- بحثهاى تاريخى- سد ذو القرنين و ياجوج و ماجوج از نظر تاريخ- سد ذو القرنين و ياجوج و ماجوج از نظر مفسرين و مورخين- ياجوج و ماجوج كيانند؟
بحثهاى تاريخى
به لطف خداوند، تاكنون آنچه را با فهم قاصر ما در مورد بخشهاى مختلف داستان ذو القرنين از قرآن كريم به دست مىآمد بيان كرديم، اما راجع به اينكه ذو القرنين كدام شخصيت تاريخى است؟ سدش كجاست؟ آيا سدذو القرنين تا عصر حاضر موجود استيا از بين رفته؟ و اينكه اقوام ياجوج و ماجوج مشخصا كدام قوم هستند؟ و آيا فعلا موجودند يا منقرض شدهاند؟ از قرآن و مجموع روايات، شواهد محكم و قابل استنادى درباره آن به دست نمىآيد. ولى باتوجهبهنظرياتتاريخىمىتواندراينبارهاحتمالاتى رامطرحكرد،واينكبهحول و قوه الهى اينبخشراتحتعنوان «بحثهاى تاريخى» در سه قسمتبررسى و تقديم مىكنيم:
سد ذو القرنين و ياجوج و ماجوج از نظر تاريخ
همانطور كه مىدانيد، در تاريخ پيشينيان، درباره پادشاهان، سلاطين، بزرگان و امتهاى قبل از تاريخ وقايعى نگاشته شده است، اما درباره پادشاهى كه در دوران حكومتش به نام ذو القرنين يا نامى شبيه آن خوانده مىشده، چيزى گفته نشده است. همچنين درباره ياجوج و ماجوج و اقوامى به اين نام و سدى كه ذو القرنين ساخته، هيچ سختى به ميان نيامده است. فقط اشعارى را به يكى از پادشاهان يمن نسبت مىدهند كه براى افتخار به نسب خويش سروده و يكى از پدران خود را كه قبلا سمت پادشاهى يمن داشته، ذو القرنين ناميده است. در همان شعر آمده است كه او به مغرب و مشرق عالم سفر كرد و سد ياجوج و ماجوج را ساخت.همچنين در بعضى از فرازهاى كتب عهد عتيق (25) نام ياجوج و ماجوج ذكر شده است كه علامه طباطبايى چند فراز از آن را عينا نقل فرموده است. (26)از عبارات كتب عهد عتيق چنين استفاده مىشود كه «ماجوج» يا «جوج و ماجوج» امتيا امتهايى عظيم بودهاند كه در سمتبالاى شمال آسيا زندگى مىكردهاند و مردمانى جنگجو، جنگطلب و غارتگر بودهاند.ايشان اضافه كرده است:اينجاست كه ذهن آدمى حدس قريبى مىزند و آن اين است كه ذو القرنين يكى از ملوك بزرگى باشد كه راه اين امتهاى مفسد را سد كرده و سدى كه او زده فاصل ميانه دو منطقه شمالى و جنوبى آسيا باشد; مانند ديوار چين، سد بابالابواب، سد داريال يا غير اينها. (27)
اقوامى شبيه ياجوج و ماجوج در تاريخ
علامه طباطبايى رحمه الله بعد به بررسى تاريخ گذشتگان پرداخته و مىگويد:تاريخ امتهاى آن روز جهان اتفاق دارد بر اينكه ناحيه شمال شرقى آسيا يعنى بلندىهاى شمال چين، محل زندگى امتى بسيار بزرگ و وحشى بوده كه جمعيت آن دائما در حال افزايش بوده است. اين مردم همواره بر امتهاى مجاور خود مانند چين حمله مىبردند و چه بسا در همان جا زاد و ولد كرده و به سوى مناطق خاورميانه و خاور نزديك سرازير مىشدند. آنها به شمال اروپا نيز رخنه كردند. عدهاى از آنان در همان سرزمينهايى كه غارت كردند، سكنى گزيده، تمدنى به وجود آوردند و به زراعت و صنعت مشغول شدند چنانكه اغلب سكنه اروپاى شمالى از آنهايند; عدهاى ديگر هم برگشته و به همان غارتگرى خود ادامهدادند.يكى از مورخين گفته است كه «ياجوج و ماجوج امتهايى هستند كه در قسمتشمالى آسيا از تبت و چين گرفته تا اقيانوس منجمد شمالى و ناحيه غرب تا بلاد تركستان زندگى مىكنند». و اين نظريه را از كتاب «فاكهة الخلفاء» و «تهذيب الاخلاق» ابن مسكويه و «رسائل» اخوان الصفا نقل كرده است. (28)
نتيجهگيرى
از مطالب اين بخش مىبينيد كه عبارات كتب عهد عتيق و نظريات تاريخى، اين احتمال كه سد ذو القرنين يكى از سدهاى واقع در مناطق شمالى آسيا و جداكننده جنوب و شمال باشد و همچنين اين احتمال كه اقوام ياجوج و ماجوج همان اقوامى باشند كه سابقا در شمال شرقى آسيا زندگى مىكردند را تقويت مىكند.
