شرح نكوهش دنيا - کتاب نکوهش دنیا نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

کتاب نکوهش دنیا - نسخه متنی

سیدمحمد صادق عارف

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

شرح نكوهش دنيا

در نكوهش دنيا آيات و مثل هاى فراوان وارد شده و بيشتر قرآن در مورد نكوهش دنيا و برگرداندن مردم در دنيا و دعوتشان به آخرت است، بلكه هدف بعثت پيامبران عليهم السّلام همين بوده و فقط براى همين مبعوث شده اند. بنابراين نيازى نيست به آيات قرآن استشهاد كنيم چون آيات در اين مورد آشكارند و تنها بعضى از روايات را كه در نكوهش دنيا وارد شده است نقل مىكنيم.

از پيامبر صلّى الله عليه وآله روايت شده كه بر گوسفند مرده اى گذشت و فرمود: «آيا اين گوسفند مرده را مىبينيد كه در نظر صاحبش خوار است عرض كردند: آرى از خوارى اوست كه آن را دور افكنده است؛ فرمود: سوگند به خدايى كه جانم در دست قدرت اوست دنيا در پيشگاه خدا خوارتر از گوسفند به نظر صاحبش مىباشد، و اگر دنيا در نزد خدا با بال پشه اى برابر بود از آن شربت آبى به كافر نمى آشامانيد.» (992)

پيامبر صلّى الله عليه وآله فرمود: «دنيا زندان مؤمن و بهشت كافر است.» (993)

پيامبر صلّى الله عليه وآله فرمود: «دنيا و آنچه در دنياست ملعون است مگر آن بخشى از دنيا كه مال خداست.» (994)

از پيامبر صلّى الله عليه وآله روايت شده: «هر كس دنياى خود را دوست بدارد به آخرتش زيان برساند و هر كس آخرتش را دوست بدارد به دنيايش ضرر برساند، پس آنچه را ماندنى است بر آنچه از بين رفتنى است برگزينيد.» (995)

و پيامبر صلّى الله عليه وآله فرمود: «دوستى دنيا سرچشمه تمام گناهان است.» (996)

پيامبر صلّى الله عليه وآله فرمود: «بسيار تعجب است از كسى كه خانه جاويد را تصديق دارد و براى خانه فريب (دنيا) تلاش مىكند.» (997)

روايت شده كه پيامبر خدا صلّى الله عليه وآله كنار مزبله اى ايستاد و فرمود: «به دنيا روى بياوريد و پارچه هايى را كه در آن مزبله كهنه شده بود و استخوان هاى پوسيده اى را برداشت (998) و فرمود: اين دنياست.» اين حديث اشاره به اين است كه زينت دنيا بزودى مانند اين پارچه هاى كهنه كهنه خواهد شد و بدن هايى را كه در دنيا مىبينى بزودى استخوان هاى پوسيده مىشود.

پيامبر صلّى الله عليه وآله فرمود: «دنيا شيرين و سرسبز است، و خدا شما را در آن جانشين قرار داده است تا بنگرد كه چگونه عمل مىكنيد، چون دنيا براى بنى اسرائيل مهيا شد و در آن به وسعت رسيدند به زيور و زنان و لباس و بوى خوش تكبر ورزيدند.» (999)

عيسى عليه السّلام فرمود: «دنيا را ارباب خود نگيريد كه دنيا شما را بندگان خود بگيرد، گنج خود را نزد كسى بنهيد كه تباه نسازد زيرا بيم آن مىرود كه به گنج دنيا آفتى برسد ولى گنج خدا از آفت در امان است.»

و نيز فرمود: «اى گروه حواريان من دنيا را برايتان به رو در افكندم، پس از من آن را از زمين بلند نكنيد، زيرا از پليدى دنياست كه خدا در آن معصيت مىشود و آخرت فقط با رها كردن آن به دست مىآيد. بهوش باشيد از دنيا بگذريد و آن را آباد نكنيد، و بدانيد كه ريشه هر گناهى دوستى دنياست، و بسا كه شهوت يك ساعت موجب اندوه طولانى براش شهوت پرستان شود.»

