پرنده كور - داستان هایی از اذکار و ختوم و ادعیه مجرب نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

داستان هایی از اذکار و ختوم و ادعیه مجرب - نسخه متنی

احمد میرخلف زاده

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

الطَّيّبِ الْمُبارَكِ الْمَكينِ عَنْكَ صَلَّى اللّهُ عَلَيْهِ وِ الِهِ وَ بِحَقِّ ابْنَتِهِ
فاطَمَةَ الْمُبارَكَةِ وَ بِحَقِّ وَصِيِّهِ اَميرِالْمُؤ مِنينَ عَلَيْهِالسَّلامُ وَ بِحَقِّ
سَيِّدَى شَبابِ اَهْلِ الجَّنَةِ اِلاّ اَذْهَبْتَ عَنّى ما اَجِدُ بِحَقِهِمْ يا اِلهَ
الْعالَمينَ

مى گويد: اين دعا را با خلوص خواندم درد مفاصلم ساكت
شد.(45)

پرنده كور

يكروز با (( حضرت رسول اللّه (ص )) ) به طرف كوههاى مدينه مى رفتيم ، داخل بيايانى شديم ، آن حضرت به من
اشاره فرمودند، نزديك حضرت شدم .

حضرت ، پرنده كورى را بمن نشان دادند كه در ميان شاخه درختى بود و منقارش را به هم مى زد.

حضرت رسول (ص ) فرمود:

متوجه مى شوى كه اين پرنده چه مى گويد؟

گفتم : نه ، يا رسول اللّه !

حضرت فرمودند: مى گويد:

اللّهُمَّ اَنْتَ الْعَدْلُ الَّذى لا يَجُورُ، حَجَبْتَ عَنّى بَصَرى وَ قَدْ جِعْتُ
فَاطْعِمْنى

يعنى : خدا يا تو عادل هستى و ظلم نمى كنى ، چشم من كور است من گرسنه شده ام پس مرا طعام بده .

در اين لحظه ملخى آمد و وارد دهان او شد، و آن پرنده دهانش را بست . حضرت فرمودند:

مى فهمى چه مى گويد؟

گفتم : نه ، يا رسول اللّه !

حضرت فرمودند: مى گويد:

مَنْ تَوَكّلَ عَلَى اللّهِ كَفاهُ وَ مَن ذَكَرَهُ لا يَنْساه .

يعنى : كسى كه بر خدا توكل كند خداوند متعال او را كفايت فرمايد و كسى كه خدا را ياد كند، خداوند او را
فراموش نمى كند.(46)

دعاى قرض

(( مفضل بن فضاله )) مى گويد:

قرضى داشتم و اين دعا را خواندم .

شخصى در خواب به من گفت :

از فلان جا اين مقدار مبلغ را بردار و قرض خود را ادا كن .

از خواب بيدار شده و به همان جايى كه به من در خواب آدرس داده بودند رفتم و همان مبلغ پولى را كه
بدهكار بودم برداشتم و پرداخت نمودم . و آن دعا اينست :

يا ذَالْجَلالِ وَ الاِْكْرامِ بِحُرْمَةِ وَجْهِكَ الْكَريمِ اِقْضِ عَنّى دَيْنى . (47)

طلبكارها

(( حسين بن خالد )) مى گويد:

در بغداد هفصد هزار در هم مقروض شدم ، طلب كارها مرا امان نمى دادند و هر دفعه دنبالم مى فرستادند.

خلاصه از دست آنها پنهان شدم كه مرا نبينند و به همين خاطرهم نمى توانستم خدمت (( حضرت اميرعليه
السلام برسم ، در عين حال نامه اى براى حضرت نوشتم و در آن نامه ، احوالاتم را بيان كردم .

حضرت در جواب نوشته بودند كه :

بعد از هر نماز سه مرتبه اين دعا را بخوان :

اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُكَ يا لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ بَحَقِّ لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ اَنْ
تَرْحَمَنى بِلا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُكَ يا لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ
بِحَقِّ لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ اَنْ تَرضِىَ عَنّى بِلا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ اَللّهُمَّ اِنّى

/ 25