بازشناسى فقه اجتماعى امام خمينى - بازشناسی فقه اجتماعی امام خمینی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

بازشناسی فقه اجتماعی امام خمینی - نسخه متنی

عباس مخلصی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

بازشناسى فقه اجتماعى امام خمينى

نويسنده: عباس مخلصى

در حـوزه مـعـرفـت فقهى, از دو چشم انداز مى توان شخصيت فقاهتى امام خمينى, رحمه الله عليه, را به تماشا ايستاد:

1. نوآورى در فرعها و نظريه هاى فقهى كه ضرورت پويايى فقه است.

2. نـوآورى در گـونه نگاه و نگرش به مسأل فقه كه بايستگى دگرگونى و كـامـل سـازى فـقه و در نتيجه برابر سازى و تراز آوردن فقه با تمامت دين است.

كـاوش و بـررسـى در آثار فقهى و درنگ در تفكر و انديشه فقاهتى امام, ايـن حقيقت را روشن مى كند كه در اين انديشه مبارك, به جز نوآوريهاى اسـتـوار و ابـتـكار ديدگاههاى در خور و بايسته در فقه, نگاه و نگرش نوينى در ساحت فقه احيا شده است.

ايـن رهـيـافت در فقه امام, كه در اين نوشتار از آن با عنوان: جامعه نـگـرى در فـقـه و يا فقه اجتماعى ياد خواهيم كرد, در حقيقت روشنگرى گـسترشى است كه امام در ديد و نگاه فقهى پديدآورده است. فرا رفتن از نـگـاه فـردى و فردگرايانه در فقه و همزمان, فرد و جامعه را در كنار هـم و پـيوسته به هم از چشم انداز فقه نگريستن و گزاره هاى اجتماعى, سـيـاسـى و حكومتى, كه ماهيتى فرافردى دارند, با ديد فقهى و اجتهادى كاويدن و آنها را بر بام فقه نشاندن.

ايـن نـگـاه و ايـن حركت مبارك, در اين روزگار, از انديشه بلند امام تـراوش كـرده و سـرچـشـمه گرفته و ميوه هاى شيرين به بار آورده است.

فـسوسا كه در حوزه و ميان فقه پژوهان حوزوى اين حركت, با درنگ و ژرف كـاوى در خـور دنـبـال نـشده و نمى شود. البته بايسته هاى اجتماعى و نـيازهاى دينى حكومت, پاره اى تلاشها را در اين زمينه برانگيخته است, ولـى بـايسته است اين سلوك فقهى مراحل تكاملى خود را از رهگذر نقدها و ارزيـابـيـهـاى فـكرى و نظرى و گذر از مرحله آزمون و خطاى تجربى و عـمـلى, الگوى محيط بر فقه درآيد و با پيروى از آن, معرفت فقهى ژرفا و غناى شايسته را در مسأل اجتماعى باز يابد.

در تـاريخ انديشه فقه شيعى, كوشش فقيهان و نگاه ايشان به مسأل فقهى بـيـش تـر به فرد مسلمان دوخته بوده است, تا جامعه اسلامى, اينان تلاش ورزيـده انـد, تـا رستاد, وظيفه ها و كارهايى كه كسان در زندگى شخصى خـود در بـرابـر ديـن دارند, از متون و منابع دين باز شناسند و براى پـيـروى و عـمل در اختيار مومنان و دينداران قرار دهند. در پژوهشهاى فـقـهـى, هـويـت جمعى و اجتماعى انسان و اين كه او در عين فرد بودن, عـضـوى از جـامـعه است, چندان مورد توجه نبود. در تمام اين دورانها, فـقـه بـه گونه اى نگارش و سامان يافته است. كه براى حفظ ديندارى تك تـك افـراد راهـگشايى دارد, نه براى دينى كردن پيوندها و پيوستگيهاى اجتماعى و برابرسازى رفتارهاى جمعى با شريعت اسلام.

