فصل چهارم
نكات جالب و پندآموز
يكى از مهمترين قسمتهاى نقل هر داستان، طرح نكات جالب و آموزنده آن است.در اين فصل به پيروى از كتاب ارزنده تفسير نمونه و با بهرهگيرى از آن، دوازده نكته جالب و پندآموز از داستان ذو القرنين را بازنويسى كرده و تقديم مىنماييم:1- نخستين درسى كه از اين داستان مىآموزيم، آن است كه در اين جهان هيچ كارى بدون توسل به اسباب آن انجام نمىگيرد. به همين جهت، خداوند براى پيشرفت كار ذو القرنين اسباب پيشرفت و پيروزى را به او داد: «واتيناه من كل شىء سببا» و وسايل دستيابى به هر چيزى را در اختيارش گذارديم و او هم از اين اسباب به خوبى بهره گرفت: «فاتبع سببا». بنابراين آنها كه انتظار دارند بدون تهيه اسباب و وسايل لازم و بدون استفاده از آنها به پيروزى برسند، به جايى نخواهند رسيد، حتى اگر ذو القرنين باشند!2- يك مديريت فراگير، نمىتواند نسبتبه تفاوت و تنوع مجموعه تحت ادارهاش و شرايط مختلف آنها بىاعتنا باشد، به همين دليل ذو القرنين كه صاحب يك حكومت الهى بود، به هنگام برخورد با اقوام گوناگون كه هركدام زندگى مخصوص به خود داشتند، متناسب با آنها رفتار كرد و همه را زير بال و پر خويش گرفت.3- تكليف شاق هرگز مناسب يك حكومت عدل نيست. به همين دليل ذو القرنين بعد از آن كه تصريح كرد: من ظالمان را مجازات خواهم كرد و صالحان را پاداش نيكو خواهم داد، اضافه نمود: «وسنقول له من امرنا يسرا»; يعنى ما براى مردم صالح اين سرزمين قوانين و برنامههاى آسانى وضع خواهيم كرد تا توانايى انجام آن را از روى ميل و رغبت و شوق داشته باشند.4- از نكات جالب اين داستان وجود سه نوع متفاوت از مردم به طور همزمان در مناطق مختلف مىباشد، مردمى گرفتار ظالمين داخلى و تا حدى متمدن، به طورى كه گويا ذو القرنين بعد از برقرارى نظم و مجازات ظالمين، براى آنان قوانينى هم وضع كرد; مردمى از جهت تمدن در حد صفر، به طورى كه حتى سايبانى هم براى خود نساخته بودند; و مردمى ديگر از جهت صنعت و اقتصاد در حدى مطلوب، ولى گرفتار ناامنى و غارتگران خارجى.5- ذو القرنين حتى جمعيتى را كه به گفته قرآن سخنى نمىفهميدند و سادهلوح بودند، از نظر دور نداشت و به درددل آنها گوش فراداد و نيازشان را برطرف ساخت و ميان آنها و دشمنشان سد محكمى برپا كرد; با اينكه مىتوانست چنين مردمى را با وعده و وعيد قانع كند و زحمتى براى آنان متحمل نشود، ولى بدون هيچگونه چشمداشتى به سازندگى در آن منطقه همت گماشت.6- امنيت، نخستين و مهمترين شرط يك زندگى سالم و اجتماعى است. به همين جهت ذو القرنين براى تامين امنيت قومى كه مورد تهديد و غارت بودند، پرزحمتترين كارها را برعهده گرفت و براى جلوگيرى از يورش مفسدان، نيرومندترين سدها را ساخت.اصولا تا وقتى كه جلو مفسدان با قاطعيت و با نيرومندترين مانع گرفته نشود، جامعه روى سعادت را نخواهد ديد. به همين دليل حضرت ابراهيمعليه السلام هنگام بناى كعبه نخستين چيزى كه از خداوند سبحان براى آن سرزمين تقاضا كرد، نعمت امنيتبود:«رب اجعل هذا البلد امنا واجنبنى وبنى ان نعبد الاصنام» (19)
پروردگارا! اين شهر (مكه) را شهر امنى قرار ده! و فرزندانم را از پرستش بتها دور نگاه دار.و نيز به همين دليل در نظام قضايى اسلام سختترين مجازاتها براى كسانى است كه امنيت جامعه را به خطر مىاندازند:«انما جزاء الذين يحاربون الله و رسوله و يسعون فى الارض فسادا ان يقتلوا او يصلبوا او تقطع ايديهم و ارجلهم من خلاف او ينفوا من الارض ذلك لهم خزى فى الدنيا ولهم فى الاخرة عذاب عظيم الا الذين تابوا من قبل ان تقدروا عليهم فاعلموا ان الله غفور رحيم» مجازات آنان كه با خدا و پيامبرش به جنگ برمىخيزند و اقدام به فساد در روى زمين مىكنند و با تهديد اسلحه، به جان و مال و ناموس مردم حمله مىبرند، فقط اين است كه اعدام شوند يا به دار آويخته گردند يا چهار انگشت (از) دست (راست) و پاى (چپ) آنها، به عكس يكديگر بريده شود و يا از سرزمين خود تبعيد شوند. اين رسوايى آنها در دنياست و در آخرت، مجازات عظيمى دارند مگر آنها كه پيش از دستيافتن شما بر آنان توبه كنند. پس بدانيد (خدا توبه آنها را مىپذيرد) و خداوند آمرزنده و مهربان است. (20)7- درس ديگرى كه از اين ماجراى تاريخى مىتوان آموخت، اين است كه صاحبان اصلى درد بايد در انجام كار خود شريك باشند. به همين خاطر ذو القرنين به گروهى كه از هجوم اقوام ياجوج و ماجوج شكايت داشتند، گفت: «فاعينونى بقوة اجعل بينكم و بينهم ردما» مرا با نيروى انسانى كمك كنيد تا ميان شما و آنها سد محكمى ايجاد كنم!