نگاهي به جهان اسلام - زنان و فمینیسم نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

زنان و فمینیسم - نسخه متنی

فاطمه رجبی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

ب ـ گرايش‏هاي مختلف فمينيستي اساسا داراي آبشخوري غيرانساني شده و گردانندگان و محرّكان اصلي آن، در رديف معتقدين به «اصالت سود» قرار گرفته‏اند كه پس از انقلاب فرانسه تاكنون مسأله را در نظريه‏هاي گوناگون به اجراء در آورده‏اند. اين گرايشات در نظام‏هاي كاپيتاليستي، با سيري صعودي و در نظام‏هاي سوسياليستي، با سرعتي بالا با بيرحمي و خشونت هرچه بيشتر، بردگي زنان را نتيجه دادند. در اين بستر ارزش‏هاي نو و شعارهاي نو با نقابي فريبنده‏تر از زمانهاي دور، آزادي زن را به‏يغما برده است. جدايي از مذهب و بي‏اعتنايي به احكام الهي، سرلوحه اساسي كار آنان قرار گرفته و هر نوع گرايش به دين و اخلاق را موجب تضييع آزادي فرد دانسته‏اند و البته «زن» در اين ميان صدمات بيشتري از مرد متحمّل شده است.

نگاهي به جهان اسلام

ويل دورانت، در آثار خود احكام قرآن مجيد را اساس تعالي زن دانسته است:

«رسم زنده به گور كردن دختران با فرمان قرآن از ميان برداشته شد و زن و مرد از لحاظ تشريفات قضايي و استقلال مالي، برابر شدند. به زن اجازه داده شد تا به هر كار مجاز، اشتغال ورزد و مال و سود خود را تصاحب كند، ارث ببرد و به هرصورت كه مايل است، در مال خويش تصرف نمايد. اين انقلاب، فرهنگ جاهلي را كه در آن، زن چون اثاث منزل به پسر مي‏رسيد، باطل كرد.»(47)

وي هم‏چنين محتواي قرآن را در روش پيامبر (ص) اكرم جاري مي‏بيند و نمونه ارائه مي‏دهد:

«وقتي زنان به مسجد مي‏رفتند، اگر كودكان خود را همراه داشتند، پيامبر نسبت به آنها رفتاري نيكوتر داشت. بنابر روايت، وقتي در اثناي نماز، صداي گريه كودكي را مي‏شنيد، خطبه را كوتاه مي‏كرد تا مادر طفل از طولاني شدن آن به زحمت نيفتد.»(48)

نگاه دقيق ويل دورانت، احكام قرآن كريم و روش پيامبراكرم (ص) را ضامن برآورده شدن نيازهاي مادي و معنوي زنان مي‏داند به‏نحوي كه آنان را از پيوستن به انديشه‏هاي ديگر بي‏نياز مي‏كند. هم‏چنين در بيان نمونه‏اي از سلوك پيامبراكرم (ص) چنان ظرافت و عطوفت و تعالي منش نهفته است كه نمي‏توان به آن، نامي جز «نگاه ارزشي به شخصيت محترم زن» داد.

همچنين وقتي نويسنده كتاب «جنگ عليه زنان»، موقعيت زن را از تاريخ‏هاي دور تا زمان حاضر بررسي مي‏كند و با آمار و ارقام، سرنوشت زن را در مقاطع مختلف قديم و جديد و در سرزمين‏هاي آفريقا، اروپا، آمريكا و نيز برخي كشورهاي آسيايي نمايان مي‏سازد، در بخشي تحت عنوان «نقص عضو زنان» مي‏نويسد:

«در واقع در 80% كشورهاي اسلامي فعلي، از جمله عربستان سعودي، ايران، لبنان، الجزاير، اردن، تونس و بيشتر آسياي مسلمان نشين، نقص عضو زنان هرگز صورت نگرفته است. تنها برخي از مصري‏ها به اين كار مبادرت مي‏ورزيدند كه در دره رود نيل مي‏زيستند، و اين كار ربطي به اسلام نداشته و از زمان فرعون ميان آنان رايج بوده است.»(49)

