توضيحات و ملاحظات نويسنده - ارتداد، نگاهی دوباره (1) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ارتداد، نگاهی دوباره (1) - نسخه متنی

سید عبدالکریم موسوی اردبیلی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

ادامه دارد.

توضيحات و ملاحظات نويسنده

(1) همان طور كه در متن ملاحظه مي شود, پاسخ گويي به شبهاتي كه درباره ارتداد و ناسازگاري احكام آن با حقوقي چون آزادي عقيده و بيان مطرح مي گردد, نيازمند مبحثي كلامي است كه از حريم اين دروس خارج است. اين دروس صرفاً داراي صبغه فقهي بوده و از اين منظر احكام ارتداد مورد توجه قرار گرفته است. بنابراين انتظار پاسخ گويي به شبهات مطروحه در باب ارتداد, از يك بحث صرفاً فقهي انتظاري دور از واقع است.

(2) (هل كل انسان محقون الدّم شرعاً الاّ ان يكون محلاً و مورداً للعناوين الشرعية المجوّزة للقتل او الحكم مختص بالمسلمين وامّا الكفّار فلو كانوا مستأمنين (مثلاً) او اهل الذّمه فتحقن دماؤهم والاّ فلا? فنقول: الحقّ ان الحكم ليس مختصاً بالمؤمنين فقط بل هو يعمّ كل انسان سالم الفكر والفطرة والسالك علي سبيل الانسانية. فقتل الانسان من حيث انه انسان وجرحه والجناية عليه من اعظم الكبائر ومن اشنع السيئات حيث قال الله تعالي من المسئوليات الكبيرة ومن الجرائم التي يسئل عنها يوم القيامة قتل المؤودة كما انه تعالي قال: (واذا المؤودة سئلت بايّ ذنب قتلت.) ومن الجنايات المنهيّة عنها في الشريعة الجناية علي الجنين بل علي النطفة لانها تصير انساناً فيما بعد, ومنها الجناية علي الميّت مع انه مات وختم عمله ولكن حيث كان يوماً انساناً ذاشعور وحياة لابد من ان يعتني بشأنه ولايستخف ولايهان ويكفيك في ذلك قوله تعالي (من قتل نفساً بغير نفس او فساد في الارض فكانّما قتل الناس جميعاً ومن احياها فكأنّما احيا النّاس جميعا.)10

(3) مشهورترين جريان ارتداد در زمان پيامبر اكرم(ص), ادعاي نبوت از سوي بعضي از اشخاص جاه طلب بود و چون از رؤساي قبايل بودند, با انحراف خود عدّه زيادي را نيز به دنبال خود كشانده و از اسلام منحرف مي كردند و بدين وسيله مرتد مي شدند. اسود عنسي در يمن 11 و مسيلمة بن حبيب معروف به مسيلمه كذّاب از بني حنفيه12 در زمان رسول خدا مدعي پيامبري شدند. سجاع دختر حارث تميمي كه بعداً با مسيلمه ازدواج كرد, نيز از مدعيان نبوت بود13, طلحة بن خويلد كه با طوايفي از قبيله غطفان و بني فزاره پس از نبرد با مسلمانان به شام گريخت, از جمله مدّعيان نبوت بود.14

اما جريان معروف ارتداد پس از رحلت رسول خدا(ص) با انگيزه هاي متفاوتي از عدم پرداخت زكات به حكومت وقت ناشي مي شد. يا اساساً حكومت را نامشروع دانسته و آن را حق اهل بيت پيامبر مي دانستند, لذا از پرداخت زكات اجتناب مي ورزيدند يا پرداخت زكات را منحصر به زمان پيامبر دانسته و پس از رحلت آن حضرت مصرف آن را در فقراي شهر و ديار خويش اولي مي دانستند يا مركزيتي به نام مدينه را پس از پيامبر قبول نداشته و معتقد به مشروعيت حكومت هاي مستقل منطقه اي بودند. به هر تقدير تاريخ نگاران طوايف مختلفي را كه به خاطر عدم پرداخت زكات از سوي نمايندگان خليفه و سپاهيان او سركوب مي شدند, نقل كرده اند. قبايل بنو اسد, فزاره, بنوعامر, بنو سليم, گروهي از بنوتميم, گروهي از كنده و بنوبكر بن وائل در بحرين و بنوحنفيه را از مرتدّين شمرده اند.15

بعضي از شخصيتهاي آن روز مثل عمر بن خطاب آنان را صرفاً به خاطر عدم پرداخت زكات مرتد نمي دانست و از خليفه درخواست مي كرد كه از جنگ با آنان بپرهيزد و به آنان مهلت دهد. و در اين زمينه به فرموده پيامبر استناد مي جست كه آن حضرت مي فرمود: (امرت ان اقاتل الناس حتي يقولوا لا اله الاّ الله وانّ محمد رسول الله فاذا قالوها فقد عصموا مني دمائهم واموالهم الاّ بحقّها وحسابهم علي الله) يا لااقل آنان را مرتد ننامند و زنانشان را به اسارت نبرند, ولي ابوبكر نپذيرفته و مي گفت: تا زكات نپردازند با آن ها مي جنگم.16

از خود خليفه نيز نقل شده كه (مرتدين كساني هستند كه يا نماز نخوانده و به نماز كافر شدند يا نماز مي خواندند ولي از پرداخت زكات سرباز زدند, به خدا سوگند ميان نماز و زكات جدايي نمي اندازم.17

ظاهراً مراد از كساني كه نماز نمي خوانند, طوايفي بودند كه با ادعاي نبوت از دين خارج شده و نماز نمي خواندند.

مواردي نيز به صورت ارتداد فردي اتفاق افتاده است, به عنوان نمونه علماي عامه و خاصه نقل كرده اند كه: فردي به عنوان قدامة بن مظعون شراب نوشيد, او را براي مجازات نزد خليفه دوم, عمربن خطاب آوردند تا حد بر او جاري كند. قدامه گفت: نبايد بر من حدّ جاري كني, زيرا خداوند در قرآن مي فرمايد: (ليس علي الذين امنوا و عملوا الصالحات جناح فيما طعموا اذا ما اتقوا و امنوا.)18 يعني بر كساني كه ايمان آوردند و عمل صالح انجام دادند, گناهي از آنچه خورده اند نيست اگر تقوا پيشه كنند و ايمان بياورند. خليفه از جاري كردن حد باز ايستاد. وقتي خبر به امام علي(ع) رسيد نزد عمر آمده, فرمود: چرا اقامه حدّ بر قدامه را ترك كردي? او مشمول اين آيه نيست, كساني كه ايمان آورده و عمل صالح انجام مي دهند, حرام خدا را حلال نمي كنند. قدامه را باز گردان و او را از آنچه گفته توبه بده, اگر توبه كرد حد خداوند را بر او جاري كن و اگر توبه نكرد, گردن او را بزن زيرا او از اسلام خارج شده است. خليفه نيز او را طلبيد و استتابه كرد. قدامه نيز توبه كرد و خليفه حد بر او جاري نمود.19

/ 6