فـقـه گـردآورى شـده اى كـه امـام مـيراث دار آن بود, با همه ژرفا و سـرشـارى, در بـخش احكام فردى و عبادى, رهنمودهاى اجتماعى سازوار با زمـان كـم رنـگ مـانـده بود و در نگرش اجتماعى دچار كاستى بود. امام بـراى آن كـه ايـن كـاسـتـى را بنماياند, دستاورد فقهى مجتهدان براى ديـنـداران را, كه همانا رساله هاى عمليه است, در مقايسه اى محتوايى بـا آمـوزه هـا و رهنمودهاى قرآن و حديث قرار مى دهد و وجدان فقهى و علمى حوزه را به داورى مى خواند:

(قـرآن و كـتـابـهـاى حديث, كه منابع احكام و دستورات اسلامى است, با رسـالـه هـاى عـمليه, كه توسط مجتهدين عصر و مراجع نوشته مى شود, از لـحاظ جامعيت و اثرى كه در زندگانى اجتماعى مى تواند داشته باشد, به كلى تفاوت دارد.

نـسبت اجتماعيات قرآن با آيات عبادى آن, از نسبت صد به يك هم بيش تر اسـت. از يـك دوره كتاب حديث, كه حدود 50 كتاب است و همه احكام اسلام را در بـردارد, سـهچهار كتاب مربوط به عبادات و وظايف انسان نسبت بـه پـروردگـار است; مقدارى از احكام هم مربوط به اخلاقيات است; بقيه هـمـه مـربـوط به اجتماعيات, اقتصاديات, حقوق و سياست و تدبير جامعه است.)1

در ميان فقيهان روزگار ما, شمارى مانند: محمد جواد مغنيه و شهيد سيد مـحـمـد بـاقـر صدر, بيش تر از ديگران به اين كاستى توجه داشته اند. بـراى نمونه, شهيد صدر مى گويد: حركت اجتهاد بايد به سوى دو هدف پيش بـرود: يـكـى بـرابـرسازى رفتار مومنان با دين در عرصه زندگى فردى و ديگر برابرسازى در عرصه زندگى جمعى سپس مى افزايد:

([حـركـت اجـتـهاد] در مسير تاريخى خود, كه در دامن تشيع زيسته, بيش تـريـن هدف خود را همان عرصه نخستين قرار مى دهد و بس. مجتهد در ذهن خـود چهره فرد مسلمانى را مجسم مى نمايد كه مى خواهد در زندگى روش و رفـتـار خـود را بـر نظريه اسلام منطبق گرداند, نه اين كه چهره جامعه مـسـلمانى را مجسم نمايد كه مى خواهد زندگى و روابط خود را بر بنياد اسلام پرورش دهد.)2

به هر روى, اين رويداد و آنچه بوده و هست را نمى توان ناديده انگاشت كـه در تـلاشـهـاى فقهى پيشين و حتى در امروز, در بسيارى از شاخه ها, فـهـم احكام فردى, هدف اصلى بوده و هست; از اين روى نگرش اجتماعى به نصوص دينى و ارأه رهنمود براى جامعه كم تر ديده مى شود.

از ايـن چشم انداز كلى و تاريخى وقتى انديشه ها و آثار فقهى امام را در مـيـان سـالهاى 1330 تا 1368 هجرى شمسى مى نگريم و دگرگونى كه در ايـن سـالـهـا در حـوزه فـقه پديد آمده و هم اينك شاهد آن هستيم, به درسـتـى مى توان بزرگ ترين ويژگى امام را در عرصه فقه و فقاهت شيعى, زنـده كـردن و بـه ميدان آوردن بعد اجتماعى فقه در كنار بعد فردى آن دانـست. اهميت اين حركت در فقه آن است كه بسان حركت ديگر فقيهان, در شـخـص فـقـيه كه همانا امام باشد, نماند و شهربند انديشه ايشان نشد, بـلكه به زودى گذر كرد و در حوزه فقه پژوهى سايه گسترد. اين به بركت كـاميابى ايشان بود در بنيان گذاردن حكومت اسلامى بر شالوده فقه ناب. فـقه پژوهان وقتى اين نياز را دريافتند, دست به كار شدند كه در سايه سار روش ترازمند امام ره پويند.

ايـن نـياز و تلاش و پويش, سبب شد كه امام موفق شود حركت فقهى خود را بـه سـنتى فراگير دگر كند كه در آن تمام زوايا و آموزه هاى شريعت به سـاحت فقه فرا خوانده شوند و اجتهاد دينى در دو مسير و براى دستيابى به دو هدف: فردسازى و جامعه سازى, به جريان افتد و پايدار گردد.

/ 12