حميد آريان مقدمهدر حوزه مسائل اعتقادى، مبحث راهنماشناسى از اهميتى ويژه و جايگاهى والا برخوردار است. از فروع مبحث راهنماشناسى، بحث طرق اثبات نبوّت خاصّه يا راه هاى تشخيص مصاديق راستين پيامبرى از مدعيان دروغين است.پس از قبول لزوم نبوّت و ارسال رسل از سوى خدا براى هدايت بشر، از جمله مسائلى كه به طور جدّى در برابر يك انسان جوياى حقيقت در اين مسير مطرح مى باشد، اين است كه اثبات صدق دعوى نبوّت چگونه و از چه راهى ممكن و ميسّر است. به عبارت ديگر، آيا مى توان بدون داشتن سخنى قاطع و دليلى متقن، به دنبال هر كس كه مدعى سفارت از سوى خداست، روان شد و فرامينش را به كار بست يا اينكه بايد طريقى مطمئن و دليلى محكم براى اين كار وجود داشته باشد تا بر اساس آن، انسان دچار اشتباه و انحراف نشود و به حقيقت رهنمون گردد؟ بحث از مسأله اعجاز به عنوان يك راه شناخت يا اثبات آن در همين راستا اهميت مى يابد و شكل مى گيرد; زيرا از جمله امورى كه به عنوان راه اثبات نبوّت، و به نظر برخى، تنها راه اثبات آن(1) مطرح گرديده و به طور جدّى مورد بحث و نظر واقع شده مسأله معجزه است.(2)در اين مقاله، كوشش شده است كه دلالت معجزه به عنوان يك وسيله و راه براى اثبات صدق مدعاى آورنده اش مبنى بر نبوّت او، بررسى و ارزيابى شود. به ديگر سخن، در اين نوشتار سعى ما آن است تا روشن گردد كه آيا اساساً معجزه مى تواند گذار به صدق دعوى نبوّت را براى كسى كه در جستوجوى يافتن مصداق حقيقى منصب نبوّت است، هموار كند تا دچار حيرت نشود يا در دام افراد شيّاد كذّابى كه نقاب پيامبرى بر چهره زده اند، نيفتد و به بيراهه نرود، يا خير؟ اگر پاسخ مثبت است چرا و چگونه؟پيش از ورود به بحث بررسى دلالت معجزه، تذكر دو نكته بجاست:1ـ برخى از مسائل براى اين بحث، جنبه مقدمه دارند و در اين جا، به عنوان اصل موضوع پذيرفته شده اند; از جمله: اثبات وجود خدا و صفات او، لزوم بعثت انبيا: و ارسال رسل، تحقق ادعاى پيام آورى از سوى خدا در ميان بشر و ارائه معجزه از سوى پيامبران:.2ـ مقصود از معجزه در اين جا، معجزه به مفهوم عام و تمام اقسام آن نيست، بلكه مراد آن دسته از اعمال و امورى است كه مدعيان نبوّت براى صدق ادعاى خود به عنوان دليل و حجت ارائه داده اند، با ويژگى هايى كه آن ها را از ساير اعمال مشابه امتياز مى بخشد; از جمله:ـ خارج از توان بشرى بودن و در نتيجه، مغلوب واقع نشدن و قابل تعليم و تعلّم نبودن;ـ با ادعاى آورنده مطابقت داشتن;ـ براى اثبات نبوّت و اتمام حجت صادر شدن; بنابراين كرامات اوليا و اعمال خارق العاده مرتاضان و ساحران و امثال آنان(هر چند از لحاظ ماهيت با معجزه متفاوت است) و نيز معجزاتى كه به منظور عذاب قومى يا براى ارهاب معاندان و تعظيم و تكريم مؤمنان صورت گرفته باشد، از دايره اين بحث خارج است.