ذو القرنين و سد ياجوج و ماجوج از نظر مفسرين و مورخين
مفسرين درباره اينكه ذو القرنين كدام شخصيت تاريخى است و سدش در كجاست، اختلاف نظر دارند. علامه طباطبايىرحمه الله در اين باره هفت نظريه را به طور كامل نقل كرده و بعد آنها را نقد نموده است كه خواننده محترم مىتواند براى اطلاع از نظريات مختلف و بررسى آنها به تفسير الميزان، جلد 13 مراجعه نمايد.در اينجا چهار نظريه مهمتر را به اختصار بيان مىكنيم:- امپراتور چين «شين هوانگ تى» بعضى مورخين چنين گفتهاند كه ذو القرنين، امپراتور «شين هوانگ تى» يكى از پادشاهان چين باستان است و سد او همان ديوار چين مىباشد.اما بايد دانست كه ديوار چين با اوصاف سد ذو القرنين مطابقت ندارد، اولا: سد ذو القرنين در تنگهاى ميان دو كوه ساخته شده است، در صورتى كه ديوار چين حدود سه هزار كيلومتر طول داشته و از كوه و دشت مىگذرد; ثانيا: در ساختسد ذو القرنين از آهن و مس مذاب استفاده شده است; در حاليكه ديوار چين با سنگ و مصالح معمولى ساخته شده است. بنابراين، اين نظريه قابل قبول نيست.- اسكندر مقدونى نظريه دومى كه در اينجا مىخواهيم ذكر كنيم اين است كه ذو القرنين همان اسكندر مقدونى معروف است كه سد او همانند يك مثل بر سر زبانهاست.اين نظريه نيز همچون نظريه اول پذيرفتنى نيست، بلكه اشكالهاى بيشترى بر آن وارد است. در كلمات علامه طباطبايى رحمه الله هنگام نقد اين نظريه چنين آمده است:اوصافى كه قرآن براى ذو القرنين شمرده را، تاريخ براى اسكندر مسلم نمىداند، بلكه آنها را انكار مىكند; قرآن ذو القرنين را مردى مؤمن به خدا و روز جزا مىشمارد، در حالى كه اسكندر مردى وثنى مذهب و ستارهپرستبوده و قربانى كردنش براى ستاره مشترى معروف است. (29)نيز قرآن كريم فرموده ذو القرنين يكى از بندگان صالح خدا بوده كه به عدل و رفق مدارا مىكرده است، حال آنكه تاريخ براى اسكندر خلاف اين را نوشته است. علاوه بر اين، در هيچ يك از تواريخ نيامده كه اسكندر مقدونى سدى به آن صورتى كه قرآن ذكر كرده ساخته باشد. (30)- پادشاهى از يمن عدهاى نيز معتقدند كه ذو القرنين يكى از پادشاهان حميرى است كه مركز حكومتش در يمن بوده است.اما بايد گفت كه تاريخ، ساخت چنين سدى با آن اوصاف و در چنان مكانى را براى هيچ يك از پادشاهان يمن نقل نكرده است. يمنىها اگر چه در سدسازى ماهر بودهاند، ولى سدهايشان با مصالح معمولى و به منظور ذخيره آب ساخته مىشده است.- كوروش هخامنشى جديدترين نظريه درباره ذو القرنين آن است كه او كوروش هخامنشى، پادشاه ايران باستان بوده و سد او سد «داريال» واقع در مناطق كوهستانى قفقاز و بين شهرهاى «تفليس» و «ولادى كيوكز» مىباشد.