بررسي آيات ارتداد - ارتداد، نگاهی دوباره (1) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ارتداد، نگاهی دوباره (1) - نسخه متنی

سید عبدالکریم موسوی اردبیلی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

بررسي آيات ارتداد

آيه اول:

(ولايزالون يقاتلونكم حتي يردّوكم عن دينكم ان استطاعوا ومن يرتدد منكم عن دينه فيمت وهو كافر فاولئك حبطت اعمالهم في الدنيا والآخرة واولئك اصحاب النار هم فيها خالدون.)2

شأن نزول اين آيه ماجراي عبدالله جحش است كه قبلاً نقل شد و ارتباطي به ارتداد فكري و عقيدتي ندارد.

آيه دوم:

(يا قوم ادخلوا الارض المقدّسة التي كتب الله لكم ولاتردّوا علي ادباركم فتنقلبوا خاسرين.)3

آيه مباركه مربوط به قوم موسي(ع) است, وقتي كه دستور ورود به سرزمين مقدس به آنان داده شد, تمرّد كرده و به پيامبر خود گفتند:

(يا موسي ان فيها قوماً جبّارين و انا لن ندخلها حتي يخرجوا منها فان يخرجوا منها فانّا داخلون.)4

آيه شريفه آنان را از اين كه به دوران قبل از بعثت موسي و نجات از سلطه فرعون بازگردند, برحذر مي دارد. بعضي از مفسرين نيز (لاترتدّوا علي ادباركم) را نهي از بازگشت به سرزمين مصر معنا كرده اند, بنابراين معنا اصلاً ارتباطي به بازگشت از ايمان و عقيده ندارد, بلكه سخن از بازگشت به وطن و سرزمين آباء و اجدادي است.

پس اين آيه نيز مربوط به قوم موسي است و ارتباطي به بحث ارتداد فكري و عقيدتي ندارد. انگيزه آنان از سرپيچي, ترس از ورود به سرزمين مقدس بود.

آيه سوم:

(يا ايها الذين امنوا من يرتدّ منكم عن دينه فسوف يأتي الله بقوم يحبّهم ويحبّونه اذلّة علي المؤمنين اعزّة علي الكافرين يجاهدون في سبيل اللّه ولايخافون لومة لائم ذلك فضل اللّه يؤتيه من يشاء واللّه واسع عليم.)5

در اين آيه نيز سخن از ارتداد فكري نيست.

آيه چهارم:

(من كفر باللّه من بعد ايمانه الاّ من اكره و قلبه مطمئنٌّ بالايمان ولكن من شرح بالكفر صدراً فعليهم غضب من الله ولهم عذاب عظيم.)6

آيه شريفه درباره ياسر, سميه, عمار, صهيب, بلال و بعضي ديگر از اصحاب پيغمبر است كه پس از هجرت آن حضرت به مدينه توسط مشركين مكه دستگير شده و مورد آزار و شكنجه قرار گرفتند. ياسر و سميه را به شهادت رساندند, بقيه را نيز تحت شكنجه فراوان قرار دادند. عمار نتوانست در برابر شكنجه ها تحمل كند و به خواسته آنان كه سبّ پيامبر و تعريف از بتهاي مشركين بود, تن داد. وقتي كه آزاد شد و به مدينه آمد, خيلي ناراحت بود. خدمت رسول خدا(ص) رسيد و ماجرا را تعريف كرد. حضرت پرسيد: زماني كه سبّ كردي, در قلبت چه گذشت? عرض كرد: قلباً ناراحت بودم. آيه شريفه نازل شد و او را تبرئه كرد.(7) اين آيه هم مربوط به ارتداد فكري نيست.

آيه پنجم:

(كيف يهدي الله قوماً كفروا بعد ايمانهم و شهدوا ان الرسول حق جائهم البينات واللّه لايهدي القوم الظالمين.)7

آيه ششم:

(ان الذين آمنوا ثم كفروا ثم امنوا ثم كفروا ثم ازدادوا كفراً لم يكن الله ليغفر لهم ولاليهديهم سبيلا بشّر المنافقين بانّ لهم عذاباً اليما.)8

مقصود آيه, كساني هستندكه با تشكيل حزب و گروه, روزي مسلمان شوند, فردا كافر گردند, دوباره مسلمان شوند, بار ديگر كفر بورزند, چنين رفتاري ارتداد سياسي است نه ارتداد فكري و عقيدتي.

آيه هفتم:

(يحلفون بالله ما قالوا ولقد قالوا كلمة الكفر وكفروا بعد اسلامهم وهمّوا بما لم ينالوا و مانقموا الاّ ان اغنيهم اللّه ورسوله من فضله فان يتوبوا يك خيراً لهم وان يتولّوا يعذّبهم الله عذاباً اليماً في الدنيا والآخرة وما لهم في الارض من وليّ ولانصير.)9

آيه شريفه مربوط به ماجراي عامر و شخصي است كه پشت سر رسول خدا بدگويي كرده بود كه قبلاً نقل شد.

جمع بندي و نتيجه گيري

ارتداد در عصر ائمه اطهار(ع) با احكام خاص آن غير از ارتداد در صدر اسلام است كه آيات شريفه ناظر به آن ها است. از اين رو در قرآن آيه اي كه اجمالاً يا تفصيلاً احكام ارتداد را بيان كند, نداريم. همان طور كه اشاره شد ارتدادها در صدر اسلام معمولاً داراي انگيزه سياسي, مادي يا فرقه اي بوده كه دسته جمعي صورت مي گرفت. هم چنان كه گرايش به اسلام دسته جمعي بود. مثلاً با مسلمان شدن رئيس قبيله, همه افراد قبيله مسلمان مي شدند و با روگرداني او از اسلام, همه افراد قبيله به تبعيت از او مرتد مي شدند. در يكي از موارد زني از يك قبيله مرتكب زنا شده بود, رئيس قبيله به همراه گروهي از افراد قبيله نزد پيامبر آمده و درخواست كردند تا براي حفظ آبروي قبيله, از جاري كردن حدّ بر اين زن خودداري كنند. هر چه اصرار كردند نتيجه اي نبخشيد و رسول خدا نپذيرفت. سپس در مقام تطميع برآمدند كه ما هر قدر شما نياز داشته باشيد, مي پردازيم تا اين حدّ جاري نشود, باز هم پيامبر نپذيرفت. در نهايت تهديد كردند كه اگر اين حد را جاري كنيد, ما دسته جمعي از دين بر مي گرديم, بازهم رسول خدا حاضر به تعطيل كردن حدّ الهي نشد, بر آن زن حد جاري كرد, آن
ها نيز دسته جمعي مرتد شدند.

چون در صدر اسلام با مرتدّين مي جنگيدند, بعضي از آنان از ترس مسلمانان از دسترس مسلمين خارج شده و به بلاد ديگر مي رفتند و رسماً به اسلام پشت مي كردند. منافقان و يهوديان براي تضعيف اسلام در اين زمينه فعال بودند, آنان مسلمان مي شدند, سپس پس از دائره اسلام خارج مي گشتند تا دين را تضعيف كنند و در صفوف مسلمانان خلل وارد سازند. در تاريخ صدر اسلام كسي را سراغ نداريم كه حدّ ارتداد بر او جاري كرده باشند, بعضي از مرتدها كه مرتد فطري بودند, پس از توبه از او مي گذشتند يا او را استتابه مي نمودند.

پس تنها دليل ما در خصوص مجازات مرتد و جاري كردن حدّ و ترتيب ساير احكام ارتداد, روايات است كه بايد به تفصيل مورد بررسي قرارگيرند.(8)

/ 6