بیشترلیست موضوعات ارتداد, نگاهي دوباره بحث ارتداد را در چند محور دنبال خواهيم كرد: اصل اوّلي در بحث ارتداد ارتداد در لغت ارتداد در قرآن بررسي آيات ارتداد آيه اول: آيه دوم: آيه سوم: آيه چهارم: آيه پنجم: آيه ششم: آيه هفتم: جمع بندي و نتيجه گيري توضيحات و ملاحظات نويسنده توضیحاتافزودن یادداشت جدید
(4) هنگامي كه عبدالله بن جحش و همراهانش در ماه حرام با كاروان مشركين رو به رو شده و به آنان حمله كرده و با غنايمي محدود و دو اسير به مدينه بازگشتند, مشركان زبان به طعن مسلمانان گشودند كه حرمت ماه حرام را شكستند, مسلمانان از اين جنگ سؤال كردند و اين آيه شريفه نازل شد (يسألونك عن الشهر الحرام قتال فيه قل قتال فيه كبير وصد عن سبيل الله وكفر به والمسجد الحرام واخراج اهله منه اكبر عند الله والفتنة اكبر من القتل ولايزالون يقاتلونكم حتي يردّوكم عن دينكم ان استطاعوا و من يرتدد منكم عن دينه فيمت وهو كافر فاولئك حبطت اعمالهم في الدنيا والآخرة واولئك اصحاب النار هم فيها خالدون.)20ظاهراً با توجه به شأن نزول آيه كه بدون اجازه پيامبر در ماه حرام جنگيده بودند, گرچه سعد بن ابي وقاص و عتبة بن غزوان بازگشتند, اما معلوم نيست كه ذيل آيه درباره ارتداد از دين, به بازگشت آن دو و ترك جهاد مربوط باشد, زيرا همان طور كه در متن ملاحظه مي شود, عبدالله بن جحش به امر سول خدا همراهان خود را ميان ادامه مسير و بازگشت به مدينه مخيّر كرد, عده اي همراه او رفتند و آن دو نيز بازگشتند. بلكه مرتد ساختن مسلمانان هدف مشركان از جنگ با مسلمانان است و اين ارتداد از هر راهي پيش آيد, مورد نكوهش و سرزنش آيه مباركه قرار گرفته است. آيه شريفه حتي با عنايت به شأن نزول, ظهوري در ارتدادي كه منشأ آن ترك جهاد باشد, ندارد.(5) هنگامي كه جَبَلة بن الاَيْهم خليفه را تهديد كرد كه اگر مرا قصاص كني, مسيحي خواهم شد خليفه به او گفت: (ان فعلت قتلتك لانّك قد دخلت في الاسلام فان ارتددت قتلتك); معلوم مي شود كه مجازات مرتد قتل بوده است.21(6) ماجرا مربوط به سخنراني پيامبراكرم(ص) در تبوك است كه منافقان را مورد نكوهش قرار داد, مردي بنام جلاس آن سخن را بر زبان آورد و عامر بن قيس به او پاسخ داد. البته شأن نزول هاي ديگري نيز براي روايت نقل شده است.22(7) ذيل آيه مباركه (ولكن من شرح بالكفر صدراً فعليهم غضب من الله ولهم عذاب عظيم) گفته شده كه درباره عبدالله بن سعد بن ابي سرح است كه قبل از فتح مكه مسلمان شد و مدتي كاتب پيامبر بود, ولي مرتد شد و به مكه بازگشت. رسول خدا هنگام فتح مكه يكي از كساني را كه مهدورالدم معرفي كرد, اين شخص بود. اما عثمان بن عفان پس از فتح مكه او را براي عذرخواهي و توبه نزد پيامبر آورد و بدين وسيله جانش را نجات داد.23(8) در اين كه تنها دليل ما براي احكام ارتداد, روايات است و آيات قرآن بيانگر احكام ارتداد است, ترديدي وجود ندارد, چه آيات قرآن ناظر به ارتدادهاي سياسي, اقتصادي و قوم و قبيله اي باشد و چه اعم از آن و ارتداد فكري باشد; در هر صورت آيات مستند احكام ارتداد نيست. گذشته از اين نكته, در بعضي از آيات قرآن از مطلق ارتداد سخن گفته شده است كه ظاهراً هر نوع ارتداد از دين را با هر انگيزه اي شامل مي شود و شأن نزول آن ها نيز سبب نشده كه مفسران آيات را به ارتداد خاصي حمل كنند. محقق اردبيلي درتوضيح و تفسير آيه 217 سوره مباركه بقره مي گويد:(من يرتدد من المسلمين عن دينه و لم يتب حتي مات عن الارتداد فاولئك صارت اعمالهم باطلة كان لم يكن ولم ينتفعوا بها في الدنيا والآخرة.)