و نيز فرمود: «دنيا را براى شما به رو در افكندم و بر پشت آن نشستيد پس شاهان و زنان راجع به دنيا با شما نستيزند. امّا به شاهان در دنيا نستيزيد زيرا تا زمانى كه آنها را به دنياشان واگذاريد معترض شما نمى شوند، و امّا از زنان با روزه و نماز بپرهيزيد».

و نيز فرمود: «دنيا هم طالب است و هم مطلوب پس كسى كه طالب آخرت است دنيا او را مىطلبد تا رزقش در دنيا كامل شود و كسى كه طالب آخرت است دنيا او را مىطلبد تا مرگ بيايد و گردنش را بگيرد.»

از پيامبر صلّى الله عليه وآله روايت شده: «خداوند آفريده اى را كه در نزد او مبغوض تر از دنيا باشد نيافريده است. و از آنگاه كه دنيا را آفريده به آن ننگريسته است.» (1000)

روايت شده: «سليمان بن داود عليه السلام در موكب خود عبور مىكرد و پرندگان بر او سايه افكنده و جن و انس از چپ و راستش ملازم بودند. راوى گفت: سليمان به عابدى از بنى اسرائيل گذشت. عابد گفت: سوگند به خدا اى پسر داود، خدا به تو سلطنتى بس بزرگ داده است. راوى گفت: سليمان سخن عابد را شنيد و گفت: يك ذكر خدا كه در نامه عمل مؤمن ثبت شود بهتر از آن چيزى است كه به پسر داود داده شده است، زيرا آنچه به پسر داوود داده شده از بين مىرود ولى ذكر خدا مىماند.»

پيامبر صلّى الله عليه وآله فرمود: «شما را فزونى جستن بفريفت. فرزند آدم مىگويد: مالم مالم، آيا جز آن چه صدقه مىدهى و مىگذرى يا مىخورى و نابود مىسازى يا مىپوشى و كهنه مىكنى مال توست.» (1001)

پيامبر صلّى الله عليه وآله فرمود: «دنيا خانه كسى است كه خانه ندارد و ثروت كسى است كه ثروت ندارد و نابخرد براى دنيا، مال جمع مىكند، و جاهل براى دنيا دشمنى مىورزد، و نادان بر امور دنيا حسد مىورزد و كسى به يقين نرسيده است براى دنيا تلاش مىكند.» (1002)

پيامبر صلّى الله عليه وآله فرمود: «كسى كه وارد صبح شود و بزرگترين همّتش دنيا باشد در پيشگاه خدا ارجى ندارد، و خدا چهار خصلت را ملازم دل او سازد: اندوهى كه هرگز قطع نشود، و گرفتارى كه از آن هرگز آسوده نشود و فقرى كه هرگز به بى نيازى نرسد، و آرزويى كه هيچ گاه پايان نپذيرد.» (1003)

پيامبر خدا صلّى الله عليه وآله فرمود: «از آن زمان كه خداوند دنيا را آفريده ميان زمين و آسمان ايستاده است و خدا به آن نمى نگرد و دنيا در روز قيامت به درگاه خدا عرض مىكند: پروردگارا امروز مرا بهره پست ترين دوستانت قرار بده، خدا مىفرمايد: خاموش هيچ ارزشى ندارى، من در دنيا تو را براى دوستانم نپسنديدم و امروز (در قيامت) تو را براى آنها بپسندم.»؟!(1004)

روايت شده «خداى عزوجل چون آدم را از بهشت به زمين فرو فرستاد به او گفت: براى ويران شدن بساز و براى نابود شدن توليد مثل كن.» (1005)