ودرتماممراحل سدسازى از نيروى كار آنان بهره جست.اساسا چيزى كه با همكارى استفادهكنندگان آن ساخته شود، هم بهتر و زودترساخته مىشود و هم نتيجه حاصل از آن مورد ارج و قدردانى مناسبى قرار مىگيرد; چرا كه استفادهكنندگان خود رنج تهيه آن را چشيدهاند و به ارزش آن واقفند.8- هر شخص يا گروهى كه خواستار انجام كارى است، خود بايد حاضر به هرگونه همكارى و تلاش در راه انجام آن باشد. در نتيجه اين آمادگى و تلاش همهجانبه (به اضافه مديريت صحيح و امين) است كه انسان دستبه انجام هر كار مهم و بزرگى بزند، در آن موفق مىشود; چنان كه آن مردم توانستند آن چنان سد مهم و محير العقولى بسازند.9- يك رهبر الهى بايد بىاعتنا به مال و ماديات باشد و به آنچه خدا در اختيارش گذارده، قناعت كند. لذا مىبينيم كه ذو القرنين برخلاف سلاطين ديگر كه حرص و ولع عجيبى به اندوختن اموال دارند، هنگامى كه پيشنهاد مال و اموال به او مىشود نمىپذيرد و مىگويد: «ما مكنى فيه ربى خير» آنچه پروردگارم در اختيارم گذاشته از مالى كه شما پيشنهاد مىكنيد،بهتراست.بنابراينمن از شما اجر و مزد نمىخواهم.در قرآن مجيد به طور مكرر در داستان انبياء مىخوانيم كه يكى از اساسىترين سخنهاى ايشان اين بوده:
«وما اسئلكم عليه من اجر ان اجرى الا على رب العالمين»
حضرت نوحعليه السلام بعد از اعلام رسالتخويش به قوم خود گفت: و من براى اين دعوت هيچ مزدى از شما نمىطلبم، پاداش من تنها بر پروردگار عالميان است. (21)شبيه اين سخن را قرآن در چندين مورد از زبان انبياى پيشين (22) و پيامبر اسلام (23) نقل كرده است. بنابراين عمل ابلاغ رسالت همه پيامبران با خلوص كامل و بدون هيچگونه چشمداشتى به اموال مردم يا منافع دنيايى، تقديم بارگاه الهى شده است.
در عوض اين زحمت و خلوص، ثواب و رضوان الهى متناسب با جود و كرم خداوند سبحان نصيب آنان مىگردد.10- درس ديگر اين داستان محكمكارى است. ذو القرنين در بناى اين سد از قطعات بزرگ آهن استفاده كرد و براى اينكه اين قطعات به هم جوش بخورند، آنها را در آتش گداخت و براى اينكه عمر سد طولانى شود و در برابر تاثيرات هوا و رطوبتباران مقاومت كند، آن را با لايهاى از مس پوشاند.11- انسان هرقدر قوى، نيرومند و متمكن باشد و از عهده انجام كارهاى بزرگ برآيد، هرگز نبايد به خود ببالد و يا مغرور شود. اين درس ديگر اين داستان است. ذو القرنين در همه جا به قدرت پروردگار تكيه مىكرد. به هنگام پيشنهاد كمك مالى گفت: «ما مكنى فيه ربى خير» آنچه پروردگارم در اختيارم گذارده بهتر است. و بعد از اتمام كار سد گفت: «هذا رحمة من ربى» اين سد نعمت و رحمتى از پروردگار من است.12- همه چيز زايل شدنى است و محكمترين بناهاى اين جهان سرانجام خلل خواهد يافت; هرچند از آهن و پولاد يكپارچه باشد. اين نيز درسى استبراى انسانها كه دنيا را جاودانه ندانند و در جمع مال و كسب مقام، بىقيد و شرط و حريصانه نكوشند و بدانند كه تمام آنچه در دنياست - سد ذو القرنين كه سهل است، خورشيد با آن عظمتش - خاموش و فانى مىشود. كوهها با تمام صلابتشان متلاشى مىشوند و نيز انسان كه در اين ميان از همه آسيبپذيرتر است: «كل من عليها فان و يبقى وجه ربك ذو الجلال و الاكرام» همه كسانى كه روى زمين هستند فانى مىشوند. تنها ذات شكوهمند و گرامى پروردگار تو است كه باقى مىماند. (24)آيا انديشه در اين واقعيت كافى نيست تا جلو خودگامگىهاى انسان را بگيرد؟مطالب اين فصل، عموما از تفسير شريف نمونه انتخاب شده كه بعضى با همان عبارات و بعضى ديگر به همراه بازنويسى در اينجا آورده شده است و البته برخى مطالب نيز اضافات نويسنده است.بايد دانست كه نكات پندآموز اين داستان محدود به اين دوازده نكته نيست و شما نيز مىتوانيد با تعمق در جوانب داستان نكات بيشترى به دست آوريد.