ادعانامه ای علیه تمدن غرب و دورنمائی از رسالت اسلام نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
حيوان خشن دانست و هدف غائى از تماس آندو را فقط ارضاء هوسهاى جنسى و التذاذ پنداشت و فراموش كرد كه
خداوند رابطه ء اين دو جنس را تا سرحد قداست و طهارت بالا برده و آن را وسيله ء ادامه و ترقى زندگى
قرار داده و گردونه ء تمدن بشرى را بدان مربوط ساخته است ..و ندانست كه مسئوليت خانواده از نظر
خداوند
ضمانت آينده و وظيفه ء زن
حراست و نگهبانى فراورده ء نفيس انسان يعنى فرزند است و ميبايد كه
اين نگهبان پر مسئوليت كه به كار توليد و پاسدارى ماده ء انسان موظف است از ابتذال بدور مانده و
همچون ابزارى براى تمتع و لذت معرفى نشود و از بيقدرى و خوارى
به توليد مواد بيجان در كارخانه ها
گماشته نگردد .وقتى آدمى
بخاطر اينكه همه ء نيروى خود را صرف توليد مادى كند
ويژگيهاى انسانى را
معطل و متوقف گذارد و زندگى خود را دربست بر پايه ء طرز تفكر مادى بنانهاد و جنبه هاى زنده و حساس و
لطيف وجود خويش را كه لازمه ء انسانيت او و خلافت بديع و بى نظير او در اينجهان است سركوب ساخت ..وقتى
بشر
تشكيلات زندگى خود را بر شالوده ء ربا بنيان نهاد و جامعه ء بشريت رايكسره در خدمت چند هزار نفر
رباخوار و سرمايه دار بين الملى در آورد و حاصل تلاش و كوشش همه ء مردم در هر گوشه ء جهان را بسوى اين
زالوهاى طماع كه در پناه نظريه هاى اقتصادى و مكاتب پر طنطنه و نامدار خزيده اند و به همه ء وسائل
تبليغاتى مجهزند
سرازير ساخت .