در اخبار مربوط به حضرت آدم عليه السّلام روايت شده: «چون از شجره ممنوعه خورد معده اش براى بيرون آمدن تفاله آن به حركت آمد و جز همان درخت هيچ يك از طعام هاى بهشت تفاله نداشت از آن رو خدا از خوردن آن نهى فرمود. آدم در بهشت مىچرخيد، خدا به ملكى امر كرد كه با آدم سخن بگويد. فرشته به او گفت: چه قصدى دارى آدم گفت: مىخواهم آنچه در شكم دارم دفع كنم. به ملك گفته شد: به آدم بگو: آنچه در شك دارى كجا مىخواهى دفع كنى آيا بر روى فرش يا بر روى تخت يا در نهرها؟ يا در زير سايه درختان آيا در بهشت جايى را مناسب اين كار مىبينى به زمين فرود بيا.»

پيامبر صلّى الله عليه وآله فرمود: «در روز قيامت گروه هايى مىآيند در حالى كه اعمالشان مانند كوه هاى تهامه است؛ فرمان مىرسد كه آنها را به دوزخ برند، عرض شد: اى رسول خدا آيا اهل نمازند؟ فرمود: آرى نماز مىگزاردند و روزه مىگرفتند و ساعتى از شب را بر مىگزيدند و چون چيزى از دنيا بر آنها عرضه مىشد به طرف آن مىپريدند.» (1006)

پيامبر صلّى الله عليه وآله در يكى از خطبه هايش فرمود: «مؤمن ميان دو ترس قرار دارد ميان زمانى كه از عمرش گذشته است و نمى داند خدا با او چه خواهد كرد و ميان زمانى كه از عمرش مانده است و نمى داند حكم خدا در آن بقيه عمر چيست. پس لازم است از نفس خود براى خود توشه برگيرد و از دنيايش براى آخرتش، و از زندگى خود براى مرگش، و از جوانى خويش براى پيرى اش، زيرا دنيا براى شما آفريده شده و شما براى آخرت آفريده شده ايد، سوگند به خدايى كه جانم در قبضه قدرت اوست پس از مرگ رضايت طلبى نيست و پس از دنيا خانه اى جز بهشت يا دوزخ وجود ندارد.» (1007)

عيسى عليه السّلام فرمود: «محبت دنيا و آخرت در دل مؤمن استوار نشود چنان كه آب و آتش در يك ظرف راست نيايد.»

روايت شده: «جبرئيل عليه السلام به نوح عليه السلام گفت: اى پيامبرى كه عمرت از تمام پيامبران درازتر است دنيا را چگونه يافتى فرمود: مانند خانه اى دو در كه از يكى وارد شوى و از ديگرى بيرون روى.»

به عيسى عليه السّلام گفته شد: «اگر براى خود خانه اى مىساختى چه خوب بود؟ فرمود: آفريدگانى كه پيش از ما بودند براى (عبرت) ما كافى است.»

پيامبران صلّى الله عليه وآله فرمود: «از دنيا بپرهيزيد، چرا كه دنيا از هاروت و ماروت ساحرتر است.» (1008)

روايت شده كه رسول خدا صلّى الله عليه وآله روزى بر ياران خود وارد شد و فرمود: «آيا در ميان شما كسى هست كه بخواهد خدا كورى را از او بردارد و بينايش كند؟ بهوش باشيد هر كس به دنيا رغبت كند و آرزويش در دنيا طولانى شود به همان اندازه خدا دلش را كور سازد، و هر كس در دنيا زهد ورزد و آرزويش را كوتاه كند خدا بدون فرا گرفتن به او دانشى بدهد و بدون هدايت گرى او را هدايت فرمايد؛ آگاه باشيد پس از من گروهى خواهند بود كه حكومت آنها جز با كشتن و تكبر راست نيايد و ثروت جز با فخرفروشى و بخل، و محبت جز با پيروى هواى نفس، بهوش باشيد هر يك از شما كه آن زمان را دريابد و با توانايى بر ثروت بر فقر صبر كند و در حالى كه مىتواند محبت ورزد بر خشم و كينه شكيبا باشد، و بر خوارى صبر كند در حالى كه مىتواند عزيز شود و اين كار را براى خدا كند خدا در مقابل پاداش پنجاه صديق به او بدهد.» (1009)

