دختر و خواهر محترم! - براي دختران نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

براي دختران - نسخه متنی

علي اصغر ظهيري

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید


2- آئينه عبرت

حضرت امام حسين ـ عليه السّلام ـ كه در ماجراي محرم سال 61 هجري به درجه رفيع شهادت نايل آمد نسبت به مسئله حفظ ناموس و حجاب زنان و دختران و خواهران خود بسيار حساس و متعصب بودند.

ايشان هنگامي كه كاروان خود را در كربلا جاي داد، دستور داد تا خيمه‎هاي مردان و اصحاب خود را اطراف خيمة زنان بر پا كنند و فاصلة بين آن را كم نموده و خيام را نزديك به هم بزنند.

از آن گذشته طبق نقل «شيخ مفيد» در كتاب ارزشمند «ارشاد» حضرت دستور دادند تا خندقي را در اطراف خيام حفر نمايند، و آنرا با هيزم پر كنند و آنگاه آتش بزنند تا دشمن نتواند از پشت و يا اطراف حمله نمايد.[1]

شيخ مفيد در قسمت ديگري از كتاب ارشاد مي‎نويسند: وقتي امام حسين ـ عليه السّلام ـ به شهادت رسيد و كاروان اسراي اردوگاه حسين بر راه افتاد زنان از «عمر بن سعد» درخواست كردند كه لباسهاي غارت شدة آنان را برگرداند تا خودشان را از ديد نامحرمان بپوشانند.

پس عمر سعد دستور داد كه هر كس از وسايل اينان چيزي برداشته برگرداند. ولي بخدا قسم هيچ كسي چيزي بر نگرداند.[2]

آري! زينب سلام الله عليها و ساير زنان و دختران حاضر در كاروان اسيران حسيني، هرگز از عمر بن سعد درخواست آب و يا خوراك نكردند و اولين درخواستشان طلب پوشش براي حفظ حجاب خود بود.

«فاطمه صغري» دختر امام حسين ـ عليه السّلام ـ است. وي كه در ماجراي شهادت پدر و برادران بزرگوارش در كربلا حضور داشت، مي‎گويد:

كنار خيمه ايستاده بودم و نظاره‎گر بدنهاي پاره پاره پدر و يارانش بودم. در اين فكر بودم كه لشكر دشمن پس از كشته شدن پدرم با ما چه مي‎كند؟ آيا ما را به قتل مي‎رسانند يا به اسارت مي‎برند؟

در همين فكرها بودم كه ناگهان مردي اسب سوار با نيزه‎اش زنان را دنبال كرد و آنان به يكديگر پناه مي‎بردند. او چادرها و مقنعه‎هايشان را مي‎كشيد و آنان فرياد وامحمداه و اعليّاه، و اجداه سر مي‎دادند.

دلم لرزيد و پا به فرار گذاشتم، آن سوار نا نجيب مرا دنبال كرد و ناگهان با نيزه‎اش به كتفم زد و من به صورت به زمين افتادم مقنعه و گوشواره‎ام را كشيد و من بيهوش شدم.

ناگهان عمه‎ام زينب (سلام الله عليها) را ديدم كه كنار من قرار دارد و به شدت مي‎گريد، چشمان خود را باز كردم و گفتم: عمه جان! آيا پارچه‎اي هست تا سرم را از نامحرمان بپوشانم؟

عمه‎ام فرمود: دخترم! عمة تو نيز مانند توست.[3]

آري فاطمه صغري دختر امام حسين ـ عليه السّلام ـ از تشنگي و گرسنگي و تازيانه خوردن شكوه نكرد، بلكه در اولين لحظه‎اي كه به هوش آمد از عمه‎اش درخواست پوششي كرد تا خود را از ديد نامحرمان بپوشاند و اين بزرگترين درسي است كه دختران و زنان جامعة اسلامي بايد از آن بگيرند.

از مسايل فوق هم كه بگذريم و پاي شرع و سيره و روش معصومان ـ عليهم السّلام ـ را هم از مسئله مورد بحث جدا كنيم، مي‎توانيم با مراجعه به عقل سليم خود به اين نكته دست يابيم كه بسياري از ناكاميها و انحطاط و سقوطهاي جوانان بر اثر رعايت نكردن مسايل اخلاقي است.

دختران و زناني كه خود را با هزار وسيله آرايشي مي‎آرايند و با وضع مبتذلي وارد جامعه مي‎شوند بطور قطع زمينه‎هاي بدبختي و سيه روزي خود را فراهم آورده‎اند.

دختر و خواهر محترم!

امروز اگر شما با وضع نابساماني، با زلف پريشان و سيمايي آرايش شده، وارد اجتماع شويد و مردي را از همسرش بيزار نمائيد، بدانيد كه فردا دختر ديگري چنين بلايي را به سر شما در مي‎آورد و زندگي ساكت و آرام شما را مبدل به جهنمي سوزان مي‎نمايد.
نكته فوق از مسايل طبيعي روزگار است و بقول معروف از هر دستي كه بدهي از همان دست مي‎گيري.

پس بيائيد با رعايت دستورات شرع مقدس اسلام و اطاعت از فرامين عقل سليم كه بعنوان حجتي در بين بشر به امانت گذاشته شده است، محيطي سالم و اجتماعي پاك را ايجاد نموده و در راه رسيدن به قله‎هاي موفقيت نقشي را ايفا كنيم.

«اي پيامبر! به همسران و دخترانت و به زنان مؤمنان بگو: روسريهاي بلند خود را بر خويش فرو افكنند، اين كار براي اينكه (به عفاف) شناخته شوند و مورد آزار قرار نگيرند بهتر است و خدا آمرزندة مهربان است.»
احزاب، آية 58


[1] . ارشاد، شيخ مفيد، ج 2، ص 95. كتاب ارشاد از تأليفات «شيخ مفيد» عالم بزرگوار شيعه است كه در مورد تاريخ زندگاني چهارده معصوم ـ عليهم السّلام ـ نگاشته شده است. استاد شهيد مطهري در كتاب حماسه حسيني، اين كتاب را از معتبرترين كتب مقتل و تاريخي بر شمرده و خوانندگان را به آن ارجاع داده است.

[2] . همان، ج 2، ص 112.

[3] . بحارالانوار، ج 45، ص 60.


/ 27