ادعانامه ای علیه تمدن غرب و دورنمائی از رسالت اسلام نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
قدرت با آنان هماوردى مى كرد .هر چند هميشه محكوم و مغلوب خدايان مى شد ولى هرگزحالت تسليم و خضوع
بخود نمى گرفت
درست در همان مواردى كه در زير پنجه هاى قدرت خدايان
دست و پا مى زد باز در دل بر
انكار و مخالفت خود باقى بود بعدها
هنگامى كه تمدن رم يعنى بحقيقت پايه ء اصلى تمدن كنونى اروپا روى
كار آمد
خدايان بكلى از كار بركنار شدند و انسان به پرستش خود و پيروى از هوسهاى خويش پرداخت .در
اين دوران خدايان در زندگى مادى مردم هيچگونه دخل و تصرفى نداشتند فقط نام آنان بر زبان كاهنان جارى
مى شد و آداب و رسومى بصورت تشريفاتى بى خاصيت انجام مى يافت و مردم جشنهاى مذهبى خاصى كه همچون روش
عمومى روميان همراه باخوشگذرانى و لاقيدى مطلق بود
برگزار مى كردند .سپس هنگامى كه مسيحيت مسيحيت
ساخته و پرداخته ء كليساها بر دولت رم غلبه يافت
انسان موجودى گناهكار و ذليل شناخته
تصويرها و
تابلوهائى كه با الهام از اين طرز فكر درباره ء انسان
ترسيم مى شد همچون ديگر وسايل مبادله ء فكر
كاملا حالت ذلت و سربزيرى انسان را نشان مى داد .با اينكه نظريه ء مسيحيت نسبت به انسان
همراه با
تكريم و تعظيم است خطاى آدم بنابر تصورات كليسا جنس بشر را يكجا به گناه كشانيد
تا اينكه نجات بخش
پسر انسان مسيح خدا پسر و و ...ظاهر گشت و با جان خويش
كفاره ء اين