از آنجا كه سه نظريه اول قابل قبول نبوده و نظريه چهارم نيز تا حدودى مورد تاييد تاريخ و شواهد موجود مىباشد، ما آن را بيشتر و مفصلتر از نظريات قبل توضيح مىدهيم.اين نظريه «سراحمدخان هندى» است و دانشمند معروف مسلمان «مولانا ابو الكلام آزاد» كه روزى وزير فرهنگ كشور هند بوده آن را در كتاب محققانهاى كه در همين زمينه نگاشته استبه طور مفصل و مستدل بيان كرده است. (31)«مولانا ابو الكلام» اين نظريه را از چند جهتبررسى و اثبات كرده است كه ما در اينجا چهار بخش اصلى آن را به طور خلاصه مىآوريم:يك: شخصيت ذو القرنين طبق نظريه قرآن، ذو القرنين مردمى مؤمن به خدا و معاد بوده است، كوروش نيز طبق نظر تاريخ و كتب عهد عتيق چنين بوده است. ذو القرنين پادشاهى عادل و رعيتپرور و داراى رافت و احسان بوده; كوروش هم طبق تاريخ، كتب عهد عتيق و نظر مورخين قديم مانند «هردوت» و ديگران پادشاهى با مروت، فتوت، سخاوت و كرم بوده است; چنان كه از تاريخ زندگى او و برخوردش با ياغيان و جبارانى كه با او مىجنگيدند يا او با ايشان جنگيده است، معلوم مىشود.ذو القرنين از طرف خداوند داراى توانايىها و امكانات فراوانى مانند عقل، تدبير، فضايل اخلاقى، ثروت و شوكت ظاهرى بوده و كوروش نيز همه اينها را داشته است.دو: مسافرتهاى ذو القرنين همانطور كه قرآن درباره ذو القرنين فرموده، كوروش نيز سفرهايى به مغرب و مشرق داشته است و جريان سفر به مغرب او چنين است كه پادشاه سرزمين «ليديا»، بدون هيچ مجوز و عذرى به طرف كوروش لشكركشى كرد. كوروش نيز به طرف ايشان حركت كرده و با آنان جنگيد. پايتخت «ليديا» را فتح كرد و بر آنان پيروز شد و بعد احسان كرده و آنان را عفو نمود. همچنين او سفرى به مشرق داشته و تا «بكريا» (بلخ) پيش رفته است تا به غائله قبايل وحشى و صحرانشين آنجا پايان دهد.سه: سدسازى ذو القرنين همانطور كه ذو القرنين سدى آهنين براى جلوگيرى از حملات اقوام ياجوج و ماجوج بنا كرد، كوروش نيز طبق نظر مورخين، سفرى به طرف شمال ايران براى خاموش كردن فتنهاى در آن نواحى انجام داده است و گويا در همين سفر سد موجود در تنگه داريال را به درخواست اهالى آن مرز و بوم ساخته است. اين سد تنها سدى است كه در ساخت آن از آهن استفاده شده است و هم اكنون هم موجود است. به زبان محلى آن را «دمير قاپو» يعنى «دروازه آهنى» مىنامند. تنگه داريال واقع در سلسله جبال قفقاز است كه از درياى خزر شروع شده و تا درياى سياه ادامه دارد. اين سلسله جبال به ضميمه درياى خزر و درياى سياه مانعى طبيعى به طول هزارها كيلومتر بين شمال و جنوب آسيا بوده است و تنها راه بين شمال و جنوب همان تنگه داريال بوده كه با سد دميرقاپو بسته شده است.