقرار مى شود. بنابراين، دايره تعليم و تعلّم بسيار گسترده است. يكى از اَشكالِ آن «تبليغ» است. تأثيرى كه دستگاه هاى تبليغاتى بر افراد دارند ازديگر دستگاه هاى تعليم و تربيت كم تر كه نيست، بلكه گاهى بيش تر هم هست. گاهى بدون اين كه خودمان توجه داشته باشيم كه از كجا تأثير پذيرفته ايم، احساس مى كنيم كه رفتارمان تغيير كرده است، ديروز طور ديگرى بوده ايم و امروز جور ديگرى شده ايم. بسيارى از اوقات تصور مى كنيم خودمان خواسته ايم تغيير كنيم و عاملى بر ما تأثير نگذاشته، اما واقع آن است كه تحت تأثير واقع شده ايم و رفتارمان را از جايى اقتباس كرده ايم.دامنه تأثيرگذارى هاى رفتارى بر ديگران بسيار وسيع است. نمونه بارز آن گروه هايى است كه چه پيش از انقلاب و چه پس از آن تشكيل شد. در سطح پايين، اگر بخواهيم مثال برنيم، نمونه اش گروه هاى خودجوش دانش آموزى است; مثلاً، دانش آموزى كه موقعيت بهترى از لحاظ بيان يا جاذبه گفتارى يا مانند آن دارد مى تواند بيش از نود درصد دانش آموزان را تحت تأثير قرار دهد. از لحاظ جامعه شناسى، تحقيق و اثبات شده است كه يك دانش آموز مى تواند از نظر طرز فكر و رفتار، يك كلاس را عوض كند; از لحاظ نوع لباس، نشستن در كلاس و مانند آن. به عنوان مثال، دانش آموزى كه لباس خاصى مى پوشد، در مدت كوتاهى ديگران هم با آن لباس علاقه مند مى شوند و از او تقليد مى كنند. در ساير زمينه هاى رفتارى و يا گفتارى نيز مسأله به همين صورت است. به دليل اين گونه تأثيرگذارى ها رفتارى يا گفتارى است كه اسلام مسأله دعوت، ارشاد و تبليغ را به صورت «امر به معروف» و «نهى از منكر» مطرح كرده است.
ب ـ تأثيرات رفتارى
اصولاً در زمينه بحث نظرى و فكرى، گاهى كسى مسأله اى را مطرح مى كند و برايش استدلال منطقى ارائه مى كند. در اين صورت، اگر بحث استدلال محكمى داشته باشد در شنونده تأثير مى گذارد. اما گاهى استدلال محكم نيست، اما نحوه بيان و برخورد گوينده طورى است كه مخاطب را تحت تأثير قرار مى دهد; مثلاً، گوينده شخص درستكار و وزينى است، وقتى حرف مى زند، پنجاه درصد تأثير حرفش به دليل شخصيت مقبول او و موقعيتى است كه نزد مخاطب دارد. عكس اين مطلب هم صادق است.نكته ديگرى كه بايد به آن توجه داشت اين است كه بخصوص جوانان، دوست دارند وقتى سخن تازه اى مى شنوند از آن تأثير بپذيرند و آن را براى ديگران نقل كنند; مثلاً، اگر سخن شگفت انگيز و مهمى باشد كه ديگران نشنيده اند دوست دارند آن را نقل كنند.
ضرورت توجه به سطح مخاطب در گفتار
اما در مطالبى كه مى خواهيم براى ديگران نقل كنيم، بايد به نوع مخاطبمان هم توجه داشته باشيم و دقت كنيم كه آيا سخن ما در او تأثير به جا مى گذارد يا تأثير غير مطلوب، آيا اگر مطلبى علمى است، مخاطب توان درك آن را دارد يا نه؟ بسيارى از معارف براى همه مردم قابل درك نيست. بنابراين، در نقل مطالب، بايد به ظرفيت ذهنى و پايه معرفتى افراد توجه داشت; همه چيز را نبايد براى همه كس گفت.به همين دليل، در كتب روايى، بابى تحت عنوان «كتمان سرّ» وجود دارد. روايات بسيارى از ائمّه هدى(ع) در اين زمينه ورد شده است كه اسرار ما را كتمان كنيد و به ديگران نگوييد. شايد سؤال شود كه مگر اسرار آن ها چه بوده است كه نبايد به ديگران گفته شود و نبايد موجب اذاعه و فاش شدن آن ها شويم؟ يا چرا بعضى از افرادى كه اسرار آن ها را فاش كرده اند مورد لعن واقع شده اند؟ يا چرا اگر بر برخى افراد بلاهايى نازل شده علت آن افشاى اسرار آن ها ذكر شده است؟ آيا ما هم اسرارى مى دانيم كه بايد از ديگران كتمان كنيم آيا اين روايات شامل حال ما هم مى شود يا فقط شامل عده اى از اصحاب سرّ مى شود كه بايد آن ها را كتمان كنند؟ آيا همه چيز را مى توان همه جا گفت؟ ملاك اين مطلب چيست؟