دعا براي محبوب
دعا اساس وروح عبادت مي باشد.(الدُّعاءُ مُخُّ العِبادَة).(1)دعا مغز عبادت است.ائمه بزرگوار شيعه، علاوه بر اينکه خود مقيّد به دعا براي امام زمان عليه السلام بوده اند، پيروان خود را نيز به چنين مهمي ترغيب مي فرموده اند:يونس بن عبد الرحمن گويد: امام رضا عليه السلام همواره به دعا براي صاحب الامر عليه السلام فرمان مي داد.(2)
حتى وجود مقدس امام عصر عليه السلام نيز در اين خصوص به شيعيان وپيروان خود دستور داده اند:(وَأکثِرُوا الدُّعاءَ بِتَعْجِيلِ الفَرَجِ فَإنَّ ذلِکَ فَرَجُکُمْ).(3) براي تعجيل در امر فرج بسيار دعا کنيد؛ زيرا گشايش شما در آن است.امام صادق عليه السلام در شب قدر، با اصرار زياد در محضر حق متعال به راز ونياز مشغول وبراي فرج وسلامتي موعود منتظَر دعا مي فرمود.البته دعا براي امام زمان عليه السلام به صِرف توصيه انجام نمي شود، بلکه بايد روح محبّت در آن باشد، تا دعا کننده بدون تکلّف وتصنّع وتنها با انگيزه اظهار محبت، براي محبوب خود دعا کند. با وجود چنين انگيزه اي ديگر نيازي به توصيه وتأکيد نيست. به عنوان مثال، انسان براي بيماري يا مشکل پدرش ناآرام وحتى بي تاب مي شود، وبطور طبيعي براي پدرش دعا مي کند، وبدون نياز به سفارش کسي، در هر مکان وزمان مناسبي او را ياد مي کند. گاهي آن قدر ياد پدر، قلب او را پر مي سازد که خودش را از ياد مي برد، ودر اين حالت فقط براي او حاجت مي خواهد.کساني که در والاي معرفت، قلبشان مالامال از محبّت امام زمان عليه السلام شده است، چنين حالتي دارند.اين حالت، که شخص در حالات خوش معنوي، فقط وفقط براي امام زمانش دعا کند، براي کساني که آن درجه از محبت او را نچشيده اند، قدري سنگين وتکلّف آور به نظر مي رسد، زيرا آنها چنان محبتي را در خود نيافته اند که خودشان را از ياد ببرند، وتماماً به امام زمانشان بيانديشند. فقط اکسير محبّت، چنين تحولي را در افراد ايجاد مي کند.براي اينکه نظر علاقه مندان، به اثرات وبرکات دعاي بر فرج معطوف گردد بسيار مناسب است که به روايتي از امام صادق عليه السلام در اين ارتباط اشاره گردد:مفضّل گويد: از امام صادق عليه السلام شنيدم که مي فرمود:(هنگامي که گرفتاري بني اسرائيل به درازا کشيد وظلم وستم بر ايشان از هر سوي باريدن گرفت، چهل روز صبحها روي به درگاه الالهي آورده، ضجّه وگريه آغاز نموده وبه دعا قيام کردند، پس از آن درياي رحمت الالهي با دعاي بني اسرائيل به جوشش درآمد وخداوند به حضرت موسى وهارون عليهما السلام وحي فرستاد که بامدد غيبي، بني اسرائيل را از شر فرعون نجات بخشند وصد وهفتاد سال از گرفتاري آنها کاست.سپس امام ششم عليه السلام فرمود:شما هم اگر مانند بني اسرائيل به درگاه خدا دعا کنيد خداوند فرج ما را نزديک خواهد فرمود. اما اگر چنين نکنيد اين سختي، به نهايت مدّتش خواهد رسيد).(4)
در اينجا براي تأکيد بيشتر به فرازي از وصيت مرحوم سيد بن طاووس رحمه الله در اهميت دعا بر فرج حضرت مهدي عليه السلام اشاره مي گردد:(... اگر دعا براي برادران ديني اين اندازه فضيلت دارد، پس فضيلت دعا براي سلطانِ تو که علّت هستي توست، چقدر خواهد بود؟ تو خوب مي داني ومعتقدي که اگر حضرتش نبود خداي متعال تو را نمي آفريد. نه تو را بلکه هيچ فردي از افراد زمان او وزمان تو را نمي آفريد ولطف الالهي به سبب وجود شريف او علّت هستي تو وديگران شده است، واو سبب رسيدن بشريّت به همه خوبيهاست. بپرهيز، از آن که خويش يا فرد ديگري را در دوستي ودعا بر آن حضرت، مقدّم بداري. دل وزبان خويش را به دعا براي مولاي عظيم الشأن يکي نموده، وحواست را جمع نما. مبادا به خاطر آنچه که گفتم گمان کني که او به دعاي تو نيازمند است. هيهات! اگر عقيده تو چنين باشد، در اعتقاد ودوستي خود بيمار هستي. بلکه آنچه را گفتم به خاطر اين بود که حقّ عظيم واحسان بزرگ او را براي تو بيان کرده وبشناسانم.بديهي است که اگر پيش از آن که براي خود وعزيزانت دعا کني، براي او دعا نمايي، خداي متعال درهاي اجابت را هرچه زودتر در مقابل تو باز مي نمايد؛ زيراکه تو اي بنده خدا، درهاي پذيرش دعا را، با قفل هاي جنايت خود بسته اي، بنابراين اگر با دعا براي مولا، به پيشگاه مالک وصاحب اختيار زندگان ومردگان بروي ودعا کني، اميد است که به خاطر آن بزرگوار، درهاي اجابت بر تو باز شود، تا خود وديگران که براي آنها دعا مي کني، مشمول فضل الالهي گرديده ورحمت وکرم وعنايت خدا شامل حالتان گردد؛ زيرا تو در دعاي خود به ريسمان او چنگ زده اي. شايد بگويي فلاني وفلاني که از اساتيد تو هستند، از مولاي ما غافل هستند ودر مورد او کوتاهي وسستي مي ورزند.آنچه را که براي تو گفتم، عمل کن، که آن حقيقتي است روشن، وکسي که در مورد مولاي ما سهل انگاري کند وسستي ورزد واز آنچه بيان کردم غافل گردد، به خدا سوگند به اشتباهي که مايه ننگ وعار است مبتلا است.بنابراين، در نمازهاي واجب، از زياد دعا کردن براي آن حضرت خودداري مکن، باز تکرار مي کنم ومي گويم، که به خاطر آنچه بيان کردم، عذري براي تو در اهميّت ندادن به دعا براي تعجيل ظهور باقي نمي ماند).(5)
حضور دائم
به استناد قرآن کريم، وروايات بسيار يکي از معتقدات قطعي همه مسلمين، عرضه اعمال توسط دو ملک مقرب به محضر پروردگار، يا پيامبر وائمه عليهم السلام مي باشد از جمله آياتي که دلالت بر اين مطلب دارند دو آيه ذيل است:الف: (وَإِنَّ عَلَيْكُمْ لَحافِظِينَ * كِراماً كاتِبِينَ * يَعْلَمُونَ ما تَفْعَلُونَ).(6)به راستي بر شما نگهباناني هستند، نويسندگاني گرامي که آن چه را مي کنيد مي دانند.ب: (وَقُلِ اعْمَلُوا فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَرَسُولُهُ وَالْمُؤْمِنُونَ... ).(7) بگو عمل کنيد که خدا وپيامبرش ومؤمنان راستين رفتارتان را به زودي خواهند ديد.مفسّر گرانمايه، شيخ ابو علي طبرسي در تفسير خود در مورد آيه اخير عباراتي دارد که ترجمه آن اين است:(8)(عالمان شيعي احاديثي نقل نموده اند حاکي از اين که، اعمال امّت در روزهاي دوشنبه وپنج شنبه بر پيامبر وائمّه عرضه مي شود، وايشان از آن ها آگاه مي گردند. مقصود از مؤمنون در آيه ياد شده، ائمّه هستند).(موسى بن سيّار) مي گويد: در محضر حضرت رضا عليه السلام به دروازه شهر طوس رسيديم، صداي گريه اي شنيده شد. حضرت رضا عليه السلام شتابان از اسب پياده شده وبه سوي جنازه اي رفتند وآن را بدوش گرفته ومانند مادر مهرباني که از کودکش دلجويي مي کند به آن ميّت اظهار محبّت مي کرد، سپس به من فرمود:اي موسى بن سيّار! هرکس جنازه يکي از دوستان ما را تشييع کند، از گناهان خود بيرون رود، همچون روزي که از مادر به دنيا آمده وهيچ گناهي بر او نيست.وچون آن ميّت در کنار قبرش بر زمين گذاشته شد، دست خود را بر سينه او نهاد وفرمود:اي فلان! مژده باد تو را به بهشت که پس از اين ساعت بر تو، ترسي نيست.به امام رضا عليه السلام عرض کردم: فدايت گردم، آيا اين مرد را مي شناسي؟
چون اين جا، سرزميني است که تاکنون قدم بر آن ننهاده بودي!