چهار: نام ذو القرنين و تناسب آن با كوروش عدهاى از مورخين گفتهاند: ذو القرنين را از آن جهت ذو القرنين (صاحب دو قرن (32) ) مىنامند كه داراى تاج يا كلاهخودى با دو شاخك بوده است. در اين باره بايد گفت اخيرا مجسمهاى سنگى در مشهد مرغاب در جنوب ايران از كوروش كشف شده كه تاجى بر سر دارد و دو شاخ مانند شاخهاى قوچ بر آن ديده مىشود.در كتاب دانيال (33) هم، خوابى كه وى براى كوروش نقل كرده او را به صورت قوچى كه دو شاخ دارد، ديده است. (34)طبق اين نظريه، ياجوج و ماجوج همان مغول مىباشند و براى اين نيز تفصيلات و شواهد تاريخىاى گفته شده كه ما در دو بخش بعدى اين فصل به آن مىپردازيم.علامه طباطبايى رحمه الله بعد از نقل جوانب اين نظريه چنين گفته است: هر چند بعضى از جوانب اين نظريه خالى از اعتراضاتى نيست، ليكن از هر گفتار ديگرى انطباقش با آيات قرآنى روشنتر و قابل قبولتر است. (35)مىبينيد كه علامه طباطبايى رحمه الله اين نظريه را بهتر از نظريات ديگر مىداند، ولى آن را به طور قطعى نپذيرفته و داراى اشكالاتى مىداند. بنابراين آنچه بعضى از مؤلفين و محققين علوم قرآنى گفتهاند كه مرحوم طباطبايى رحمه الله در الميزان با اين راى موافق است، (36) صحيح نيست.به هر حال هنوز شخصيت تاريخى ذو القرنين به طور قطعى كشف نشده است; اگرچه ممكن است در آينده و با كشف آثار باستانى و... مشخص شود.آخرين كلامى كه در اين باره مىگوئيم اين است كه اگرچه هنوز شخص ذو القرنين و زمان زندگىاش به طور مسلم و مشخص براى ما معلوم نيست، اصل وجود او واقعيتبوده و افسانه نيست; زيرا در قرآن كريم بهعنوان يك واقعيت تاريخى بيان شده است، نه به عنوان يك مثل يا چيزى شبيه آن.
ياجوج و ماجوج كيانند؟
در دو سوره قرآن كريم، از ياجوج و ماجوج سخن به ميان آمده است; يكى آيات مورد بحث و ديگرى آيه 96 سوره انبياء كه در بحث آينده به مطالب اين آيه مىپردازيم.آنچه تاكنون مشخص شده اين است كه ياجوج و ماجوج اقوامى مفسد و خونخوار از انسانها بودهاند كه همواره براى ساكنان اطراف محل سكونتخويش مزاحمت و ناامنى ايجاد مىكردهاند. اكنون مىگوئيم كه اكثر مؤلفين و اهل تفسير، ياجوج و ماجوج را طوايفى از مغول دانستهاند كه در مناطق شمالى آسيا مىزيستهاند. البته بايد دانست قبول اين نكته كه ياجوج و ماجوج اقوامى از مغول هستند، غير از نظريهاى است كه ذو القرنين را كوروش مىداند; يعنى ممكن است كسى قبول نكند كه ذو القرنين كوروش است; ولى در عين حال ياجوج و ماجوج را مغول بداند. به همين جهت، بسيارى از كسانى كه ذو القرنين را كوروش نمىدانند، ياجوج و ماجوج را طوايفى از مغول مىدانند. علاوه بر آن، تحليل تاريخىاى كه علامه طباطبايى رحمه الله انجام داده و ما خلاصه آن را در صفحات پيش آورديم، اين نظريه را تقويت مىكند.