روايت شده كه روزى عيسى عليه السّلام دچار رعد و برق و باران شديدى شد و خانه اى مىجست كه بدان پناه ببرد. پس از دور خيمه اى به نظرش رسيد و به طرف آن آمد ناگهان زنى را در آن ديد. پس از آن روى گرداند پس غارى را در كوهى ديد و به آنجا رفت ناگاه در آن شيرى ديد. عيسى عليه السّلام دست را بر سر خويش نهاد و عرض كرد: خداى من براى هر چيزى ماءوايى قرار داده اى و براى من ماءوايى قرار ندادى خدا به او وحى كرد: ماءواى تو در قرارگاه رحمت من است. در روز قيامت هزار حوريه به ازدواج تو در آورم كه با دست خود آنها را آفريده ام و در عروسى ات چهار هزار سال كه هر روز آن به اندازه عمر دنياست اطعام دهم و به يك منادى فرمان دهم ندا در دهد كجايند آنها كه در دنيا زهد ورزيدند از عروسى عيسى بن مريم زاهد ديدن كنيد.

عيسى عليه السّلام فرمود: «واى بر صاحب دنيا، چگونه مىميرد و دنيا و نعمت هاى آن را رها مىسازد؟ دنيا او را مىفريبد و او به دنيا اعتماد مىكند، در حالى كه دنيا او را خوار مىسازد؛ و واى بر فريب خوردگان، چگونه آنها به مصائبى دچار شدند كه از آن روگردان بودند و چگونه از نعمت هايى كه دوست داشتند جدا شدند و وعده خدا درباره آنان تحقق يافت و واى بر كسى كه دنيا همت اوست و گناهان عمل اوست چگونه فردا به وسيله گناهش رسوا مىشود.»

گويند: خداى متعال به موسى عليه السّلام وحى كرد «اى موسى تو را با خانه ستمكاران (دنيا) چه كار است آن خانه خانه تو نيست همّت خود را از دنيا بيرون كن و به كمك عقلت از آن جدا شو، اين خانه بد خانه اى است مگر براى كسى كه در آن عمل كند در اين صورت (دنيا) خانه خوبى است، اى موسى من در كمين ستمگرم تا انتقام ستم رسيده را از او بگيرم.»

روايت شده: «پيامبر صلّى الله عليه وآله ابوعبيده جراح را (به ماءموريتى) فرستاد پس ابوعبيده با ثروتى از بحرين آمد و انصار از آمدن او آگاه شدند و نماز صبح را با پيامبر خدا صلّى الله عليه وآله خواندند و چون رسول خدا صلّى الله عليه وآله نماز صبح بگزارد به طرف نمازگزاران برگشت. پس اصحاب پيامبر را طلبيدند. پيامبر صلّى الله عليه وآله هنگامى كه آنها را ديد لبخند زد و فرمود: چنين گمان مىكنم كه شما شنيده ايد ابوعبيده مالى آورده است عرض كردند: آرى اى رسول خدا، فرمود: مژده باد شما را و آرزو كنيد آنچه مايه شادمانى شماست به خدا من از فقر بر شما نمى ترسم ولى از آن بيم دارم كه مانند پيشينيان در دنيا به وسعت برسيد پس بر يكديگر حسد ورزيد چنان كه آنها حسد ورزيدند و دنيا شما را هلاك سازد، چنان كه آنها را هلاك ساخت.» (1010)

ابوسعيد خدرى گويد: پيامبر خدا صلّى الله عليه وآله فرمود: «بيشترين چيزى كه بر شما بيمناكم بركت هاى زمين است كه خدا برايتان بيرون مىآورد، عرض شد: بركات زمين چيست فرمود: شكوفه (زندگى) دنيا.» (1011)

پيامبر صلّى الله عليه وآله فرمود: «دلتان را به ياد دنيا مشغول نسازيد.» (1012) پس پيامبر از ياد دنيا نهى فرمود چه رسد به خود دنيا.

