بیشترلیست موضوعات نگاهى به كتابهاى اخلاقى ويژه حوزويان فصل اول، آداب بايسته عالمان: فصل دوم، آداب بايسته عالمان در كلاس درس. فصل سوم، رفتار استاد با شاگرد: توضیحاتافزودن یادداشت جدید
و به درجه اجتهاد، نائل آمد. از وى نوشتههاى ارزشمندى به جاى مانده كه از آن جمله است، كتاب: «مرآة الرشاد.» اين كتاب، وصيت نامهاى است براى فرزند بزرگتر و ديگر بستگان و خويشان و در حقيقت همه مسلمانان. مؤلف در باره انگيزه خود از نگارش اين اثر، مىنويسد:«چون عمر كوتاه و بى اعتبار است و مشخص نيست اجل چه زمانى به سراغ انسان مىآيد. وقتى هم آمد، هيچ جاى درنگ نيست. بر خود ترسيدم كه مرگ فرا رسد و ثمره عمرم، محمد حسين را تربيت نكرده باشم؛ از اين روى بر آن شدم اين اثر را به عنوان وصيت نامه اخلاقى، تربيتى، آموزشى براى فرزند خود و مؤمنان بنگارم، تا مايه كمال و صلاح دنيا آخرت آنان باشد.»آن گاه از فرزندان خود خواسته است: «هر هفته، يا هر ماه به اين نوشته مراجعه كنيد و به مطالعه آن بپردازيد، تا در ذهن جا بگيرد و راهنماى عمل و رفتار شما باشد. هر كس از اين روش، سر باز زند، از سوى پدر، عاق خواهد بود و از زندگى خويش بهره خيرى نخواهد برد وبراى هر كس به آن جامه عمل بپوشد، از خداوند متعال اصلاح دنيا و آخرت مسألت دارم».اين اثر ارزشمند، بر گرفته از آيات قرآن، روايات پيشوايان دين و تعاليم الهى است. كه با اسلوب ويژهاى، با زبان سفارش و نثر روان و استوار، در پنج فصل تنظيم شده و در بر گيرنده مجموعهاى از آداب، سنن و مكارم اخلاق است كه براى طالبان كمال و فضيلت، نسخه مفيد و شفا بخش خواهد بود.فصل اول، در اين فصل، به فرزندش توصيه مىكند:«ابتدأ، مسائل اعتقادى و آنچه بر مكلف واجب است، از روى دليل و برهان فراگير و معتقدات خويش را در باره خدا، انبيأ و اوليأ بر يقين استوار كن.»آن گاه، كتابهايى را كه در اين باره مىتوانند راهنما باشند و بر استحكام عقايد بيفزايند، معرفى مىكند و ياد آور مىشود كه از چه نوشته هايى بايد دورى گزيد. فصل دوم، دراين فصل فرزندش و همه مؤمنان به اطاعت از خداوند و پرهيز از گناه، فرا مىخواند. و آنان را از كسالت بر حذر مىدارد و مىخواهد از عمر خويش، در جهت آنچه شايسته است، سود جويند. آن گاه، اوصاف و مكارم اخلاف را به شرح زير بر مىشمارد: .1 حفظ اللسان..2 محاسبة النفس. .3 مراقبة النفس..4 التفكر..5 الصبر..6 مراتب الصبر..7 التوكل..8 القناعه..9 الحيأ..11 حسن الخلق..12 الحلم و العفو..13 الانصاف و المروت..14 الوفأ بالعهد..15 السخأ.و...فصل سوّم، در اين فصل به موضوعات گوناگونى، از جمله دوستى دنيا و مزمت آن از ديدگاه آيات قرآن و روايات اشاره مىكند و حب دنيا را به منزله شرك دانسته است. با تمسك به روايات، به زهد در دنيا ترغيب مىكند و تفسير درستى از زهد، ارائه مىدهد. همچنين در اين فصل به عزادارى سيد الشهدأ و اكرام و احترام به والدين و سالخوردگان، فقهاى عامل و ذريّه رسول الله (ص) سفارش مىكند. و در پايان فصل، به نكات زير سفارش اكيد مىكند: .1 ياد خدا..2 دورى از وسوسهها..3 نماز اول وقت..4 التزام به نوافل..5 روزه..6 توبه در برابر معاصى.