آيا ياجوج و ماجوج دوباره حمله مىكنند؟
قرآن كريم در آيه96 و 97 سوره انبياء چنين فرموده است:«حتى اذا فتحتياجوج و ماجوج و هم من كل حدب ينسلون و اقترب الوعد الحق» تا آن زمان كه ياجوج و ماجوج گشوده شوند، آنها از هر محل مرتفعى به سرعت عبور مىكنند و وعده حق (قيامت) نزديك مىشود.اين آيه پيشبينى كرده است كه در آخرالزمان، ياجوج و ماجوج دوباره از كوهها سرازير شوند و... . اكثر مورخين و اهل تفسير گفتهاند كه اين پيشبينى قرآن با حمله تاتار در نيمه اول قرن هفتم هجرى تحقق يافته است. مغولان - كه همان تاتار هستند - در اين هجوم به مناطق غربى آسيا حمله آورده و در خونريزى، نسلكشى، ويرانى و غارتگرى از هيچ كارى فروگذار نكردند. چين و تركستان و ايران و عراق و شام و قفقاز را تا آسياى صغير تاختند و هر شهر و ديارى كه در مقابل ايشان مقاومت كرد، ويران نمودند و اهالى آن را از دم تيغ گذراندند.آنها بعد از استيلا بر اين مناطق و مدتى حكومتبر آنها، به شهرهاى خود برگشتند و حمله دوبارهاى به اهالى روسيه، مجار و روم انجام دادند و روميه را وادار به پرداخت جزيه كردند.در اينجا يك سؤال مطرح مىشود كه اگر هجوم دوباره ياجوج و ماجوج همان حمله مغول است، چطور سد ذو القرنين جلوى آنها را نگرفته است؟ مگر آيه قرآن نفرموده است:«فما اسطاعوا ان يظهروه و ما استطاعوا له نقبا» پس از آن ديگر آن گروه مفسد قادر نبودند از روى آن عبور كرده يا راه نفوذ و حفرهاى در آن ايجاد كنند.در جواب آن عرض مىكنيم: با توجه به اينكه ياجوج و ماجوج اقوامى از انسانها بودهاند و سد ذو القرنين نيز يك مانع طبيعى محكم و مرتفع بوده است، اين سد تا زمانى مانع ياجوج و ماجوج بوده كه تمدن بشرى پيشرفت نكرده بوده و انسانها توان عبور از مكانهاى مرتفع و دور زدن آنها را نداشتند. آيه قرآن هم منحصرا منظورش اين نيست كه ياجوج و ماجوج هرگز و الى الابد نمىتوانند از آن عبور كنند، بلكه اگر در مدتى بسيار طولانى - مثلا مدت زندگى يك يا چند نسل - توانايى عبور از آن را نداشته باشند، باز اين استعمال صحيح است.بنابراين، تصور اينكه هنوز ياجوج و ماجوج در پشت آن سد قرار گرفتهاند، تصور صحيحى نيست. اگرچه ممكن است ما نظريه تاريخى تطبيق هجوم دوباره اقوام ياجوج و ماجوج را با حمله مغول نپذيريم و بگوئيم هنوز حمله ياجوج و ماجوج كه در آيه 96 سوره انبيا «پيشبينى» شده اتفاق نيفتاده است و بگوئيم ياجوج و ماجوج يكى از اقوام فعلى جهاناند، ولى همانطور كه در زمان ذو القرنين به وسيله سد از حمله و غارتگرى آنان جلوگيرى شد، الآن نيز خداوند با وسايل (37) ديگرى از هجوم آنان جلوگيرى كرده است، ولى در آينده و در زمان مشخص دوباره به غارتگرى خواهند پرداخت.
خاتمه
در پايان از خداوند متعال مسالت مىكنيم كه ما را در فهم و بيان مطالب قرآنى موفق گرداند و چنانچه در جريان تحرير اين كتاب كوتاهى، جهالت و يا گناهى از اين حقير سر زده، به لطف و كرم خويش و به حق محمد و آل محمد ببخشايد.والحمد لله رب العالمين