عنصر اخلاق در مكتب امام خمينى - عنصر اخلاق در مکتب امام خمینی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

عنصر اخلاق در مکتب امام خمینی - نسخه متنی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

عنصر اخلاق در مكتب امام خمينى

امام خمينى اسوه علم و تقوى وارث راستين امامت مشعلدار فضيلت در عصر ظلمت بود.او در آغوش قلبها مى زيست از كلامش آب حيات مى طراويد عزم و خنجرى بر سينه ترديدها بود از زبان و عملش نسيم عاطفه مى وزيد از رفتارش مهر و عطوفت مشهود بوداما بااين همه فضايل و مكرمتها آنچه او راامام و جلودار ساخت اسلام بود كه تمام ابعادش را باور داشت .

مسجد و محراب و عبادت و دعا را در كنار رزم و سياست و همراه فقاهت و درايت در گفتار و رفتار خويش متجلى ساخت . در يك كلام مصداق روشنى بوداز :[رهبان بالليل واسد بالنهار] نيايشگر خستگى ناپذير شبها و پيكارگر آشتى ناپذير روزها.

روح مشتاقى كه براثر سير و سلوك منازل و مراحلى را پيموده و به مقاماتى رسيده بود.

در عين حالى كه روحش در بالاترين جايگاه معنوى سير مى كرد در دنيا و بااهل آن مى زيست :

صحبواالدنيا با بدان ارواحها معلقه بالمحل الاعلى 1

همنشين دنيا واهل آنند با تن هايشان و پيوسته به بالاترين جايگاه معنويند با جانهايشان .

امام از آغاز حركت تاانجام آن همواره سير به سوى كمال راادامه داد.

روزگارى كه روشنفكران غربزده به هرگونه گرايش معنوى و تعبد و دعا برچسب ارتجاعى مى زدند و بسيارى از شعاير دينى را به ديده كهنه پرستى و تمسخر مى نگريستند واز سوى ديگر گروهى مقدس ماب و متحجر اسلام را خلاصه در مفاتيح و دعا مى ديدند واز هرگونه اقدام اجتماعى و فعاليت سياسى گريز داشتند.او نهضتى را بنيان نهاد كه جامع الاطراف بود: هم آگاهى و شعور سياسى مى بخشيد و هم به معنويت دعوت مى كرد. به عبارت ديگر امام تحول درونى و معنوى را اساس و ريشه تحول اجتماعى مى دانست و براين باور بود كه :اول بايد مردم را مهذب كرد و آنان را با فضايل و مكارم آشنا ساخت آن گاه آنان را به سوى تغيير نظام و حكومت فراخواند.ازاين روى آن مربى پاكيزه جان در آموزشهاى اخلاقى كه در حوزه علميه قم داشت ضمن بيدارگرى و بينش دهى به خودسازى و دعا تاكيد فراوان داشت . كتاب[ جهاداكبر] كه رايحه اى از درسهاى اخلاق ايشان در حوزه نجف مى باشد بيانگراين حقيقت است .

پس از پيروزى انقلاب و به دست گرفتن مجارى امور دينى و دنيايى مردم نيز براين شيوه و روش بود. هر سال درايام ماه مبارك رمضان ملاقاتها و مراجعات عمومى را تعطيل مى كرد و با پروردگار خويش به دعا و راز و نياز مى پرداخت .

امام اين ويژگى را داشت كه هيچ گاه در ميان خلق ازارتباط با خالق باز نمى ماند. هر چه به پايان عمر نزديكتر مى شد. بعد عرفانى و معنوى اش تجلى و نمود بيشترى پيدا مى كرد.اين خصوصيت از پيامها و اشعارايشان كه در سالهاى پايان عمر به يادگار گذاشت كاملا پيداست .

از آن جا كه عبادت و نيايش در زندگى امام جايگاه بس رفيعى را به خوداختصاص داده است بر آن شديم كه دراين نوشتار به اين قله بلند نگاهى بيندازيم .

مفهوم واهميت دعا

دعا يعنى خواندن اين واژه در كتب لغت به :[ خدايخوانى حاجت خواستن از خداوند براى خود يا ديگرى] 2 معنى شده است .

گفته اند: كلمه اى انشايى كه دلالت مى كند بر طلب بااظهار خضوع 3 . در فرهنگ دينى آمده است :[ مفهوم دعا درخواست فراهم شدن اسباب و عواملى است كه از دايره قدرت انسان بيرون باشد و آن هم از كسى كه قدرتش بى پايان و هرامرى براى او آسان است]. 4

پرواضح است كه دعا تنها به معناى درخواست زبانى نيست بلكه دعا خواستى است كه از تمام وجود آدمى برخيزد و زبان ترجمان آن باشد.

دعا حالتى است كه چراغ اميد را درانسان روشن مى سازد وانبساط باطنى به او مى بخشد. دعا غبار غفلت از چهره جان مى زدايد و عامل توسعه و گسترش بينش انسان نيايشگر مى گردد.

به وسيله دعا انسان اعتماد به نفس پيدا مى كند و حالت انس والفت با ذات بارى تعالى دراو پديدار مى شود.

براثر دعاست كه روح آدمى تلطيف مى گردد و نيروى عاطفه از مرزهاى فردى مى گذرد.

دعا آموزش عشق و نيازاست .

فطرت حق طلب آدمى چنين است كه به پروردگار جهان عشق مى ورزد. ضعف انسانى اقتضاء مى كند كه در برابر عظمت خداونداظهار كوچكى و نياز كند.

دعا كردن تجلى و مظهر عشق و معرفت است ازاين روى هر كس كه به ميزان استعداد و ظرفيت خود از دعا بهره مى گيرد. لذا مى توان گفت : [ انسانهاى بزرگ نيازهاى بزرگتر دارند و آنان كه غنى ترند محتاج ترند].

در مسير زندگى لحظاتى براى انسان پيش مى آيد كه احساس غربت و تنهايى

مى كند و به دنبال همدمى شايسته و همرازى آرامش بخش مى گردد و به زبان حال مى گويد:




  • سينه مالامال درداست اى دريغا مرهمى
    همدمى دل زتنهايى به جان آمد خدايا



  • همدمى دل زتنهايى به جان آمد خدايا
    همدمى دل زتنهايى به جان آمد خدايا



آنچه مى توانداين غربت و حشتناك را به انس والفت مبدل سازد نيايش و دعاست . دعا سكوى پرشى است كه انسان رااز عالم ملك به جهان ملكوت پيوند مى دهد واو را با عالمى ديگر آشنا مى سازد.

/ 7