در تحقيق ديگري درباب جايگاه زن در اسلام و مقايسه آن با غرب چنين مي‏خوانيم:

«درك اين نكته مهم است كه برخلاف جهان غرب به‏ويژه آمريكا كه مي‏كوشند مرد و زن را به نحوي كمّي و ظاهري، برابر قرار دهند چنان‏كه گويي هيچ تفاوت وتمايزي ميان آنها نيست، اسلام، مردان و زنان را موجودات كامل كننده يكديگر مي‏داند... تفاوت اين دو جنس، در نقش و وظيفه ظاهري اجتماعي آن دو است و اسلام در اين زمينه، به‏نوعي تكميل‏گري زن و مرد نسبت به يكديگر قائل است تا برابري كمّي ايشان.

انتقادي كه غالبا غربيان به نقش زن در اسلام دارند، پيش از هرچيز بر اطلاق متكلّفانه رسم و روش‏هاي غربي بر جهان اسلام، مبتني است...»(50)

همين محقّق مي‏نويسد:

«در اسلام به شدت بر ازدواج تأكيد شده و در جامعه اسلامي، فشار معنوي و اجتماعي نيرومندي، مردان و زنان را به ازدواج وامي‏دارد. تجرّد و بي‏همسري در جامعه اسلامي، فوق‏العاده نادر بوده و افراد اعّم از زن و مرد از طريق ازدواج، آن‏چنان در ساختار گستره خانواده ادغام شده‏اند كه مانع از ذرّه‏اي شدن جامعه [و استقلال يافتن مطلق فرد در آن] بوده است.»(51)

از حيث مشاركت سياسي زنان نيز اسلام، پيشرو بوده است. فراخوان مرد مسلمان به انجام وظيفه در قبال زن، و حفظ حرمت و حقوق او، مشاركت سياسي، نظامي و اجتماعي زنان از صدر اسلام تا زمانهاي بعد (غزوات، مهاجرت‏ها، جمعه و جماعات، حضور در مسجد و مشاركت فرهنگي ـ آموزشي) و طرح مستقل مسئله «بيعت زنان» با پيامبر و... همگي دالّ بر اين امرند كه اسلام، بسيار فراگيرتر و در فاصله زماني بسيار پيش‏تر و دورتر از ليبراليسم و سوسياليسم، زن و حقوق سياسي و اجتماعي او را مدّنظر داشته است و اين مسأله را به نحوي مترقّي و ارزشمند، جامه عمل پوشانده است. آنچه تفاوت اصلي اسلام و مكاتب مادّي را محوريت مي‏دهد، حاكميت اللّه‏، در مكتب اسلام و حاكميت مطلق نفسانيت و خودخواهي در ديدگاههاي ديگر است. اين تفاوت، اساس تعارض و تضاد است. يكي ـ اسلام و اديان الهي ـ بر ارزش‏هاي الهي اصرار مي‏ورزند و حركت آدميان را در رستگاري حقيقي مي‏طلبند، و ديگري بر پيروي از اميال شهواني پا مي‏فشرد و آدمي را به ناكجاآباد هواهاي زودگذر مي‏كشاند. در حكومت 4 ساله اميرمؤمنان(ع) و حتي بيست و پنج سال مشاوره و همكاري انتقادي آن حضرت با خلافت موارد بسياري مشاهده مي‏شود كه جايگاه، ارزش و حقوق «اجتماعي ـ سياسي» زن به‏صورت ملموس ترسيم شده است. فهرست كتب متعدّدي كه سلسله نامهاي زنان دانشمند، پژوهشگر، شاعر و مبارزان صحنه‏هاي سياسي و... را ثبت كرده‏اند، جايي براي دغدغه ضعف زن، باقي نمي‏گذارد.

/ 9