ادب حضرت ايوب ـ عليه السلام ـ در سخن گفتن با خدا
ايوب ـ عليه السلام ـ هنگامي كه در شديدترين گرفتاري با خدا سخن گفت، عرض كرد:«رَبِّ أَنِّي مَسَّنِي الضُّرُّ وَ أَنْتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ؛ پروردگارا! بدحالي و مشكلات به من رو آورده، و تو مهربانترين مهربانان هستي.»[5]او نگفت: خدايا تو مرا بيمار كردي و به من رحم كن، بلكه با كنايه و اشاره مقصود را بيان كرد.[6]طبق روايت ديگر، ايوب ـ عليه السلام ـ هم چنان صبر و مقاومت ميكرد، حتي از خدا نميخواست كه گرفتاري او را رفع كند، بلكه همان را پسنديده بود كه خداوند بر او پسنديده بود. تا اين كه روزي همسرش رُحْمه از بيرون آمد و غذايي براي ايوب آورد، ايوب ـ عليه السلام ـ از او پرسيد اين غذا را از كجا تهيه كردي؟او در پاسخ گفت: «مقداري از گيسوانم را فروختم و با پول آن غذا تهيه كردم.»
اين جا بود كه دل ايوب ـ عليه السلام ـ سخت به درد آمد، چرا كه پاي ناموس در كار بود، عرض كرد:
«خدايا! در برابر همه ناگواريها صبر كردم، و اين صبر را تو به من عطا فرمودي، ولي اينك به من مرحمت كن.»
ايوب اين سخن را در حالي ميگفت كه از روي تواضع، خاك بر سر و صورت خود ميريخت، اينجا بود كه خداوند درهاي رحمت را به رويش گشوده و درهاي ناگواريها را بر رويش بست.[7]
علت سوگند ايوب به تنبيه همسرش
علاوه بر مطلب گذشته، نيز روايت شده شيطان به صورت طبيبي به همسر حضرت ايوب ـ عليه السلام ـ ظاهر شد و گفت: من شوهر تو را درمان ميكنم، به اين شرط كه وقتي درمان يافت، به من بگويد: «تنها عامل سلامتي من تو بودهاي، و هيچ مزد ديگري نميخواهم.»
[1] . اقتباس از حديث امام صادق ـ عليه السلام ـ ، تفسير نور الثقلين، ج 3، ص 447 و 448.[2] . اقتباس از تاريخ انبياء عماد زاده، ص 455، 460.[3] . بحار، ج 12، ص 354.[4] . مضمون آيه 83 سوره انبياء؛ بحار، ج 12، ص 368 و 369.[5] . انبياء، 83.[6] . ارشاد القلوب ديلمي، ج 1، ص 430.[7] . همان، ص 336.