حضرت فرمود: اي موسى بن سيار! مگر نمي داني که اعمال شيعيان ما، هر صبح وشام بر ما عرضه مي شود؟
پس، از خدا براي گنه کاران عفو وبخشش وبراي توفيق يافته گان در امور خير پاداش نيک مسئلت مي نمائيم.(9)
همچنين مضمون نامه اي که براي شيخ مفيد از ناحيه مقدّس حضرت مهدي عليه السلام صادر شده، حاکي از آگاهي امام از وضعيّت واحوالِ شيعيان است، چنانچه آمده است: (ما بر اخبار واحوال شما آگاهيم وچيزي از اوضاع شما بر ما، پوشيده ومخفي نمي ماند).(10) .
بنابراين، انساني که خود را در محضر امام عصر عليه السلام مي يابد، در راه دفاع از ارزشهاي ولايت از مال، امکانات وتوانائي ها بايستي مايه بگذارد. بالاتر از آن در راه مبارزه با شيطان وخواسته هاي نفساني، از لذت هايش، از خوشي هايش، از آرزوهايش بگذرد ودر مقابل وسوسه هاي پياپي شيطان وجاذبه هاي هميشگي گناه وفريبندگي هاي نيرومند دنيا، مقاومتي سخت وطولاني داشته باشد.علي بن جُهَمْ گويد: از امام رضا عليه السلام پرسيدم: فدايتان شوم ميل دارم بدانم موقعيت واعتبار من نزد شما چگونه است؟
حضرت فرمود: نظر کن، من نزد تو چگونه ام.(11)
بنابراين با بي مبالاتي وعدم پرهيز از گناه، خود را (شيعه منتظر) دانستن، يا بالاتر از آن خود را (ياور منتظر) به شمار آوردن پنداري است غلط وبيهوده!
نگاهباني وپاسداري
احياي امر آل محمّد عليهم السلام که در احاديث فراواني بدان تصريح شده، همين تعليم وتعلّم علوم امامان وعمل به آنهاست، که عين علوم قرآن است. هروي از قول ثامن الائمّه علي بن موسى الرضا عليه السلام نقل مي کند که آن بزرگوار فرمودند:رحمت خدا بر آن بنده اي که امر ما را زنده کند.(راوي) گويد: به آن حضرت عرض کردم: چگونه امر شما را زنده کند؟فرمود: علوم ما را بياموزد وبه مردم ياد دهد، اگر مردم محاسن ونيکوئيهاي کلام ما (معصومين) را بدانند هر آينه از ما پيروي مي کنند.مردم با کلام زيبا ودلگشاي اهل بيت عليهم السلام آشنا نيستند. اين وظيفه مبلّغين اسلامي است، که در مقام تعليم وتعلّم وعمل به علوم خاندان رسالت، وبيان ظرافت کلام آن بزرگواران، بيش از هر امري اهتمام بورزند، غوص در درياهاي پيچيده کلام فلاسفه ومتکلّمين وعارفاني که مرام آنها با معارف اهل بيت عليهم السلام اختلاف بنيادي دارد، جز اتلاف عمر واز دست دادن موقعيتها وفرصتهاي زودگذر، چه فايده ديگري خواهد داشت؟ کلام وسخن ائمه عليهم السلام نور است، به تعبير حضرت رضا عليه السلام اگر مردم زيبائي هاي کلمات ائمه را بدانند قطعاً از ايشان پيروي خواهند نمود.
