تأملي در منظومه راجي
اگر بخواهيم ارزيابي كوتاهي درباره راجي ارائه دهيم و مقايسهاي كوتاه بين سروده او و منظومه باذل ارائه كنيم بايد گفت كه بيگمان راجي بيش از باذل به حماسهاش رنگ و بوي ايراني و شيعي داده است. باذل بيشتر حكم يك تاريخپژوه دقيق و بيطرف را دارد و راجي بيشتر قصهگويي ايراني است كه از راهيابي باورهاي عاميانه به داستانش حتي اگر از نظر تاريخي معتبر و مستند نباشند ابايي ندارد. عناصر اغراق و تخيل در منظومه راجي پررنگتراند. همين طور تعصب شيعي و غيرستيزانه او بمراتب افزونتر از باذل است. داستانپردازي، شور و لحن حماسي راجي بر باذل برتري دارد. اما سلامت زبان و صحت اساليب شعري و لغوي در سروده بازل محفوظتر است. نكته ديگر گرايشات عرفاني، معنوي و باطني راجي است كه گاه به غلو و مبالغهاي ميانجامد كه چندان با ظاهر شرع هماهنگ نيست. حال آنكه باذل از اين بابت مقيدتر و محتاطتر بوده است. از آنجايي كه راجي چندان در قيد و بند تاريخ نبوده و بيشتر قصه داستانگويي داشته تا نقل تاريخ به تخيل خود مجال جولان داده و از حيث ادبيّت و خلاقيّت ادبي كار او بر باذل برتري دارد. به عبارتي در كار باذل از نظر تاريخي اصالت دارد و كار راجي از نظر قصهپردازيي. كتاب راجي محدود به تاريخ نيست بلكه در آن نكات حكمي و نغز، حكايتهاي آموزنده و جذاب، تغزلهاي عارفانه، طنز،... نيز يافت ميشود. در پايان مقال به اظهارنظر چند كارشناس درباره راجي و تفاوتهاي كار او با باذل اشاره ميكنيم. دكتر بهزادي اندوهجراي سال 1349 در مقالهاي نوشت: «اين دو منظومه حماسي هر دو به سبك و شيوه شاهنامه فردوسي و به بحر متقارب ساخته شده است و خصوصا ميرزا محمدرفيع باذل در بيشتر قسمتهاي منظومه خود به پيروي از استاد بزرگ طوس موفق گرديده است.»13 دكتر بهزادي در آن مقاله وعده تصحيح منظومه باذل را داد اما حدود بيست سال بعد منتخبي از حماسه راجي را منتشر ساخت و در اين كتاب پس از اشارهاي به برخي زيباييهاي لفظي و صنايع شعري و سروده راجي همچون حسن تعليل، استخدام، انواع استعاره، تشبيه تفضيا، طنز، تمثيل اشاره ميكند و پس از بررسي توجه به كرمان و آثار لهجه كرماني در شعر او ميگويد: «اطنابهاي؟؟؟؟ و بيتهاي سست و معيوب، بويژه از لحاظ قافيه، وزن و حتي معني در حمله حيدري [راجي] كم نيست كه بيگمان مقداري از آنها ناشي از بدي چاپ و كاستيهاي نسخ متعدد موجود است.»14 دكتر ذبيحاله صفا هم درباره اين كتاب ميگويد: «... در اين كتاب بعضي تصورات ملي ايرانيان نيز اثر كرده از آن جمله است داستان ديوي كه به خدمت پيامبر آمده قبول اسلام كرد و اگر اين كتاب را با حمله حيدري باذل مقايسه كنيم آن را از لحاظ استحكام و زيبايي ابيات بهتر مييابيم.»15 دكتر اشرفزاده هم در مقدمه كتاب خود نوشته است: «در بين حماسههاي ديني ـ خصوصا حماسههايي كه قهرمان آن حضرت علي، عليهالسلام، است ـ مانند خاوراننامه حسامالدين خوسفي و حمله حيدري باذل ـ حمله حيدري راجي كرماني به سرشت حماسه نزديكتر است. چه از نظر زبان ـ كه زبان كوبنده و حماسي شاهنامه را خوب تقليد كرده ـ و چه از نظر بافت داستان و پرداخت صحنهها و توصيف حالات روحي و رجزخوانيهاي پهلوانانه و چه از جهت تأسي به حماسههايي چون اسكندرنامه و سامنامه كه ساقينامه و مغنينامه را هرجا كه لازم ديده است ـ به عنوان طبل آمادگي براي نبرد و صحنهآرايي، يا بيان فخريه، يا اظهار حزن و اندوه ـ آورده و در بسياري جاها، چون براعت استهلالي زيبا، ذهن خود و خوانندهاش را آماده پذيرش واقعه كرده است.»16علاوه بر آنچه ذكر شد درباره راجي مطالبي در كتابهايي چون ستارگان كرمان، حديقةالشعرا، مصطبه خراب و برخي كتابهاي ديگر ميتوان يافت.