فى مرثيه محمد قلى ميرزا غفرالله ذنوبه - ترجیع بند نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجیع بند - نسخه متنی

محتشم کاشانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

فى مرثيه محمد قلى ميرزا غفرالله ذنوبه





  • باز آفتى به اهل جهان از جهان رسيد
    باز آتشى فتاد به عالم كه دود آن
    از دشت غصه خاست غبارى كزين مكان
    ابرى بهم رسيد و ز بارش بهم رساند
    بالا گرفت نوحه پر وحشتى كز آن
    هر ناله اى كه نوحه گر از دل به لب رساند
    در چار ركن و شش جهت و هفت بارگاه
    كافاق روى روز كند همچو شب سياه
    افغان كه بهترين گل اين بوستان نماند
    شمعى كه رشگ داشت بر او شمع آفتاب
    نخلى كه در حديقه ى جنت به دل نداشت
    گنجى كه بود پر گوهر از وى بسيط خاك
    روئى كه كارنامه ى نقاش صنع بود
    حسنى كه حسن يوسف ازو بد نشانه اى
    جسمى كه بار پيرهن از ناز مي كشيد
    دردا كه آن رخ از كفن آخر نقاب كرد
    افسوس كاختر فلك عزت و جلال
    ماهى كه مهر ديده به پا سوديش نه رخ
    سروى كه در حديقه ى جان بود متصل گل جامه مي درد كه چه نخلى ز ظلم كند
    گل جامه مي درد كه چه نخلى ز ظلم كند



  • كاار كلفتش به زمين و زمان رسيد
    از شش جهت گذشت و به هفت آسمان رسيد
    طوفان آن به منظره ى لامكان رسيد
    سيلى سبك عنان كه كران تا كران رسيد
    غوغا به سقف غرفه ى بالائيان رسيد
    در بحر و بر بگوش انس و جان رسيد
    كار عزا و شغل مصيبت به آن رسيد
    وز غم نه افتاب برآيد دگر نه ماه
    رخشان چراغ ديده ى خلق جهان نماند
    از تند باد مرگ درين دودمان نماند
    از دوستان بريد و درين بوستان نماند
    در زير خاك رفت و درين خاكدان نماند
    پردر نظاره گاه تماشائيان نماند
    گم شد چنان كه تا ابد ازوى نشان نماند
    بروى چه بارها كه ز خاك گران نماند
    خشت لحد مقابله با آفتاب كرد
    زود از افق رسيد به منزلگه زوال
    شخص اجل به صد ستمش كرد پايمال
    با خاك در مغاك لحد يافت اتصال بي اعتدالى اجل باغ اعتدال
    بي اعتدالى اجل باغ اعتدال


/ 41