رابطه معجزه و نبوّت
آيا معجزه مى تواند به گونه اى دالّ بر چيزى خارج از خود باشد؟ بر فرض دلالت، آن چيز خارج از معجزه چيست و چه رابطه اى بين معجزه و صدق ادعاى آورنده اش وجود دارد؟ آيا معجزه با نبوّت پيوند منطقى دارد و به صورت برهانى، بر آن دلالت مى كند يا خير؟
آراء و نظرات
1ـ گروهى از انديشمندان اعتقاد دارند كه بين معجزه و صدق ادعاى آورنده اش رابطه اى منطقى وجود دارد.(3) اينان مدعى تلازم بين آن دو هستند و مى گويند: معجزه بر نبوّت دلالت برهانى دارد. به نظر اين گروه، رابطه مذكور هرگز اعتبارى و قراردادى نيست; زيرا معجزه در سايه عنايت ويژه خدا و اعطاى قدرت از سوى او به افراد خاصى، تحقق مى يابد، به گونه اى كه صدور عمل مذكور از غير او اصلاً ممكن نيست.(4) به عبارت ديگر، صدور معجزه تخصيص فعلى خدا بر نبى بودن آورنده اش مى باشد.(5)2ـ برخى ديگر گفته اند: بين معجزه و نبوّت ارتباطى نيست و معجزه دلالتى بر صدق ادعاى آورنده اش ندارد. اين نظر از سوى بعضى از دانشمندان مسلمان و برخى از غربيان ابراز شده است. به عنوان مثال، شبلى نعمانى، از دانشمندان مسلمان، مى گويد: بين معجزه و نبوّت هيچ ارتباطى نيست. اگر كسى ادعا كند و بگويد من هندسه مى دانم و دليلى كه مى آورد اين باشد كه بيست روز متوالى مى توانم گرسنه بمانم، هر چند اين كار عجيب و خارق عادت باشد، ولى از اين عمل هندسه دانى او اثبات نمى شود. به همين صورت، شخصى كه اظهار مى كند من پيغمبرم، معنايش اين است كه من رهبر و راهنماى سعادت دو جهانم، و دليلى كه براى اثبات دعواى خود اقامه مى كند اين است كه عصا را به اژدها تبديل مى كند... . او هرچند از عهده آن كار عجيب برآيد، اما پيامبرى او از كار ثابت نمى شود.(6) بِرادْ (Ch.D.Broad)، فيلسوف معاصر انگليسى، نيز گفته است: بر فرض قبول وقوع معجزات، اين ها فقط مى توانند دليل بر قدرت فوق العاده و بى نظير آورندگانشان باشند، نه دليل صدق ادعاى آنها. علاوه برآن، در زمان ما كسانى يافت مى شوند كه معجزه دارند، در حالى كه اصلاً وجود خدا را قبول ندارند.(7) پس چه تلازمى بين اين دو مطلب مى توان ادعا كرد؟3ـ بعضى ديگر از ارباب دانش بر آنند كه معجزه، خود دلالتى تام و قطعى بر چيزى ندارد; يعنى، به صرف ديدن معجزه از كسى، نمى توان به صدق ادعاى آورنده اش يقين نمود، بلكه دلالتش اقتضايى است; يعنى، قابليت آن را دارد كه با ضميمه شدن قراين و مقدمات ديگر به آن، بتواند در طريق دلالت بر نبوّت به كار آيد.(8)
نحوه نگرش به معجزه
پيش از آنكه هرگونه قضاوتى در باره صحت و سقم آراء ياد شده به عمل آيد، بهتر است بحث به اين شكل مطرح شود كه معجزه را به دو صورت مى توان نگريست كه هر يك از اين دو نگرش، نتايج مخصوص به خود را همراه دارد و نبايد بين آن ها خلط شود:الف ـ گاهى به معجزه به عنوان يك پديده خارق العاده، كه از سوى فردى خاص ارائه مى شود، بدون هرگونه مشخصات، پيش فرض ها و اصول ديگر نگاه مى كنيم و مى خواهيم با قطع نظر از هر اصل و حقيقت ديگرى، به بررسى دلالت آن بر چيزى خارج از آن بپردازيم. در اين صورت، معجزه تنها بر وجود نيرويى عظيم و شگرف در آورنده آن و يا خارج از او دلالت دارد و از اثبات نبوّت و صدق ادعاهاى آورنده آن ناتوان است. در اين نگاه، حتى نمى توان با مشاهده معجزه، به وجود موجودى ماوراى عالم طبيعت پى برد، مگر آنكه با شواهد و دلايلى، دخالت عوامل طبيعى در پيدايش آن كار خارق العاده را نفى كنيم.