ابن حجر در مقدمه كتابش الاصابه در تعريف صحابى گويد:صحابى كسى است كه پيامبر را ديده، به او ايمان آورده و مسلمان مرده باشد؛ حال، ديدار و همراهى اش با پيامبر صلّى الله عليه وآله اندك باشد يا بسيار، از پيامبر صلّى الله عليه وآله روايت كرده باشد يا خير، يا خير، با پيامبر صلّى الله عليه وآله به جنگ رفته يا نرفته باشد، همه اين افراد در تعريف ما: آنكه پيامبر را ديده مىگنجد، حقى اگر تنها يك بار پيامبر را ديده و با او همنشين هم نشده باشد و يا به خاطر نابينايى، آن حضرت را با چشم سر نديده باشد. (2)او در بخش ديگرى از كتابش گويد:ضابطه اى كه با دانستن آن، صحابى بودن جمع بسيارى مشخص مىگردد:الف - آنان = خلفا در فتوحات تنها صحابه را به فرماندهى مىگماشتند.ب - در سال دهم هجرى، هيچ كس در مكه و طائف نبود مگر آنكه اسلام آورد و با پيامبر صلّى الله عليه وآله در حجه الوداع حضور يافت.ج - همه افراد دو قبيله اوس و خزرج تا پايان دوره رسول خدا صلّى الله عليه وآله اسلام آوردند.د- پس از وفات پيامبر صلّى الله عليه وآله نيز، هيچ كس از آنان كافر(3) نشدند.مى گويم: اگر هر پژوهشگرى اجزاى كتاب ما: يكصد و پنجاه صحابى ساختگى را بررسى كند، عمق تسامح و سهل انگارى مكتب خلفا درباره صحابه و ضرر آن بر علم حديث را در مىيابد.