تقيه وصبوري
در ادامه رسالت منتظران حقيقي، صبر، مقامي بس ارجمند دارد، به بيان امام رضا عليه السلام:(ما أحْسَنَ الصَّبْرَ وانْتِظارَ الفَرَجِ!... فَعَلَيکم بالصَّبْرِ).(12) وه! چه نيکوست شکيبايي وانتظار فرج... پس بر شما باد به شکيبايي.تاکتيک پيروز کننده (صبر)، همچون مکتب سازنده (انتظار) دچار تحريف واتهام مخالفان دين شده، آن را مايه تسليم وشکست ونشانه سستي ودرماندگي پنداشته اند، در حالي که (صبر) (مقاومت) است و(استقامت).(13)بنابراين، صبر کمينگاهي براي بسيج نيروها در نبرد سرنوشت عصر ماست، وشخص منتظر در اين سنگر امکانات خويش را براي روز ظهور ذخيره مي نمايد، واز همين پناهگاه، به دشمن حمله ور مي گردد. روشن است که لازمه پيروزي در چنين رزمي، غافل ماندن دشمن، مستور بودن سنگر، ومخفي گشتن پيکارگر مي باشد. بنا به روايات ما، اين منظور در سايه (تقيه) بدست مي آيد.(ذوالقرنين) خطاب به مردمي که در خطر هجوم قومي فاسد بودند، گفت:(فَأَعِينُونِي بِقُوَّةٍ أَجْعَلْ بَيْنَكُمْ وَبَيْنَهُمْ رَدْماً... فَمَا اسْطاعُوا أَنْ يَظْهَرُوهُ وَمَا اسْتَطاعُوا لَهُ نَقْباً).(14) مرا با نيرويي ياري دهيد، تا ميان شما وايشان سدّي بلند برآرم... که نتوانند بر فرازش روند، ونتوانند که شکافش دهند.در تفسير آيه فوق، حضرت صادق عليه السلام فرمود: تقيه، همانند آن ديوار استوار است؛ چون بدان عمل کني، نخواهند توانست که تو را نيرنگ زنند يا بر تو دست يابند. تقيه، دژي پايدار وبلند مي باشد که ميان تو ودشمنان خدا، سدّي نفوذ ناپذير مي گردد.(15)
اهميت وجايگاه تقيه براي شيعيان در عصر غيبت حضرت مهدي عليه السلام به عنوان يک وظيفه، در حدي است که حضرت رضا عليه السلام فرمود:(مَنْ تَرَکَ التَّقيَّةَ قَبْلَ خروجِ قائِمِنَا فَلَيْسَ مِنَّا).(16)
آنکس که بکلي دست از تقيه بشويد - پيش از آنکه قائم ما قيام کند - پس، از ما نيست.فهم دقيق اين بيان، نياز به توضيح فراوان دارد، امّا مختصر ومفيد آنکه: چون لازمه ظهور، آماده شدن گروه بسياري از شيرمردان پارسا وکارآزموده، براي ياري ونصرت حضرت مهدي عليه السلام است، لذا شيعه بايد بيش از هر چيز وپيش از هر کار، به فراهم ساختن اين جنگاوران پاک ودلاور همّت گمارد، وبراي تربيت آنان تلاش وکوشش نمايد، وبه هيچ بهانه نبايد نيروي آنان را هدر داده وتلف کند. از سوي ديگر، دشمنان وبدخواهان درصددند تا به هزار ويک دسيسه ونيرنگ، قدرت شيعه را نابود سازند، وجمعيّت ما را از هم بپراکنند. وهويداست که در اين ميان، جز پنهان کاري ودشمن فريبي يعني (تقيّه) چاره اي نيست.نتيجه اينکه شيوه حفاظتي تقيه بمعناي (دست از تکاپو کشيدن) و(با بيگانه همدست گشتن) نيست، بلکه (پوشاندن تلاشها) و(خام کردن دشمنها) است، همانکه در علوم نظامي از آن به (استتار) و(غافلگيري) ياد مي کنند. حضرت صادق عليه السلام در حديثي، از اين تاکتيک، تعبير به (خباء) مي فرمايد:واللَّهِ ما عُبِدَ اللَّهُ بِشي ءٍ أَحَبَّ إلَيْهِ مِنَ الخَباءِ.قلتُ: وَمَا الخباءُ؟
