خدا بر هر چيز قدرت دارد - خدا کیست ؟ نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

خدا کیست ؟ - نسخه متنی

محمدحسن مدرس فتحی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

28ـ گفته‏اند: خداى عزّوجلّ، عاشق نفْسِ نفيس خود
مى‏باشد. پاسخ اين سخن ناپسند اين است كه محبّت شديد را
عشق مى‏نامند و آن حالتى است متحرّك و مهيّج در انسان. ادامه‏ى
شدّت محبّت، روح را مهار خود مى‏كند و اين حالت به شهوانيات
نزديك‏تر است تا به معنويّات و به هر حال عشق داراى لذّت و نيز
گاهى موجب اَلم و رنج مى‏شود و خداى متعال منزّه و مبرّا از لذّت
و اَلم است؛ زيرا او محلّ حوادث و نوآمده‏ها نيست و محبّت در
آياتى چون «... فَاتَّبِعوني يُحْبِبكُمُ اللّه‏ُ : ... پس، از من (كه پيغمبرم)
پيروى كنيد تا خدا شما را مورد محبّت قرار دهد» كه در قرآن مجيد
آمده، اشاره به رحمت خدا دارد و نيز چنين است غضب خدا.

خدا بر هر چيز قدرت دارد

29ـ خداى تعالى توانا و قادر است به‏طور مطلق و
غيرمحدود؛ به اين معنى كه هيچ‏گونه عجز و ناتوانى و نقص در او
نيست و هر چه بخواهد انجام دهد، مى‏دهد و هيچ موجودى مانع
قدرت خداى تعالى نيست و قدرت او عام است به اين معنى كه
ازلاً و ابدا و به‏طور پايان‏ناپذير و بلااستثنا بر تمام هستى و
ممكنات، قهر و غلبه و توانايى دارد.

30ـ يكى از صفات خدا، حيات است؛ يعنى او كه قادر و
عالِم و بى‏شريك و... مى‏باشد، لازمه‏ى عقلى آن حياتى است
الاهى؛ نه مانند حيات ساير موجودات؛ به اين معنا كه مَمات و
نقصى در او راه ندارد و بهتر آن است كه گفته شود: حيات او عين
ذات او است نه زائد بر ذات او.

توضيح اين است كه گفته‏اند: حيات عبارت از تعريف و
اتّصاف ذات بارى تعالى به علم و قدرت است. لذا حيات او عين
ذات او است.

31ـ خداى جلّ جلالُه، غنىّ بالذّات است و هيچ‏گونه نيازى
به غير خود ندارد؛ زيرا او مركّب از اجزا نيست و عقلاً بسيط و
أحدى المعنى مى‏باشد و نيازى، نه در ذات و نه در صفات، به غير
ندارد؛ امّا تمام مخلوقات در هستى‏شان نيازمند اويند؛ زيرا
واجب‏الوجود بالذّات يعنى خدا محتاج به غير نخواهد بود.

32ـ خداى تعالى محلّ حوادث واقع نمى‏شود. چيزى به او
وارد و داخل نمى‏شود. او از چيزى منفعل نمى‏شود؛ يعنى چيزى
در او اثرگذار نيست؛ زيرا خدا بسيط است؛ يعنى مركّب از اجزا
نيست و بساطت او غيرقابل تغيير است؛ هم‏چنان‏كه جزء و اجزا
ندارد كه از او خارج شود.

33ـ ذات الاهى تنزّل و ترقّى ندارد؛ زيرا عقلاً حركت و
سكون كه نياز هم لازمه‏ى آن است بر او جايز نيست. اگر گفته شود:
خدا تنزّل وجودى پيدا كرد تا به حدّ ممكن‏الوجود رسيد و از آن
تنزّل، اشيا و عالَم را آفريد، نتيجه اين مى‏شود كه سرجمعِ عالَم
مساوى خداست، بايد گفت: اين خداى خيالى كفرآميز غير از
خداى انبيا و اسلام است؛ زيرا خدا ترقّى و تنزّل ندارد.

/ 15