و....فصل چهارم، دراين فصل به ارزش دانش، به دليل عقل و نقل اشاره مىكند و انجام واجبات و ترك محرمات را وابسته به آن مىداند. در راه كسب دانش، قصد قربت، پرهيز از هدفهاى مادى و... را شرط مىداند .سفارش مىكند به: ملازمت با عالمان عامل و بذل دانش به اهل آن صرف عمر در راه فراگيرى دانش فقه.در پايان اين فصل، به فرزندش توصيه مىكند كه: از قضاوت، خيانت در حقوق فقرأ، مساكين، ذريهّ پيامبر (ص)، سرعت در فتوى، حب جاه و... بپرهيزد .فصل پنجم، در اين فصل، به مسائلى مربوط به معاش، مسكن، لباس، زن و بچه، تربيت اولاد مىپردازد و همگان را در اين باره راهنمايى مىكند.اين كتاب، بارها در نجف، قم و بيروت به چاپ رسيده است. در مقدمه چاپ دوّم، محقق محترم، احاديث آن را از مصادر اوليه به دست داده و به طور كامل نقل كرده و برخى فروعات فقهى را با ذكر ديدگاههاى گوناگون و دلايل و نظر گاه خود، در پاورقى آورده است. ايقانك العلمأ و تنيبه الامرأنوشته: شيخ احمد بن عبد الله الكوزه كنانى.تحقيق و نشر: مركز انتشارات دفتر تبليغات اسلامى،قم،چاپ دوّم: سال 1406، در 230 صفحه.ملا احمد، در روستايى به نام كوزه كنان، در حومه تبريز، به دنيا آمد و براى كسب دانش، به نجف اشرف هجرت كرد.در آن حوزه، از محضر اساتيد بزرگ، چون: شيخ حسن مامقانى و... استفاده كرد و در رديف متفكران و بزرگان دانش قرار گرفت شيخ آقا بزرگ تهرانى درباره وى مىنويسد:«الشيخ المولى احمد بن عبدالله الكوزه كنانى النجفى، عالم ورع وتقى كان فى النجف الاشرف، مشتقلاً على علمائها الاعلام يوم ذالك و له تصانيف كثيره».شيخ مولى احمد، فرزند عبد الله كوزه كنانى، دانشمند، فاضل و پرهيزگار بود. به بهره بردارى علمى از حوزه درس علماى بنام نجف اشرف اشتغال داشت. وى داراى نوشتههاى بسيارى است..مولى احمد، انگيزه خود را از تأليف كتاب: «ايقاظ العلمأ و تنبيه الامرأ» چنين مىنگارد.«دراين عصر، چون رخنه در بنيان دين و ملت افتاده و چراغ پر فروغ شريعت، دانش و ايمان به خاموشى گراييده، نادانان و آنان كه علم را متاعى بى ارزش مىانگارند و تعليم و تعلم را كار باطل و طرفداران آن را پست و ذليل، سر بر آوردهاند و به گونهاى بازار جهل را رونق بخشيدهاند كه اهل دانش، مورد تمسخر واقع مىشوند.از سويى، شرايط زمان هم، بر تربيت بد كاران و حرمت گمراهان و نادانان و دشمنى با اهل علم و معرفت، همراهى مىكند با ديدن اين احراف، در انديشه فرو رفتم. پس از انديشه بسيار، منشأ اين كاستى بزرگ را، به مصاديق حديث نبوى:«صنفان من امتى اذا صلحأ صلحت امتى و اذا فسدا، فسدت امتى. قيل يا رسلول الله! و من هم؟قال: الفقهأ و الامرأ».