از آن جايي که شناخت معناي صورت و تمثال و فرق بين آن دو، از حيث موارد استعمال در آيات و روايات و از جهت لغوي مبهم و پيچيده است، گروهيهفقها و برخي از لغويان به بحث و بررسي و تحقيق در اطراف اين مسأله پرداختهاند که در مجموع چهار نظريه عمده وجود دارد: 1 . برخي از فقيهان و لغويان تصريح کردهاند که صورت و تمثال، يک معني دارند. در مواردي که عطف به يکديگر شده اند، عطف تفسيري و يا صرف تفنن در تعبير است. علامه مجلسي در صلات «بحار»و صاحب جواهر و فاضل هندي در صلات کشف اللثام، همين معني را از کلمات لغويان برداشت کرده اند. فاضل هندي: مينويسد: «المعروف کما في اللغة ترادف التماثيل والتصاوير.» معروف و مشهور، چنانکه در کتابهاي لغت آمده اين است که تماثيل و تصاوير، يک معني دارند. شهيد ثاني در شرح لمعه مينويسد: «ويمکن ان يريد بها ـ صورة ـ مايعم المثال و غاير بينها تفنناً.» و امکان دارد از صورت، معنايي که شامل تمثال بشود، اراده گردد. و ذکر هر دو، يعني هم تمثال و هم صورت، تفنن در تعبير است. 2 . بعضي از اهل لغت، مانند مطرّزي و طريحي و سعيدالخوري الشرتوني در اقرب الموارد صورت را اعم از تمثال معني کرده اند. اينان نوشته اند: صورت شامل موجودات با روح و بي روح ميشود، لکن تمثال، اختصاص به جانداران دارد. اين مطلب را علامه مجلسي چنين گزارش ميدهد: «قال المطرّزي في المغرب: التمثال ما تصنعه وتصوّره مشبّها بخلق الله من ذوات الروح. والصورة عام.» تمثال، چيزي است که صورتگري و ساخته ميشود به عنوان تشبيه به مخلوقات جاندار الهي، لکن صورت عام است، شامل جاندار و غير جاندار ميشود. چنانکه در نقل کلمات اهل لغت ملاحظه کرديد و صاحب اقرب الموارد، اينهمطلب را به عنوان يک قول ذکر کرد و همچنين طريحي در مجمع البحرين، مراد از قائل اين مقاله، مطرّزي است.