عمار بن سعيد گويد: عيسى عليه السّلام از دهى گذشت. ناگاه اهالى آن را در جلو خانه ها و راه ها مرده ديد. به آنها گفت: اى گروه حواريان اينان به خشم خدا گرفتار شده و مرده اند و اگر به اجل خود مىمردند يكديگر را دفن مىكردند، پس عرض كردند: اى روح خدا دوست داريم كه از وضع آنها آگاه شويم، عيسى عليه السّلام از پروردگارش علت مرگ آنان را پرسيد. خدا به او وحى كرد كه چون شب فرا رسد آنها را صدا بزن تو را پاسخ مىدهند. چون شب شد بر فراز تپّه اى رفت آنگاه صدا زد اى اهل ده يكى پاسخ داد: لبيك اى روح خدا، عيسى عليه السّلام فرمود: حال و داستان شما چيست گفتند: شب به سلامت خفتيم و صبح خود را در هاويه يافتيم. عيسى عليه السّلام فرمود: چرا؟ سخنگو پاسخ داد براى اين كه دنيا را دوست مىداشتيم و از گنهكاران اطاعت مىكرديم عيسى پرسيد: دوستى شما به دنيا چگونه بود؟ گفت: مانند دوست داشتن كودك مادرش را هرگاه دنيا به ما روى مىآورد شاد مىشديم و هرگاه روى بر مىگرداند غمگين شده مىگريستيم. عيسى عليه السّلام فرمود: چه شده كه يارانت مرا پاسخ ندادند؟ گفت: زيرا بر دهان تمامشان به دست فرشتگان سخت گير و دژم لگام زده شده؛ عيسى فرمود: چه شد كه از ميان آنها تو مرا پاسخ دادى عرض كرد: چون من جزء آنها نبودم، فقط در ميان آنان بودم و چون عذاب بر آنها رسيد مرا نيز با آنها بگرفت و من در لب پرتگاه دوزخ آويزانم نمى دانم از آن رهايى مىيابم يا به رو در آن مىافتم. مسيح عليه السلام به حواريان فرمود: براستى خوردن نانى كه از آرد سبوس نگرفته تهيه شده با نمك و نان جوين و پوشيدن لباس هاى پشمين و خوابيدن بر مزبله ها در صورتى كه با عافيت دنيا و آخرت همراه باشد بسيار است.» (1013)

روايت شده كه بر ناقه عضباى رسول خدا صلّى الله عليه وآله ناقه اى سبقت نمى گرفت. عربى بيابانى با ناقه اش آمد و بر ناقه رسول خدا صلّى الله عليه وآله سبقت گرفت و اين بر مسلمانان گران آمد. پيامبر خدا صلّى الله عليه وآله فرمود: «بر خدا حق است كه هر چه در دنيا رفعت يابد آن را پست كند.(1014)

عيسى عليه السّلام گفت: «چه كسى است كه بر روى امواج دريا خانه اى بسازد، اين خانه دنياست آن را جاى ماندن خود نگيريد.»

به عيسى عليه السّلام عرض شد: يك عمل به ما بياموز كه با انجام آن خدا ما را دوست بدارد، فرمود: «دنيا را دشمن بداريد تا خدا شما را دوست بدارد.»

