بیشترلیست موضوعات زنان و فمينيسم پيشينه جنبش «حقوق زن» در غرب بستر فمينيسم پيامدهاي فمينيسم نگاهي به جهان اسلام توضیحاتافزودن یادداشت جدید
مورد ديگر خانم «سيمون دوبوار» است كه در 1980ـ 1905 با «ژان پل سارتر»، فيلسوف و منتقد اجتماعي فرانسه تا آخرين روزهاي عمر، زندگاني غيرقانوني و بدون ازدواج مشترك داشتند(43). اين دو نفر از مدافعان سرسخت آزادي فردي زن و مرد بودند.اين دو زن ـ ماري كرافت و سيمون دوبوار ـ در مقاطع مختلف تاريخ غرب، فرهنگ جديد پس از رنسانس را عملاً نشان دادهاند. هرچند در نگرشهاي آنان، بهويژه «كرافت» با توجه به شرايط و موقعيت نابهنجار زن در تفكر ليبرالي، نكات بهحقّي ديده ميشود امّا ظهور اين انديشه در كردارها تنها پيروي از نفس امّاره را بهعنوان غايت، پديدار كرده است.امروزه نيز سازمانهاي فمينيستي در اين مقوله چنان تاختوتاز ميكنند كه از مرزهاي همجنسگرايي و خودارضايي و... عبور كردهاند. با كنكاشي پيرامون ريشههاي نظري و عملكرد فمينيستها ميتوان برداشت كرد كه در فرهنگ «اومانيسم» نيز زنان بهنحو چشمگيري مورد خشونت و رفتارهاي ظالمانه قرار گرفتند و لذا فمينيستها در تفكر جديد كه پيوند بين انسان و خدا و دين را قطع كرده و انسان را بر خود حاكم نموده بود، خواهان بهرهمندي از سهم خود بودند. در جهان امروز همچنان، زن بردهاي است كه ستمي مضاعف را متحمل ميشود منتهي او در دوره جديد گاه خود، عامل اجراي حكم بردگي خويش است.اگر در يونان باستان، زنان و بردگان سرنوشت مشترك داشتند و اگر در عصر به اصطلاح روشنفكري، شرايطي بود كه پژوهشگران منصف و تيزبينان مورّخ را وادار به تفكر و تعقل و چارهجويي مينمود، در عصر حاضر، اين امكان تقريبا از بين رفته است. ويل دورانت، سده اخير را دوران جديد آزاديخواهي زن ميداند. در اين دوران، زن با ولع به حركت تقليدي از مردان پرداخته و جامعه نهايتا با تبديل زنان به مردهاي ناقص روبرو است(44).فمينيسم جديد، از مرز زنگرايي و دفاع از حقوق زن فراتر رفته و به «ساديسم مبارزه با مرد» تبديل شده است و در برخي موارد افراطي، اميد به نابودي نسلها نيز مطرح ميشود. اين زنان ناآگاهانه، نهتنها در نحوه نگرش و انديشه، بلكه در رفتار خود، تقليد از حركات مردان را دنبال ميكنند. انجام كارهاي خلاف شأن چون پوشيدن لباس مردانه و... نمونههايي از تقليد كوركورانه زنان در عصر جديد است.(45)
نويسنده كتاب «جنگ عليه زنان»، از آنجا كه خود، زن و از مدافعان فمينيسم جديد است، بدون آنكه به برداشت سلف خود اعتراض كند، زنان را آلت دست مردان صاحب زر ميداند:«از رسواترين اشكال توسعه كه جنبه بهرهبرداري دارد، تجارت جديدي به نام بهرهبرداري جنسي يا جهانگردي جنسي است. اين سياحت بهعنوان يك استراتژي توسعه، توسط آژانسهاي بينالمللي پيشنهاد شد. اين صنعت، نخستين بار توسط بانك جهاني، صندوق بينالمللي پول و آژانسهاي توسعه بينالمللي آمريكا برنامهريزي و حمايت شد.»(46)
نويسنده كه ديدگاه افراطي دارد، اقرار ميكند كه با وجود همه تلاشهاي سازمانهاي زنگرا و حمايت از آنها، كمترين ثمرات در جوامع غربي از حيث عدم تبعيض، مشهود است. ضربوشتم زنان توسط مردان، بيتوجهي شوهران نسبت به مسئوليت همسرداري (كه قانون آنها را حمايت تلويحي ميكند) تبعيض در امكانات و احترام به شخصيت و ارزشگذاري به ثمره كار و ميزان پايين مشاركت زنان در كارهاي اساسي و جايگاههاي تصميمگيري را نمونههايي از ادعاي خود ميداند. او در اين مورد، آمار دقيقي از كشورهاي غرب، بهويژه آمريكا ارائه ميكند. در ماده هفتم حقوق بشر، برابري انسانها در برابر قانون، تصريح ميشود اما نويسنده به دادگاههاي آمريكا اشاره دارد كه چگونه زنان به محكوميتهاي بيشتر و دوران آزمايشي طولانيتر، در قبال جرم مساوي با مردان، محكوم شدهاند.برداشت نهايي از فمينيسم، از زمان پيدايي تاكنون اين است كه آنچه در غرب در پرتو اين ديدگاه، حاصل شده همانا برابري كامل در آزادي فردي ليبرالي بوده امّا در حاكميت خواهشها بر نفس انساني، انهدام «خانواده ـ جامعه» و نابودي شخصيت «فرد ـ زن»، پيامدهاي طبيعي آن بود.ميتوان به دو نكته اساسي در نگاه اجمالي به فمينيسم اشاره داشت:الف ـ تلاشهاي فمينيستي با هر نام و عنوان، سرنوشتي يكسان داشته است، چه در نظريه و چه در عمل، بگونهاي كه ميعادگاه «نفسانيت»، مكان ملاقات همه آنها با يكديگر است و به كرامت زن، توجهي نشده است.