نگاهي به جهان اسلام
ويل دورانت، در آثار خود احكام قرآن مجيد را اساس تعالي زن دانسته است:«رسم زنده به گور كردن دختران با فرمان قرآن از ميان برداشته شد و زن و مرد از لحاظ تشريفات قضايي و استقلال مالي، برابر شدند. به زن اجازه داده شد تا به هر كار مجاز، اشتغال ورزد و مال و سود خود را تصاحب كند، ارث ببرد و به هرصورت كه مايل است، در مال خويش تصرف نمايد. اين انقلاب، فرهنگ جاهلي را كه در آن، زن چون اثاث منزل به پسر ميرسيد، باطل كرد.»(47)وي همچنين محتواي قرآن را در روش پيامبر (ص) اكرم جاري ميبيند و نمونه ارائه ميدهد:«وقتي زنان به مسجد ميرفتند، اگر كودكان خود را همراه داشتند، پيامبر نسبت به آنها رفتاري نيكوتر داشت. بنابر روايت، وقتي در اثناي نماز، صداي گريه كودكي را ميشنيد، خطبه را كوتاه ميكرد تا مادر طفل از طولاني شدن آن به زحمت نيفتد.»(48)
نگاه دقيق ويل دورانت، احكام قرآن كريم و روش پيامبراكرم (ص) را ضامن برآورده شدن نيازهاي مادي و معنوي زنان ميداند بهنحوي كه آنان را از پيوستن به انديشههاي ديگر بينياز ميكند. همچنين در بيان نمونهاي از سلوك پيامبراكرم (ص) چنان ظرافت و عطوفت و تعالي منش نهفته است كه نميتوان به آن، نامي جز «نگاه ارزشي به شخصيت محترم زن» داد.همچنين وقتي نويسنده كتاب «جنگ عليه زنان»، موقعيت زن را از تاريخهاي دور تا زمان حاضر بررسي ميكند و با آمار و ارقام، سرنوشت زن را در مقاطع مختلف قديم و جديد و در سرزمينهاي آفريقا، اروپا، آمريكا و نيز برخي كشورهاي آسيايي نمايان ميسازد، در بخشي تحت عنوان «نقص عضو زنان» مينويسد:«در واقع در 80% كشورهاي اسلامي فعلي، از جمله عربستان سعودي، ايران، لبنان، الجزاير، اردن، تونس و بيشتر آسياي مسلمان نشين، نقص عضو زنان هرگز صورت نگرفته است. تنها برخي از مصريها به اين كار مبادرت ميورزيدند كه در دره رود نيل ميزيستند، و اين كار ربطي به اسلام نداشته و از زمان فرعون ميان آنان رايج بوده است.»(49)
در تحقيق ديگري درباب جايگاه زن در اسلام و مقايسه آن با غرب چنين ميخوانيم:«درك اين نكته مهم است كه برخلاف جهان غرب بهويژه آمريكا كه ميكوشند مرد و زن را به نحوي كمّي و ظاهري، برابر قرار دهند چنانكه گويي هيچ تفاوت وتمايزي ميان آنها نيست، اسلام، مردان و زنان را موجودات كامل كننده يكديگر ميداند... تفاوت اين دو جنس، در نقش و وظيفه ظاهري اجتماعي آن دو است و اسلام در اين زمينه، بهنوعي تكميلگري زن و مرد نسبت به يكديگر قائل است تا برابري كمّي ايشان.انتقادي كه غالبا غربيان به نقش زن در اسلام دارند، پيش از هرچيز بر اطلاق متكلّفانه رسم و روشهاي غربي بر جهان اسلام، مبتني است...»(50)
همين محقّق مينويسد:«در اسلام به شدت بر ازدواج تأكيد شده و در جامعه اسلامي، فشار معنوي و اجتماعي نيرومندي، مردان و زنان را به ازدواج واميدارد. تجرّد و بيهمسري در جامعه اسلامي، فوقالعاده نادر بوده و افراد اعّم از زن و مرد از طريق ازدواج، آنچنان در ساختار گستره خانواده ادغام شدهاند كه مانع از ذرّهاي شدن جامعه [و استقلال يافتن مطلق فرد در آن] بوده است.»(51)
از حيث مشاركت سياسي زنان نيز اسلام، پيشرو بوده است. فراخوان مرد مسلمان به انجام وظيفه در قبال زن، و حفظ حرمت و حقوق او، مشاركت سياسي، نظامي و اجتماعي زنان از صدر اسلام تا زمانهاي بعد (غزوات، مهاجرتها، جمعه و جماعات، حضور در مسجد و مشاركت فرهنگي ـ آموزشي) و طرح مستقل مسئله «بيعت زنان» با پيامبر و... همگي دالّ بر اين امرند كه اسلام، بسيار فراگيرتر و در فاصله زماني بسيار پيشتر و دورتر از ليبراليسم و سوسياليسم، زن و حقوق سياسي و اجتماعي او را مدّنظر داشته است و اين مسأله را به نحوي مترقّي و ارزشمند، جامه عمل پوشانده است. آنچه تفاوت اصلي اسلام و مكاتب مادّي را محوريت ميدهد، حاكميت اللّه، در مكتب اسلام و حاكميت مطلق نفسانيت و خودخواهي در ديدگاههاي ديگر است. اين تفاوت، اساس تعارض و تضاد است. يكي ـ اسلام و اديان الهي ـ بر ارزشهاي الهي اصرار ميورزند و حركت آدميان را در رستگاري حقيقي ميطلبند، و ديگري بر پيروي از اميال شهواني پا ميفشرد و آدمي را به ناكجاآباد هواهاي زودگذر ميكشاند. در حكومت 4 ساله اميرمؤمنان(ع) و حتي بيست و پنج سال مشاوره و همكاري انتقادي آن حضرت با خلافت موارد بسياري مشاهده ميشود كه جايگاه، ارزش و حقوق «اجتماعي ـ سياسي» زن بهصورت ملموس ترسيم شده است. فهرست كتب متعدّدي كه سلسله نامهاي زنان دانشمند، پژوهشگر، شاعر و مبارزان صحنههاي سياسي و... را ثبت كردهاند، جايي براي دغدغه ضعف زن، باقي نميگذارد.