ادعانامه ای علیه تمدن غرب و دورنمائی از رسالت اسلام نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
بى اطلاعى ما از حقيقت وجود آدمى يا حتى : آشنا نبودن ما به همه ء گوشه هاى اين حقيقت بفرض آنكه به
پاره ئى از گوشه هاى آن آشنائى داشته باشيم لازمه ء خيلى طبيعى اش اينست كه نمى توانيم مقرراتى كامل
و همه جانبه و تخلف ناپذير كه بتواند سامانبخش زندگى او باشد
براى وى وضع كنيم و هر برنامه ئى كه خود
به استقلال و بى الهام از روش الهى طرح نمائيم
بيشك زندگى انسانى و وجود آدمى را به نحوى در معرض
هلاكت و نابودى قرار خواهد داد .اين مطلب
بديهى است ..ولى با تمثيل به امور حسى و خارجى ميتوان آنرا
روشنتر ساخت ...فرض ميكنيم كه ما همانطور كه از قوانين حيات بويژه حيات انسان بى اطلاعيم
از حال
ماده و قوانين مادى بى اطلاع و بيخبر باشيم .با اينوصف بخواهيم در مورد ماده
عملى انجام دهيم .مثلا
بخواهيم بدون خبرگى در كار مكانيك
ماشينى را تعمير كنيم
نتيجه چه خواهد شد ؟ بسى روشن است ..ماده ء
مورد عمل ما اگر بكلى نابود و ضايع نشود
دست كم در معرض نابودى قرار خواهد گرفت ...اين وضعيتى است
كه در زندگى بشر عينا بوقوع پيوسته است .با اين تفاوت كه نابودى و تلف در مورد ماديات
خسارتى غير
قابل جبران ببار نمى آورد
و اشياء گرانبها و سنگين قيمتى همچون عنصر انسان و زندگى انسانى را بههدر
نميدهد و عواقب و خيمى را كه لازمه ء خود سرى در طرح برنامه هاى زندگى و سرپيچى از برنامه ء خبيرانه ء
الهى است
ايجاب نميكند و سخن