است ..مى بايد كه بطور كلى در خدمت انسان قرار گيرد .زيرا آفريننده ء هستى چنين خواسته و خود او اعلام كرده كه آسمان و زمين با هر چه در آنهاست مسخر بنى آدم اند ..در اين فعاليت ها ( به هر شكل كه باشد ) و هم در تمدنى كه بر پايه ء آن بنياد مى شود بطور حتم بايد پرورش صفات ويژه ء انسان مورد نظر باشد همان صفاتى كه آدمى را از ماده و از حيوانات ممتاز ميسازد ونيز آن صفاتى كه تشكيل دهنده ء وجود ويژه ء هر فرد از جنبه ء زيستى و روانى و عقلى است و همانطور كه در پيش گفتيم هر فرد را جهانى منفرد و مخصوص مى سازد ..اين فعاليت ها و تمدنى كه براساس آن بوجود مى آيد بايد با صفات ويژه ء آدمى ناسازگارنبوده و موجب نابودى ياعدم رشد و يا سركوبى و تحقير آن نگردد و نقش انسان را در جهان آفرينش بصورت يك نقش فرعى و تابع فعاليت هاى مادى در نياورد .هيچ مانعى وجود ندارد كه هم انسان بزرگتر و صاحب اختيار جهان باشد خصوصيات نوعى و فردى او رشد كند و شخصيت نوعى و فردى او مستحكم گردد و هم در عين حال فعاليت و ابتكار مادى نيز روز بروز پيشرفت و ترقى نمايد .ميان رشد انسان و رشد فعاليت هاى مادى هيچ تصادم و تعارضى وجود ندارد .و نه تنها ميان اين دو تصادم و تضادى نيست بلكه اگر ماهيت انسان و مركزيت وى و نقش واقعى او در زمين برطبق نظرى