ادعانامه ای علیه تمدن غرب و دورنمائی از رسالت اسلام نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
دين عبارت است از يكنوع صوفيگرى لطيف
با صفا و خيال انگيز و يكنوع وابستگى بى وساطت ماديات با عالم
غيب و نماز و نيايشى كه فرد را از خود بى خود كند و به عالم بالا متصل سازد .اين دريافت
روشن ترين و
محبوب ترين تصويرى است كه اين دكتر دانشمند شاعر بلند پرواز در ذهن خود از دين ترسيم مى كند و در
كتاب انسان موجود ناشناخته و كتاب ديگرش تحت عنوان نيايش آن را تعريف و توصيف مى نمايد و
مكررا بوجود آمدن محيط مساعدى را براى جريان يافتن آن در زندگى بشر
ضرورى مى شمرد ..و به اين دليل
كه تمدن مادى صنعتى
اين احساس لطيف صوفيانه و بدنبال آن هرگونه درك زيبائى و احساس هنرى و روانى و
مذهبى را خفه كرده است
بر ضد اين تمدن
به مبارزه بر مى خيزد .مشكل كار دكتر كارل و همه ء كسانى كه از
جنايات اين تمدن نسبت به زندگى انسانىو فكر انسانى
بيمناك اند و نداى باطنشان اجتماعى را مى طلبد
كه در آن
عقايد روحى جائى براى خود داشته باشد
از اين دو نقطه سرچشمه مى گيرد : نخست ايمان به علم و
ديگر دريافتى از دين به اين شكل و با اين حد و مرز ..مشكل اينان معلول : شورش و عصيان بر اين تمدن از
سوئى و زندانى بودن در محدوده ء همين تمدن از سوى ديگر است .به همين جهت است كه اين مرد دانشمند
هيچ
وسيله ء ديگرى را كه بتواند جلوگير نابودى كيان بشر به دست اين تمدن باشد