ادعانامه ای علیه تمدن غرب و دورنمائی از رسالت اسلام نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
تشكيل مى دهند
داراى عنوان : ( اتحاد جماهير شوروى سوسياليستى ( و نه كمونيستى ) مى باشند .و اين
بدانجهت است كه كمونيسم مرحله ء بالاترى است كه انتظار آن را در آينده بايد كشيد .مى گويند مقياس
جامعه ء كمونيستى آنست كه اين طرز فكر : ( از هر كس بميزان قدرت و براى هر كس بقدر احتياج بر آن حكومت
كند .ولى وقتى گفته هاى ماركس و سپس استالين را مورد دقت قرار مى دهيم
مى فهميم كه چنين مساواتى در
دولت سوسياليستى ممتنع و تحقق ناپذير است و لذا بايد در جامعه هاى سوسياليستى بجاى شعار قبلى
اين
طرز تفكر حكومت كند : ( از هركس بميزان قدرت و براى هر كس بقدر كار .لنين و استالين نيز به پيروى
از ماركس
نظام جديد را كه مى بايد بر ويرانه ء هاى سرمايه دارى بنا شود سوسياليستى ناميدند و
بدينجهت است كه در سومين قانون اساسى اتحاد جماهير شوروى كه در تاريخ 3 دسامبر سال 1936 به تصويب رسيد
كوچكترين اشاره ئى به كمونيسم نشده و فقط در ماده ء 126 حدود و نقش اساسى حزب كمونيست را معين كرده
است .در اين قانون
اتحاد شوروى بعنوان : ( دولت سوسياليستى براى كارگران و دهقانان توصيف شده است .استالين در گزارش خود از قانون مزبور كه در 5 دسامبر صادر كرد گفت : تنها چيزى كه تاكنون محقق گشته
سوسياليسم است و اظهار نظرى را كه عبارت : ( هدف نهائى از حركت شوروى ايجاد يك اجتماع كمونيست محض
است را در