قال: التَّقيّةُ.(17)به خدا قسم، خداوند به چيزي محبوب تر از خَباء براي او عبادت نشده است.عرض کردم: منظور از خَباء چيست؟
فرمود: تقيه.خباء به اين معاني آمده است:1 - خيمه اي که انسان را از ديد ديگران يا وزش باد وريزش باران وتابش آفتاب مصون مي دارد.2 - لفاف بذر، مانند پوسته روي دانه گندم.3 - خاکستري که روي آتش را مي پوشاند.4 - کاسبرگ گل.(18) در تمام اين معاني، مفهوم نگهداري وپوشش وجود دارد.امّا دشمن از دو راه مي تواند سدّ تقيّه را بشکافد، وبه نقشه ها وبرنامه هاي منتظران راستين دست يابد: يکي گفتار وديگري کردار؛ پس انسان چشم براه، زبانش را سخت مهار مي کند، هر سخني را به هرکس وهرجا وهر زمان نمي گويد وکمتر تظاهر خارجي به نبرد با دشمن مي نمايد.از حضرت باقر عليه السلام پرسيدند: برترين شيوه اي که يک مؤمن در ايام غيبت مي تواند داشته باشد چيست؟
فرمود:
(حِفْظُ اللّسانِ ولُزُومُ البَيْتِ).(19) نگهداري زبان وخانه نشيني.در کلامي ديگر امام رضا عليه السلام، راه رهائي از فتنه هاي آخرالزمان را اينگونه مي نماياند:(يأْتي عَلَى النَّاسِ زَمانٌ تکونُ العافِيَةُ فيه عَشْرَةَ أجزاءٍ؛ تِسْعَةٌ في اعتزالِ النّاسِ وواحِدٌ في الصَّمْتِ).(20)
زماني بر مردم آيد که عافيت وبه سلامت جستن در ده جزء است: نه دهم در کناره گيري از مردم است ويکي در خاموشي.فراموش نکنيم که اين کار آساني نيست، بطوري که حفظ ايمان در آن دوران پر مخاطره را تشبيه کرده اند به اينکه کسي با کف دستش، تيغهاي تيز درخت خارداري را چنان بتراشد که صاف گردد:(المُتَمَسِّکُ فيها بِدِينِهِ کالْخارِطِ لِلقَتادِ بِيَدِهِ).(21)
اثرات چشمگير تقيّه در نگهباني از زندگي وحيات عقيدتي بر انسان متعهد در برابر دشمنان روشن وآشکار است.در بيان گهربار ديگري از حضرت علي بن موسى الرضا عليه السلام در ذيل آيه:
(إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُمْ)(22)
اين گونه از تقيه سخن مي گويد:
(إنّ أکرَمَکُمْ عِندَ اللَّهِ أعمَلُکُمْ بالتَقِيَّةِ).گرامي ترين شما نزد پروردگار، کسي است که بيشتر به تقيه عمل کند.پرسيده شد: تا کي؟ اي فرزند پيامبر! فرمود:
تا روز تعيين شده که روز ظهور قائم ما اهل بيت است، پس هرکس قبل از قيام قائم ما تقيّه را ترک کند، از ما نيست.(23)
آن حضرت کلمه (اتقاکم) - پرهيزگارترين شما - را به تقيه کننده ترين وسخت چنگ زننده ترين شما بدان تفسير فرموده اند؛ زيرا (اَتقاهُ) در لغت عرب داراي اين معاني است: ترسانيد او را، آگاهانيدش، دورش کرد، وجان او را از بدي نگهداشت.از اين رو، به دوري گزينندگان از گناه (مُتّقي) مي گويند، وتقوي به معني کوشش وکرداري است که موجب نگهداري وحفظ خود از عذاب مي باشد. وآن کسي که از شرّ جنايت کاران وحيله وفريب کجروان دوري گزيند، خود فردي (متقي) است وعملي که موجب نجات از اين شرّ ومکر وفريب گردد، (تقيه) خواهد بود.