ابودردا گفت: پيامبر خدا صلّى الله عليه وآله فرمود: «اگر آنچه من مىدانم بدانيد بسيار مىگرييد و كم مىخنديد و دنيا در نظرتان پست مىشود و آخرت را بر مىگزينيد.» (1015) آنگاه ابودردا خود گفت: اگر آنچه مىدانم مىدانستيد آه سردى مىكشيديد و بر خودتان مىگريستيد و اموالتان را بدون پاسدار رها مىكرديد و جز به مقدارى كه ناگزير بوديد به مال خود رجوع نمى كرديد ولى ياد آخرت از دل هاى شما رفته و آرزو در آن يافته و دنيا بر اعمالتان مسلط شده است و مانند نادانان شده ايد؛ بعضى از شما بدتر از چهارپايان هستيد كه از بيم فرجام هواى خود را رها نمى سازد. شما را چه شده است كه به يكديگر دوستى نمى ورزيد و خيرخواه هم نيستيد در حالى كه شما برادران دينى هستيد و تنها پليدى باطنتان ميان شما جدايى افكنده و اگر در كار نيك با هم اجتماع مىكرديد به يكديگر دوستى مىورزيديد. شما را چه شده است كه در كار دنيا خيرخواه يكديگريد و در كار دين خيرخواه هم نيستيد و هيچ كدامتان ديگرى را بر كار آخرت خيرخواهى نمى كند؟ علت آن فقط ضعف ايمان قلبى شماست.

اگر به خير و شرّ آخرت يقين مىداشتيد چنان كه به دنيا يقين داريد آخرت را بر مىگزيديد، زيرا آخرت بر كارهايتان بيشتر تسلط دارد اگر بگوييد: دوستى دنيا بر آدمى غلبه دارد ما شما را مىبينيم كه نقد دنيا را براى نسيه آن رها مىكنيد بر آدمى غلبه دارد ما شما را مىبينيم كه نقد دنيا را براى نسيه آن رها مىكنيد و خود را در به دست آوردن چيزى به زحمت مىاندازيد كه به آن نمى رسيد، پس شما بد گروهى هستيد كه به سوگندهايتان عمل نكرديد چيزى كه ايمان يقينى به سبب آن شناخته مىشود، اگر در آنچه محمّد صلّى الله عليه وآله آورده است ترديد داريد نزد ما بياييد برايتان شرح دهيم و نور حقيقت را به شما بنمايانيم تا دل هايتان آرامش يابد به خدا دل هايتان نقصى ندارد كه شما را معذور بداريم. شما كار در دنياى خود نظر درست اظهار مىداريد و در كارهايتان دورانديش هستيد شما را چه شده كه به بهره كمى از دنيا كه به شما مىرسد شاد مىشويد و كمى از دنيا را كه از دست مىدهيد آثار اندوه در چهره و زبانتان پديد مىآيد و آن را مصيبت ناميده و براى آن ماتم به پا مىكنيد و بيشتر شما بسيارى از كارهاى دينى خود را رها مىسازيد، و اثرى در چهره هايتان ديده نمى شود و حالتان تغيير نمى كند. من خدا را از شما بيزار مىبينم، بعضى از شما بعضى ديگر را با شادمانى ملاقات مىكنيد و تمامتان خوش نداريد با رفيقتان به چيزى كه ناخوشايند اوست روبرو شويد از بيم آن كه او نيز با شما چنين برخورد كند پس نسبت به يكديگر كينه توز شديد و گياهانتان در مزبله اى روييده است و با هم بر انكار اجل همدل شديد، و دوست دارم كه خداى متعال مرا از دست شما آسوده كند و مرا به كسانى ملحق سازد كه ديدن آنها را دوست دارم اگر پيامبر زنده مىبود اين حالت شما را تحمل نمى كرد اگر در ميان شما خيرى است به گوشتان رساندم، و اگر آنچه را در نزد خداست طالبيد آسان به آن مىرسيد و بر خودم و شما از خود كمك مىجويم.

