بايسته هاى فقه - فقه تئوری اداره جامعه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

فقه تئوری اداره جامعه - نسخه متنی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

2.احكام اجتماعى و حكومتى اسلام را در قلمرو بررسيهاى فقهى درآورد و به تبيين و تشريح آنها پرداخت . بااين حركت مسائلى را كه از روى غفلت در منابع اسلامى مستور مانده بود بر مسند تحقيق نشاند و با استدلال متين واستوار برگرفته از مبانى شرع قوانين واحكام اسلام را اين گونه معرفى نمود :

[ ماهيت و كيفيت اين قوانين مى رساند كه براى تكوين دولت و براى اداره سياسى واقتصادى و فرهنگى جامعه تشريع گشته است]. 7
با تلاش پيگير و پرتوان او و شاگردان بهره وراز كوثرانديشه اش فقه كه از تيغ زهرآلوداستعمار زخم برداتشه بود و به گونه نظرى و فردى مطرح مى شد شد نوش[ تمامى ابعاد] شريعت شد واحكام فردى واجتماعى اسلام با همه ژرفا و گستره اش در آستانه تحقيق و تتبع فقهى قرار گرفت . بدين سان بخش اجتماعى فقه رونق يافت و براى پاسخگويى به نيازهاى عينى و عملى اجتماع آغوش گشود.

با استقرار حكومت اسلامى و ضرورت تبيين و تدوين نظامنامه حكومتى و تعيين خطمشى دراساسى ترين مسائل جامعه يعنى دستگاه قانونگذارى اجرائى قضائى و... حركت در بعداجتماعى فقه شتاب يافت و برخى از بخشهاى معطل فقه از سوى فقيهان بيدار با نظارت و هدايت حضرت امام به تلاش گرفته شد و رهيافتهاى آن براى حل معضلات اجتماعى و پيشبرد اهداف حكومتى اسلام به خدمت درآمد. درادامه نيز تلاشهايى ارزنده و استوار صورت
پذيرفتت و كتابهايى دراين راستا كه برخى محصول درس در حوزه بود عرضه گرديد.

امااينها گامهاى نخستين در آستانه حركت و تحول فقه بود نه تمام انتظار و پايان راه همان گونه كه پيشتر ياد كرديم : تفكر تحجر و تقدس از آغاز بااين ديد بالنده از فقه اسلامى در تضاد و مبارزه بود. صاحبان اين تفكر همواره در كمين فرصت به رصد نشسته بودند. اكنون باارتحال اندوهبار حضرت امام اينان رهزن گرديده اند و براى ايستائى اين هضت فقهى و نابودى زمينه هاى رشد آن در حوزه به تلاشهايى دست يازيده اند كه بايد هوشيار بود و هشدارامام را كه دل دردمندى ازاينان داشت جدى گرفت كه مى فرمود:

[ البته هنوز حوزه ها به هر دو تفكر آميخته اند و بايد مراقب بود كه تفكر جدايى دين از سياست از لايه هاى تفكراهل جمود به طلاب جوان سرايت نكند...

طلاب جوان بايد بدانند كه : پرونده تفكراين گروه همچنان بازاست و شيوه مقدس مابى و دين فروشى عوض شده است]. 8
اينك اين اين حوزويان متعهدند كه بايد ساحت حوزه راازاين تفكر رسوب يافته پاك سازند و فقه بالنده اسلام را كه با نبوغ فكرى امام احياء گرديد شكوفا سازند و در پرتو آن به فهم و حل معضلات اجتماع بپردازند.

براى تحقق اين منظور شايسته ديديم به قدر توان و مجال مقال انديشه امام را درباره چگونگى فقه و فقيه بنمايانيم :

بايسته هاى فقه

بازنگرى گفتار و نوشتار حضرت امام ديد روشنى رااز چگونگى فقه و بايدهاى آن به دست مى دهد.اينك براى اين منظور گفتار و نوشتار آن مرحوم را در سه بخش به بحث مى گذاريم :

1. فقه عينى و عملى :

فقه آگاهى دينى به چگونگى رفتار است و بازگوئى تئورى عمل از منابع دين . فقه بايد زندگى عينى را سامان ه دينى بخشد و كردار و رفتار آدميان را با موازين شرع تطبيق دهدازاين روى در دانش فقه بايد همواره مسائلى به فحص و تحقيق در آيد كه ناظر به عمل باشد. چون فقه ارزش مقدمى دارد بايد قدرت و توان هدف يابى داشته باشد و نه صرفا پيچيدگى علمى .

در بررسيهاى فقهى اگر به نقد وايرادهاى ذهنى بسنده شود واز تبيين مسائل عينى و عملى چشم پوشى گردد فقه از دايره ارزشى و خارج خواهد گرديد چه دراين صورت به يك ورزش فكرى تبديل گشته واز هدف و فلسفه اصلى اش باز خواهد ماند. متاسفانه فقه در سالهاى اخير به چنين مشكلى گرفتار آمد. فقه كه مى بايست راهنماى عمل گردد و به انسان قدرت و بينش عملى ببخشد نورافشاند و جلوپايى را روشن سازد وسيله اى براى اثبات و نمايش قدرت علمى تحقيقى و فكرى برخى گرديد و تنها در سينه و سطور كتابها نقش بست و در لابلاى مباحثات درسى به صورت هنر گفتارى ظاهر
گرديد. فقيهان كه مى بايست در عرصه كردار مشعل دين برافروزند همواره در مسائل نظرى غرق گشتند. رفتار واجتماع انسانها و مصالح اسلام و مسلمين رااز ياد بردند و به صدور حكم و فتوا آن هم به دوراز عرصه هاى اجتماع اكتفا كردندامام اين سيره غلط را محكوم مى كند و مى فرمايد:

من از آن آدمها نيستم كه اگر يك حكمى كردم بنشينم و چرت بزنم كه اين حكم كردم بنشينم و چرت بزنم كه اين حكم خودش برود. من دنبالش راه مى افتم]. 9
اگر فقه اين گونه پشتوانه عملى عالم را به دنبال داشته باشد و تحقق عملى بيابد بيقين جوامع اسلامى از هجوم غارتگرانه استكبار نجات خواهد يافت و در نتيجه اوضاع نابسامان آنان به سامان خواهد آمد زيرا تعيين حد و مرز حقوقى انسانها و نفى سلطه در حيات فردى و اجتماعى از مسائل مهم در فقه مى باشد وامروز كه در عرصه جهانى مرز شكنيهاى حقوقى به گونه پنهان و آشكار به وسيله استعمار تمامى جوامع را فرا گرفته است از ديدگاه فقه متحرك و پوياى اسلام محكوم و ناپسند مى باشد مى بايست راه آن سد گردد. بنابراين مى بينيم چنانچه فقه در عينيت جامعه تجلى يابد ديگر مجالى براى سلطه و تجاوز استكبار باقى نمى ماند. غارتگران جهانى بااحساس همين هراس بود كه سعى كردنداز راههاى مختلف در فرهنگ اسلام نفوذ كنند و آن رااز تحرك و پويائى باز دارند لذاامام كه درد آشناى اين مسائل بود در پيام خود به حوزويان مى نويسد:

[ همه ترس استكباراز همين مساله است كه فقه واجتهاد جنبه عينى و عملى پيدا كند و قدرت برخورد در مسلمانان به وجود آورد]. 10
براساس همين بينش از فقه اسلام و توانمندى آن در رفع نابسامانيهاى مسلمانان سفارش مى فرمايد:

[ما بايد بدون توجه به غرب حيله گر و شرق متجاوز و فارغ از ديپلماسى حاكم بر جهان در صدد تحقق فقه عملى اسلام برآييم والا مادامى كه فقه در كتابها و سينه علماء مستور بماند ضررى متوجه جهانخواران نيست]. 11

بالنده فقه اجتهاد

فقه از آغاز بااجتهاد در مسائل جديد شكل گرفت و روزبروز رشد و گسترش يافت . وقتى كتب فقهى را مى نگريم مى بينيم مسائل فقه قبل از شيخ طوسى به آنچه در روايات آمده بود محدود مى گشت اما وى بر حسب نياز مردم به احكام و فروعات فقهى جديد آن را بسط داد و كتاب مبسوط را نگاشت . در دوره هاى بعد نيز فقيهان با تحقيقات واجتهاد جديد بر مسائل فقه افزودند به طورى كه در زمان صاحب جواهر يك دوره فقه افزون بر چهل جلد كتاب گرديد. شيخ انصارى نيز مبانى و مسائل جديدى را بر همين اساس در فقه پى ريزى كرد و به بسط آن پرداخت .

استاد شهيدمطهرى دراين باره مى نويسد:

مطالعه و تتبع در كتب فقهيه در دوره ها و قرون مختلف مى رساند كه تدريجا بر حسب احتياجات مردم مسائل جديدى وارد فقه شده و فقهاء در مقام جوابگوئى بر آمده اند و به همين جهت تدريجا بر حجم فقه افزوده شده]. 12
اما وقتى به تاريخ فقه در سالهاى اخير نگاه مى كنيم مى بينيم غبار سكون و توقف سراسر فقه را فرگ گرفته و چهره زنده و جاويد آن را پوشانده است . فقه ازاجتهاد پويا و همگام با زمان تهى گشته و به صورت فقهى[ تقليدى] و تكرارى در آمده است . بالندگى و رشد آغازين آن به ايستائى و سكون تبديل گرديده و يا حركتى دوار يافته است چه غالبا فقيهان به تحقيق و تدريس در بخشهائى از فقه پرداختند كه فقهاى پيشين آنها را بر كرسى درس بارها عرضه كرده بودند لذا همواره راه طى شده دوباره پيموده شد.اجتهادى براجتهادى ديگر افزوده نگرديد بلكه تنها مسائلى همچون : نجاسات طهارات صلات و ... كه در همه زمانها يك حكم دارد براى چندمين بار موضوع اجتهاد قرار گرفت و در نهايت حكم على الاقوى به على الاحوط و يا بالعكس تغيير يافت .

با كمال تاسف در مسائل تازه اى كه پديد آمد و مردم در آن نيازمند حكم دين بودنداجتهادى صورت نپذيرفت . به اين ترتيب فلسفه اجتهاد در دين خاتم و مكتب جاويداسلام كه ائمه عليهم السلام براى ما بيان رده اند:

اماالحوادث الواقعه فارجعوا فيهاالى رواه احاديثنا 13 .

ورمزاجتهاد كه تطبيق دستورات كلى اسلام بر فروع و مسائل جديد زندگى است در حوزه ها رو
به افول رفت .اكنون نيز كم و بيش همين فرايند در حوزه به چشم مى خورد.اگراين وضع در فقه اصلاح نگردد حوزه به بن بست و بحران جدى دچار خواهد شد.

با آنچه ياد شد به خوبى در مى يابيم كه عامل اساسى در پيشرفت فقه و رهگشائى علمى آن اجتهاد فقيهان بود و عاملى كه موجب ه ركود آن گرديده دورشدن اجتهاد زنده از صحنه حوزه هاست .

/ 8