آنگاه پس از بحثي مفصل پيرامون حبط اعمال, از آيه شريفه احكام گوناگوني را استنباط كرده, از آن جمله:(قبول توبه مرتد, زيرا در آيه شريفه خلود در آتش را به مرگ در حال ارتداد و كفر مقيد ساخته و ارتداد اعم از فطري وملّي است, لذا بعيد نيست كه قايل به قبول توبه مرتد فطري شويم. البته به معناي صحت عبادات او و استحقاق بهشت داشتن, نه خلود در آتش چنان كه مقتضاي عقل همين است زيرا انسان مكلف به عبادات و ايمان است و وارد بهشت نمودن نبوده بدون عبادت و ايمان بر خداوند محال است, والبته اين مسأله با عدم سقوط بعضي از احكام مثل قتل مرتد كه مستند به دليل شرعي است, منافات ندارد.)سپس درباره حكم نجاست مرتد بحث كرده و در خاتمه اين احتمال را كه آيه مربوط به صدر اسلام است و در آن زمان مرتد فطري مصداق نداشته (چون مسلمانان مسبوق به كفر بوده اند) محتمل دانسته است. (لذا مسأله قبول توبه مربوط به مرتد ملّي مي شود).24اصولاً آيه مباركه پس از آنكه قصد و غرض دشمنان اسلام را براي بازگرداندن مسلمانان از دين و آئين خود بازگو مي كند, سپس يك حكم كلّي بيان مي نمايد و دليلي ندارد كه تنها كساني كه برانگيزه هاي سياسي از اسلام رو گردان مي شوند چنين عاقبتي در قيامت داشته باشند, ولي كساني كه ارتداد فكري پيدا مي كنند, محكوم به چنين عاقبتي نباشند. در صدر اسلام گرچه زمينه ارتداد فكري فراهم نبود و ايمان و اعتقاد افراد غالباً بر عشق و علاقه قلبي استوار بود تا تفكر و براهين عقلي, ولي اگر افرادي هم مبتلا به چنين ارتدادي مي شدند, چه بسا تنها وعيد عذاب داده شده و احكام و مقررات حقوقي و جزايي در دوره هاي بعدي به اجرا گذاشته شده باشده آيه مباركه 54 سوره مائده نيز در بعضي از روايات بر اميرالمؤمنين و اصحاب آن حضرت منطبق شده و در بعضي از تفاسير بر امام عصر(عج) و ياران آن حضرت25, روشن است كه هر دو تفسير بنابر جري و تطبيق است نه تفسير, لذا آيه مي تواند بر افراد و گروه هاي ديگري با اين خصوصيات حمل شود. پس منحصر به ارتداد در صدر اسلام نيست.بنابراين, به نظر مي رسد كه اگر بعضي از آيات نيز از حمل بر مرتدين فكري ابا داشته باشند, بعضي از روايات از شمول نسبت به چنين افرادي, ابا ندارند.
1- الفصول المهمة, عبدالحسين شرف الدين الموسوي, الفصل التاسع, ص143 ـ 144 . 2- سوره بقره, آيه 217 . 3- سوره مائده, آيه 21 . 4- سوره مائده, آيه 22 . 5- سوره مائده, آيه 54 . 6- سوره نحل, آيه 106 . 7- سوره آل عمران, آيه 86 . 8- سوره نساء, آيات 137 ـ 138 . 9- سوره توبه, آيه 74 . 10- فقه القصاص, ص23 ـ 24 . 11- تاريخ طبري, ج2, ص129 . 12- همان, ج2, ص149 . 13- كتاب الردّة, واقدي, ص144 . 14- تاريخ خليفة بن خياط, ص117 . 15- كتاب الردّه, ص83 ـ 84 . 16- همان, ص85; الملل والنحل, شهرستاني, ج1, ص31 17- همان, ص85 . 18- سوره مائده, آيه 93 . 19- ارشاد, شيخ مفيد, ص 107 ـ 108 . 20- تفسير الدر المنثور, سيوطي, ذيل آيه. 21- مختصر تاريخ دمشق, ابن المنظور, ج5, ص370. 22- مجمع البيان, امين الاسلام طبرسي, ج3, ص51 . 23- انساب الاشراف, بلاذري, ج1, ص160; تفسير علي بن ابراهيم قمي, ج1, ص422 . 24- ر.ك: زبدة البيان, ص392 . 25- تفسير قمي, ج1, ص198 .