سيستم هاى اجتماعى و اقتصادى
عينا همين سرگشتگى و گمراهىهمين بيهودگى و بيهوده روى
همين نوسان شديد در ميانه ء دو قطب مخالف
همين بازنيافتن حقيقت و قرار نگرفتن در حد معتدل و متناسب ..و بالاخره همين كجروى و انحراف كه غرب در
مسأله ء شناخت ماهيت انسان و سرشت و استعدادهاى طبيعى وى و در مسأله ء زن و روابط دو جنس بدان
دچار بوده ..در مسأله ء سيستم هاى اقتصادى و اجتماعى نيز وجود داشته و دارد .جاى تعجب نيست ...تشكيلاتى كه شالوده اش بر اساس نظريه ئى بلكه جهالتى مطلق در مورد انسان گذاشته شود
ميبايد كه دچار
انحراف و كجروى گردد .بى شك تا هنگامى كه حقيقت وجود انسان و سرشت طبيعى و استعدادهاى نهائى و
بالاخره هدف آفرينش و حدود قدرت او بر طبق نظريه ئى صحيح و متقن شناخته نگردد
همين گمراهىو همين
نوسان در تمامى مسأئل وابسته به او به ويژه مسائل اجتماعى و اقتصادى وجود خواهد داشت
زيرا كه اين
مسأئل همگى فرع شناخت آن اصول اساسى است .اين موضوع يعنى وابستگى مسأئل حياتى انسان به دريافت صحيح
اصول مزبور نقطه ء انشعاب وجدائى اسلام و ماركسيسم است .اسلام
همه چيز را فرع تفسير انسانى تاريخ مى داند و