اعضاى ريز و درشت آدمى و حيوان و امثال آنان، در نطفه
بهصورت ذرّات موجود است كه هر ذرّهى ميكروسكوپى، عاملِ
تشكيلدهندهى عضوى از انسان خواهد بود.
اين حكمت از كجا بهوجود آمده است؟
اين علم و قدرت از
كيست؟
جز از خدا نيست.
5ـ دقّت و تجزيه و تحليلِ عقلايى در چگونگى يك هستهى
خرما و مانند آن، هر كس و هر دانشجو و خداجو را از مسألهى
دَور و تسلسل و ابطال آن بىنياز مىكند و وجود خداى تعالى از
مطالعه در نظام كائنات و عالَم هستى به خوبى اثبات مىشود.
6ـ آنچه در سراسر عالَم هستى مىبينيم، هيچكدام قديم و
ازلى نيست و تمام ذرّات كائنات، از ريز و درشت، ارضى و
سمائى، پيوسته در حركت و تغيير است. اين نيازى به دليل و
برهان ندارد و از محسوسات مىباشد؛ يعنى نيستند و بهوجود
مىآيند و همه حادثاند.
7ـ اگر بگويند: كاروان هستى سرآغازى نداشته و پيوسته
مىآمده و مىرفته؛ نه آغازى است آن را و نه پايان و انجام!!
پاسخ مىدهيم كه: آنچه در اصل نبوده، بودكنندهاى عالِم و
حكيم و توانا و ازلى مىطلبد تا آن را بر نَمَط صحيح حكيمانهاى
بيافريند؛ چون آنچه حادث است و نبوده، مُحال است خود را
لباس هستى بخشد. اين بحث راجع به حادثِ نخستين است؛ زيرا
حوادث حتما آغاز و اوّلى دارند و اگر چيزى حادث است، از نظر
عقلانى، نمىتواند ازلى باشد.8 ـ آنانكه گفتهاند: عالَم و حوادث قديماند، برهانى ندارند.
خود آنها ازلى نبودهاند كه شاهد باشند. از اينرو، حرفشان
بىاساس و بىدليل است؛ زيرا: اگر هستى و عالَم، ازلى فرض
شود، همچنانكه خدا را هم ازلى مىدانند، در اين فرض، حتما
يكى خالق است و آن ديگر مخلوق. روشن است كه مخلوق،
حادث و غيرازلى خواهد بود و اينجاست كه بايد براى عالَم
سرآغازى قائل بود و خالقى كه همان خداى عالِمِ قادرِ حكيمِ حىِّ
ازلى است.
نظرى به اثر و مؤثّر
9ـ خلقت آسمان و خورشيد و ماه و سيّارات و ميلياردهاكهكَشان و خطّ سيْر منظّم هر يك در فضايى كه وسعت آن از
حيطهى وهم و فهم به دور است و نورافشانى و فوايد هريك از
آنها براى يكديگر و براى ساكنان زمين و نظام حسابشدهاى كه
در آنهاست، بيانگر چيست؟