ادعانامه ای علیه تمدن غرب و دورنمائی از رسالت اسلام نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
گناه را بداد
ولى با اين حال
نقش گناه از جبين انسان
پاك نگشته و مى بايد در طول حيات با مذلت و
پستى و ناكامى و تحمل عذاب
گناه خويش را كفاره دهد تا بتواند به نجات بخش ملحق گشته در او هضم شود
و به آمرزش
نائل آيد.بدين قرار
خواسته هاى فطرى انسان
پليدى و ناپاكى محسوب شد و تمايلات جنسى او
آلودگى بشمار آمد و معرفت و ادراك وى نسبت به نفس خويش
گناه و خطا شمرده شد و بدنبال اين طرز فكر بود
كه بلاى رهبانيت كه به تفصيل از آن ياد خواهيمكرد پديد آمد و پس از چندى عكس العمل رهبانيت
كه هنوز
هم آثار آن باقى است سراسر اروپا را فراگرفت .هنگامى كه عكس العمل رهبانيت در اروپا بوجود آمد يعنى
افكار بر ضد كليسا و تفكرات وابسته به آن تجهيز گشت و اصولا حالت مخالفتى با همه ء مفاهيم دينى
درمردم ايجاد شد
عقايد درباره ء انسان نيز تغيير يافت و بالطبع درباره ء عقل هم كه يك پديده ء
انسانى است
نظريه ئى تازه عرضه گشت .در عصر روشنگرى يعنى نيمه ء قرن هجدهم عقل خداى بلامعارض
شمرده شد .جهان
آفريده و مصنوع عقل بشمار آمد و براى نيروى خرد
حق حاكميت مطلق در تمامزواياى
زندگى انسانى تصور رفت
بر اثر اين طرز فكر
اعتقاد به اينكه انسان داراى حريت كامل است و هيچ
نيروى خارج از وجود خود او نمى تواند او را محدود سازد رايج گشت ...و بدين ترتيب
دوره ء