آشنايي شما با دكتر از چه زماني آغاز ميشود ؟ در اين رابطه اگر خاطراتي از ايشان داريد عنوان بفرماييد بسم الله الرحمن الرحيم نخستين آشنايي من با مرحوم دكتر شريعتي مربوط مي شود به سال 1349 در تابستان آن سال در مشهد با آقاي خامنه اي و مرحوم دكتر شريعتي و بعضي از آقايان چند جلسه داشتيم و پيرامون مسائل و نيازها صحبت كرديم در همان مواقع عده اي از افراد علاقمند به تنظيم مواضع فكري اسلامي جلساتي داشتند و خلاصه كارشان را در مجموعه اي تنظيم كرده بودند در آن مجالسي كه داشتيم گاهي هم پيرامون دين بحث و صحبت مي شد ولي به طور عمده با دكتر پيرامون حركت اسلامي و جنبش اسلامي و نيازهاي آن در شرايطي كه جنبش در آن موقع داشت و همچنين آينده جنبش گفتگو ميكرديم به هر حال جلسات خوب و سودمندي بود از آن به بعد باز جلسات گفتگو و بحث داشتيم مخصوصاً زماني كه دكتر به تهران آمدند گاهي فرصت هايي براي تبادل نظر و گفتگو پيش مي آمد نظرتان را در مورد طرز تفكر و عقايد دكتر شريعتي بيان بفرماييد اين سئوال مكرر گفته شده و جواب آن نيز مكرراً بيان شده است حالا هم همان جواب را ميگويم مرحوم دكتر شريعتي يك قريحه سرشار و يك انديشه پويا و جستجوگر و يك انديشه ناآرام بود ؛ انديشه اي كه همواره در پي فهميدن و شناختن بود مايه هاي اصلي اين انديشه يكي معارف اسلامي بود كه دكتر در خانه پدرشان و در شهر مشهد با آنها آشنا شده بود آشنايي بيش از يك جوان معمولي و در سطحي بالاتر و مطالعاتي كه در زمينه ادبيات و جامعه شناسي در رابطه با فرهنگ غربي و اروپايي داشت خصوصيت دكتر اين بود كه هويت و اصالت خود را در اين مطالعات گم نكرده و دچار از خود بيگانگي نگشته بود پيدا بود كه در طول سالها مطالعه و تحصيل در زمينه جامعه شناسي و معارف غربي ، شيفته و دلباخته مطلق فرهنگ غربي نشده بود ، بلكه اصالت فرهنگ غني اسلام همواره براي او جاذبه نيرومند داشت همين امتياز سبب شده بود كه دكتر بتواند با حفظ خويشتن خويش و هويت خود در يك سير و سلوك فكري و معرفتي گام هاي بلندي به جلو بردارد و نتايج جالب و زيبا و ارزنده اي را به دست آورد يك استعداد سرشار و قريحه دانا در چنين حركت و پويش سازنده اي خودبخود درباره مسائل مختلف نظر ميدهد و چه بسا نظراتش در مورد يك مسئله اي در زمان هاي مختلف گوناگون مي شود نخستين چيزي كه از اين بابت در ذهنم مانده مطلبي است كه دكتر در كتاب ياد و يادآوران بيان اين است كه چگونه دكتر شريعتي در يك سال كه به حج مشرف مي شود و در مراسم حج مي بيند عده اي از حجاج شيعه در عرفات و مواقف ديگر حج به ياد امام حسين هستند ، زيارت وارث مي خوانند زيارت عاشورا ميخوانند در برخورد با اين جريان اول بار اين مطلب به ذهنش مي آيد كه آيا اينجا در اين كنگره عمومي مسلمانان جهان بجاست كه شيعه آن آهنگ و آرمان ويژه خودش يعني حسيني بودن را مطرح ميكند ؟ آيا بهتر نيست كه در آنجا شيعه مثل ديگر مسلمانان همان دعاها و ديگر مناسك عمومي اسلام را به جاي آورند ؟ سال بعد وقتي دوباره به حج مشرف مي شود و همين مناظر را مي بيند يك مرتبه متوجه مي شود كه عجب ! حقيقت اين است كه مراسم پرشكوه حج ، يك ظاهر و جسم است كه باطن و روح آن در حسيني انديشيدن و حسيني زيستن است بنابراين توجه به امام حسين به هر صورت در مواقف مختلف حج يعني توجه به روح اين مناسك و عبادت بزرگ و در پيوند همه عبادت ها و ولايت و امامت ذهنش متوجه اين ميشود كه اگر حج اين مراسم بزرگ و باشكوه در خدمت خلافت اموي و عباسي و زمامداران طاغوتي قرار گيرد حقي است كه باطل از آن بهره برداري ميكند اما اگر همين مناسك حج در راستاي امامت حسين و حسينيان قرار گيرد آن وقت حقي است كه يك حق پرشكوهتر با آن همراه است بنابراين به نظرش مي آيد كه بسيار به جاست كه در همان جا در همان مواقف دل ها متوجه كربلاي امام حسين باشد و زيارت هاي مربوط به امام حسين خوانده شود كه در آن زيارت ها از شهادت وامامت حسيني ياد شود و دل و جان و ضمير حج گزاران با روح حج ، كه امامت حسيني باشد ، تجديد عهد كند يعني سال قبل به نظرش مي رسد كه اين كار نابجاست ، در سال بعد به نظرش مي رسد كه نه تنها بجاست بلكه ضرورت حفظ محتواي راستين حج است در اين رابطه است كه يك سخنراني ايراد ميكند كه به صورت اين كتاب منتشر ميشود يعني چگونه بايد هميشه به ياد حسين و حسينيان بود يك انديشه پويا و جستجو گر هميشه از اين گردشها و چرخشهاي صد و هشتاد درجه اي دارد و دكتر شريعتي در رابطه با مسائل بسياري يك چنين انديشه اي داشت خودش درباره ماركس ميگفت كه وقتي ميگوييد ماركس چه گفت بايد بگوييد ماركس در چه سالي ماركس در زماني كه مانيفست را مي نوشت 1848 يا ماركس سال 1870 يا بعد بنابراين در ذهن و انديشه اش توجه داشته كه براي انسان هاي جستجوگر در رابطه با مسائل مختلف در طول زمان نظرات مختلف پيدا ميشود حالا او از ماركس سخن گفته من مي خواهم بگويم كه در تاريخ فقهمان فقهاي برجسته اي داريم كه آنها نيز داراي ذهن نقاد قريحه اي سرشار و انديشه اي پويا بوده اند علامه حلي و شيخ طوسي دو فقيه معروف هستند و هر دو داراي كتاب هاي فراوان ما مي بينيم كه در مورد يك مسئله فقهي علامه حلي در كتاب هاي مختلف فتاوي گوناگون دارد يعني انديشه اش پوياست و عجيب اين است كه او گاهي در يك كتاب فقهي مسئله اي را بر حسب نياز در دو جا مطرح كرده يك بار در آغاز كتاب و يك بار در پايان آن و تا كتاب را به آخر نرسانده داراي يك برداشت جديد مي شده و درباره همان مسئله در پايان كتاب در اواخر كتاب ، يك فتواي جديد مي دهد اين ويژگي انديشه هاي پويا و پرتوان است ، و دكتر انديشه اي پويا و پرتوان داشت آنچه مي توانيم در رابطه با دكتر بگويم دو نكته است يكي اين كه برحسب برخوردهايي كه داشتيم و تا حدي كه شنيده و يا نوشته هايش را خوانده ام دكتر همواره رو به اصالت اسلامي پيش مي رفت يعني هرچه جلو مي رفت به اصالت اسلامي نزديك تر مي شد دوم اين كه برعكس آنچه گاهي درباره او گفته ميشد كه آدمي است كه حرف ديگران را نمي پذيرد او حرف هاي مستند و منطقي افرادي را كه صاحب نظر بودند مي شنيد و گوش مي داد و مي پذيرفت به شرط آن كه آن طرف در آن سطح و در آن حد از قدرت فكري و قدرت تحليل باشد كه بتواند مشكلي را براي او بگشايد و مطلبي را برايش باز كند نظر روحانيت مبارز از ديرباز نسبت به دكترشريعتي چه بوده است ؟