عيسى عليه السّلام فرمود: «اى گروه حواريان به كمترين بهره دنيا با سلامت ماندن دين خشنود باشيد چنان كه اهل دنيا به كمترين بهره دين با سلامت ماندن دنيا خشنودند.» و در همين مضمون گفته شده است:(1016)




  • «ارى رجالا بادنى الدين قد قنعوا
    فاستغن باالدين عن دنيا الملوك كمااس
    تغنى الملوك بدنيا هم عن الدين» (1017)



  • و لا اراهم رضوا فى العيش باالدون
    تغنى الملوك بدنيا هم عن الدين» (1017)
    تغنى الملوك بدنيا هم عن الدين» (1017)



عيسى عليه السّلام فرمود: «اى كسى كه دنيا مىخواهى تا با آن نيكى كنى، اگر دنيا را رها كنى نيكوتر است.»

پيامبر ما صلّى الله عليه وآله فرمود: «پس از من به دنيايى مىرسيد كه ايمان شما را مىخورد چنان كه آتش هيزم خشك را مىخورد.» (1018)

خداى متعال به موسى عليه السّلام وحى كرد: «اى موسى به محبت دنيا اعتماد مكن پس هرگز گناه كبيره اى مرتكب نشوى كه بر تو سخت تر از محبت دنيا باشد.»

موسى عليه السّلام بر مردى گذشت كه مىگريست و برگشت در حالى كه او همچنان گريه مىكرد. موسى عرض كرد: خدايا بنده ات از ترس تو مىگريد. خداوند فرمود: «اى پسر عمران اگر مخ او با اشك ديدگانش جارى شود و دستهايش را به طرف من (آن قدر) بلند كند كه بيفتد در حالى كه دنيا را دوست مىدارد او را نمى آمرزم.»

على عليه السّلام فرمود: «در هر كه شش خصلت جمع شود هيچ خواسته اى را براى رسيدن به بهشت و هيچ چيز را براى گريز از دوزخ رها نساخته است:

1 - كسى كه خدا را بشناسد و اطاعتش كند

2 - شيطان را بشناسد و نافرمانيش كند

3 - حق را بشناسد و پيرو آن شود

4 - باطل را بشناسد و از آن بپرهيزد

5 - دنيا را بشناسد و آن را دور بيفكند

6 - آخرت را بشناسد و آن را بطلبد.»

مردى به على عليه السّلام عرض كرد: اى اميرالمؤمنين دنيا را براى ما توصيف كن. حضرت فرمود: «من برايت چه وصف كنم از خانه اى كه هر كه در آن تندرست است ايمنى ندارد، و هر كه در آن بيمار است پشيمان است، و هر كه در آن فقير است غمگين است، و هر كه در آن بى نياز است گرفتار است، در حلال آن حساب و در حرام آن عذاب است.»

يك بار همين مطلب از على عليه السّلام سؤال شد پس فرمود: «سخن به درازا بگويم يا به اختصار؟ راوى عرض كرد: به اختصار، حضرت فرمود: حلال دنيا حساب دارد و حرام آن عذاب دارد.» (1019)

على عليه السّلام فرمود: «دنيا در شش چيز خلاصه مىشود: خوردنى، نوشيدنى، پوشيدنى، سوار شدنى، آميزشى، بوييدنى: بهترين خوردنى ها عسل است، و آن نتيجه چشيدن مگسى است؛ بهترين نوشيدنى ها آب است كه بدكار و نيكوكار در آن برابرند؛ بهترين پوشيدنى ها ابريشم است و آن تنيده كرم پيله است؛ بهترين مركب هاى سوارى اسب است و بر روى آن مردان كشته مىشوند؛ و بهترين موجودى كه با آن آميزش مىشود زن است و آن آميزش بول دانى در بول دانى است. به خدا زن بهترين عضو خود (صورت) را مىآرايد در حالى كه زشت ترين عضو آن خواسته مرد است، و بهترين بوييدنى ها مشك است و آن خون حيوانى است.

/ 6