تلاشهاي رُحْمه همسر با وفاي ايوب ـ عليه السلام ـ - ايوب (ع) در آزمايش عجيب الهي نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ايوب (ع) در آزمايش عجيب الهي - نسخه متنی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

تلاشهاي رُحْمه همسر با وفاي ايوب ـ عليه السلام ـ

همان گونه كه ايوب ـ عليه السلام ـ در مدت طولاني هفت يا هفده سال بيماري و بلازدگي شديد، صبر و شكر نمود، همسر با وفاي او، رُحْمه (دختر افراهيم بن يوسف، يا دختر يعقوب يا...) نيز در اين جهت همتاي ايوب بود و صبر و شكر مي‎نمود، او از خانه بيرون مي‎رفت و براي مردم در خانه‎ها كار مي‎كرد، و از مزد كارش هزينه ساده زندگي ايوب ـ عليه السلام ـ را تأمين مي‎نمود و از ايوب پرستاري مي‎كرد.[3]

ترفند ابليس

ابليس از هر طريقي وارد شد نتوانست ايوب ـ عليه السلام ـ را فريب دهد، بلكه او را مي‎ديد كه در سخت‎ترين بلاها، شكر و سپاس الهي به جا مي‎آورد، فريادي كشيد و فرزندان خود را به نزدش جمع كرد، همه شيطان‎ها نزد ابليس اجتماع كردند، آنها ابليس را محزون يافتند، پرسيدند: «چرا اندوهگين هستي؟»

ابليس گفت: «اين عبد (ايوب) مرا خسته و عاجز كرد، از خداوند خواستم مرا بر مال و فرزندش مسلط كرد، اموال و فرزندانش را نابود كردم، ولي او همواره شكر و سپاس الهي مي‎نمود، از خداوند خواستم مرا بر بدنش مسلط كند، خداوند چنين قدرتي به من داد، سراسر بدن او را بيمار نمودم، همه بستگان و مردم جز همسرش از او دور شدند، در عين حال هم چنان با صبر و تحمل شكر خدا مي‎كند. از شما مي‎پرسم چه كنم؟ درمانده شده‎ام. طريق گمراهي ايوب را به من نشان دهيد.»

فرزندان شيطان گفتند: آن همه مكر و نيرنگي كه در گذشته براي گمراهي مردم داشتي كجا رفت؟

با همانها او را گمراه كن.

ابليس گفت: همه آن نيرنگها را به كار زده‎ام، ولي نتيجه نگرفته‎ام، اينك با شما مشورت مي‎كنم چه كنم؟

فرزندان شيطان گفتند:

وقتي كه آدم ـ عليه السلام ـ را فريب دادي و او را از بهشت بيرون نمودي، از چه راه وارد شدي؟

ابليس گفت: از طريق همسرش حوا وارد شدم.

فرزندان شيطان گفتند:

«اكنون نيز از طريق همسر ايوب ـ عليه السلام ـ اقدام كن، زيرا جز همسرش كسي نزد او نمي‎رود، و او نمي‎تواند از همسرش نافرماني كند.
ابليس گفت: راست مي‎گوييد، راه صحيح همين است.
ابليس به صورت مردي ناشناس نزد همسر ايوب ـ عليه السلام ـ آمد و گفت: «حال همسرت ايوب چگونه است؟»

رُحْمه گفت: گرفتار بلاها و بيماري است...

ابليس او را آن چنان به وسوسه انداخت كه او بي‎تاب گرديد، در اين هنگام ابليس بزغاله‎اي را به رُحْمه داد و گفت: اين بزغاله را به نام من نه به نام خدا،‌ ذبح كن و از گوشتش غذا فراهم كن به ايوب بده بخورد، تا شفا يابد.

رُحْمه نزد شوهرش ايوب آمد و آن بزغاله را آورد و پس از گفتاري گفت: اين بزغاله را بدون ذكر نام خدا ذبح كن تا از غذاي آن بخوري و شفا يابي و همه نعمتهاي از دست رفته به جاي خود برگردد.

ايوب: واي بر تو، دشمن خدا نزد تو آمده و مي‎خواهد از اين راه تو را گمراه سازد و تو فريب او را خورده‎اي، آيا آن همه مال و ثروت و فرزند را چه كسي به ما داد؟

رُحْمه: خداوند داد.

ايوب: چند سال ما از آن همه نعمت‎ها بهره‎مند شديم؟

رُحْمه: هشتاد سال.

ايوب: چند سال است خداوند ما را به اين بلا مبتلا نموده است؟

رُحْمه: هفت سال و چند ماه.

ايوب: «واي بر تو، رعايت عدالت نمي‎كني و انصاف را مراعات نخواهي كرد، مگر اين كه معادل هشتاد سال نعمت، هشتاد سال در بلا باشيم. سوگند به خدا اگر خداوند مرا شفا دهد، به جرم اين كار تو كه مي‎خواهي گوسفندي را به نام غير خدا ذبح كنم و غذاي حرام به من بدهي، صد تازيانه به تو خواهم زد، از اين پس از من دور شو، تا تو را نبينم».

آري ابليس مي‎خواست با غذاي حرام، ايوب ـ عليه السلام ـ را گمراه كند، ولي ايوب اين چنين در برابر القائات ابليس، حركت انقلابي نمود.
رُحْمه از ايوب ـ عليه السلام ـ دور شد، وقتي كه ايوب خود را تنها يافت و هيچ گونه غذا و آب و همدم در نزد خود نديد به سجده افتاد و گفت:

«رَبِّ أَنِّي مَسَّنِي الضُّرُّ وَ أَنْتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ؛

پروردگارا! بد حالي و مشكلات به من رو آورده و تو مهربانترين مهربانان هستي.»

در اين هنگام دعاي ايوب ـ عليه السلام ـ به استجابت رسيد و بلاها رفع شد و نعمتها جايگزين آنها گرديد.[4]

/ 6