نظر روحانيون در مورد دكتر چند دسته بود يك دسته كساني كه دكتر را به عنوان يك تحصيل كرده و روشنفكر در خط دفاع از اسلام مي دانستند و او را ارج مي نهادند و كار او را خدمت مي دانستند دسته ديگر كساني كه به دليل اشتباهات قابل ملاحظه اي كه در برداشت هاي اسلامي دكتر بود ، در عين آن كه كار او را ارج مي نهادند سخت انتقاد مي كردند اما انتقادي منصفانه و سازنده يك دسته هم كساني بودند كه چون از دور با دكتر برخورد ميكردند نسبت به او آن بينش گروه اول و دوم را نداشتند به طوري كه در روحانيون مبارز نيز در رابطه با دكتر برداشت هاي گوناگون وجود داشتويژگيهاي دكتر شريعتي در چه چيزهايي بود ؟دكتر مردي سختكوش ،پرتلاش ،پركار و پراحساس بود او يك انسان به راستي هنرمند بود و اين جنبه هنري در قلمش و نوشته هايش به خوبي مشهود است او يك انديشه پرجهش بود و اين جهش ها به خوبي در نوشته ها و گفتارش مشهود است به راستي علاقمند بود به اين كه دور از تأثير فرهنگ غرب و شرق در سرزمين ما يك جنبش و انقلاب اصيل در پرتو اسلام و براساس تعاليم اسلام به وجود بيايد و به اين كار سخت عشق مي ورزيد و علاقه داشت او به نسل جوان بسيار بها مي داد و با رنج و درد نسل جوان خوب آشنا بود و مي توانست بيانگر آرمان ها و آرزوها و رنج ها و دردها باشد به هر حال او يك سرمايه ارزنده بود البته همانطور كه گفتم دكتر يك پوينده و جوينده بود كه در راه پويش و جويايي اش در برداشت هاي اسلامي و اجتماعي اش در مواردي اشتباهات قابل ملاحظه اي داشت و لازم است در رابطه با خواندن اين آثار دكتر به اين نكات توجه شود نقش دكتر علي شريعتي در انقلاب اسلامي چه بود ؟دكتر در طول چند سال حساس هيجان موثري در جو اسلامي و انقلاب اسلامي به وجود آورد و در جذب نيروهاي جوان درس خوانده و پرشور و پراحساس به سوي اسلام اصيل نقش سازنده اي داشت و دل هاي زيادي را با انقلاب اسلامي همراه كرد اين انقلاب و جامعه بايد قدردان اين نقش موثر باشد به عنوان آخرين سئوال بفرماييد كه در آن زمان نظر مجاهدين خلق درباره دكتر شريعتي چه بود ؟آن موقع ها جوان هايي كه با مجاهدين ارتباط داشتند مكرر مي آمدند و از كار حسينيه ارشاد و افكار دكتر شريعتي انتقاد ميكردند و ميگفتند كه اين جرياني است كه مخالفين انقلاب اسلامي به وجود آورده اند تا از گرايش جوان ها به انقلاب و قيام مسلحانه كه تز مجاهدين و فدائيان خلق بود جلوگيري كنند و بكاهند بنابراين از نظر اصولشان و بر طبق نظراتشان نسبت به كار دكتر و آن برنامه ها نظر مخالف داشتند آنها دكتر را يك نوع حركت انحرافي تلقي ميكردند اين آن مقدار بود كه جوان هايي از آنها كه پيش ما مي آمدند اظهار ميكردند