فلسفه انتظار حضرت مهدي
انتظار، آمادگي است وحالت آماده باش داشتن، وتهيه مقدمات براي آنچه که انتظار داريم، چنانچه در زيارت آل يس که مخصوص امام عصر عليه السلام است هر صبح وشام، چنين مي خوانيم:(ونُصرَتي مُعَدَّةٌ لَکُمْ).(24)من براي ياري شما آماده ام.اگر، در حقيقت، ما منتظر شخصيتي هستيم که درهم کوبنده بناهاي شرک ونفاق است ومحو کننده انديشه هاي شيطاني، وآورنده برنامه هاي نوين قرآني، براي ساختن زندگيهاي الالهي، پس بايد براي آن دوران وآن روشها آماده باشيم، واين انتظار است که ثوابها دارد ومنتظر را در شمار ياوران حضرت مهدي عليه السلام قرار مي دهد، وبه پاي شهداي (بدر) مي رساند.بنابراين منتظر ظهور امام زمان عليه السلام بودن، در حقيقت حرکت به سوي کمال وآرمانهاي موعود است وچنين انتظاري به فرموده امام رضا عليه السلام، فرج وگشايش را به همراه دارد.(25) انسان منتظر انساني کوشاست، که در مسير اقامه توحيد واستقرار ولايت از ايثار آنچه دارد، دريغ نمي ورزد.انسان منتظر همانند کسي است که در پيِ شب يلدايي، خسته از ظلمت وتيرگي، چشم به افق دوخته ودميدن خورشيد را آرزو مي کند. وزمزمه دارد که:صبح نزديک است وروشن مي شود اين آسمان اي دل، اي دل صبر کن چشم بر مشرق بدوز ومنتظر با من بمان اي دل، اي دل صبر کن آفتابي که به زير ابر بودستي نهان عاقبت گردد عيان مي شود شاداب اين پژمرده باغ وبوستان ايدل ايدل صبر کن همانند کسي که در بياباني بي انتها سرگردان مانده، تنها ووحشتزده رهنمايي را مي طلبد.و بالاخره انسان منتظر، بسان کسي است که در حين بالا رفتن از کوهي، پايش لغزيده ودست به تخته سنگي گرفته وفرياد استغاثه اش بلند است.جايگاه ومنزلت اين انتظار، بگونه اي است که رسول گرامي اسلام صلى الله عليه وآله وسلم، مؤمنين منتظر وياوران حضرت ولي عصر عليه السلام را برادران خود مي خواند، ورمز اين نامگذاري واظهار محبت به آنان را دشواري دين داري در عصر غيبت، معرفي مي فرمايد.(26)
در بيان ديگري حضرت رضا عليه السلام مي فرمايد:وه! چه نيکوست صبر وانتظار فرج، مگر نشنيده ايد گفتار خداوند را که فرموده است: (چشم به راه باشيد که من نيز همراه شما از چشم به راهان ام)(27) ونيز فرموده است: (منتظر باشيد که من نيز همراه شما از منتظرانم)(28)؛ بنابراين صبر وشکيبائي را پيشه خود سازيد، که فرج بعد از يأس ونوميدي خواهد آمد، اقوام پيشين از شما شکيباتر بودند.(29)
آه دل مظلومان بي شک اثري دارد
وين اشک شبانگاهان نيکو ثمري دارد
کاين شام فراق تو آخر سحري دارد
اي منتظر خورشيد يک چند صبوري ورز
کاين شام فراق تو آخر سحري دارد
کاين شام فراق تو آخر سحري دارد
يعني همه بندگاني که صالحند ونيک، وارث زمين مي شوند. ومگر انتظار چنين دوراني، تنها با شعار تحقق پذير است؟!
انتظار حقيقي، جز به تقوي وورع محقق نخواهد شد، در بياني از ناحيه مقدسه امام عصر عليه السلام خطاب به شيخ مفيد آمده است:(آنچه ما را از آنان پوشيده داشته است، چيزي نيست جز اخباري که از کارهاي ناپسند ونکوهيده آنان به ما مي رسد).(30)
مگر نه اين است که ما به انتظار اين وعده قرآن که (زمين را بندگان صالح خدا به ارث خواهند برد)(31) نشسته ايم. اگر منتظر اين معنا هستيم وانتظاري راستين داريم، بايد نخست در زمره (عباد صالح) درآييم، آنگاه طالب نويدي که به آنان داده اند باشيم.وخلاصه کلام اينکه: کسي که در انتظار ظهور مصلح به سر مي برد، بايد خود صالح باشد.از طرف ديگر، اين همه تأکيد بر امتحانات دشوار عصر غيبت، وجدا کردن مؤمنان حقيقي از افراد سُست ايمان، در همين راستا است.امام رضا عليه السلام درباره اين امتحانات واسرار آنها در عصر غيبت به معمّر بن خَلّاد مي فرمايند:(آنچه در انتظار آن لحظه شماري مي کنيد، واقع نخواهد شد، مگر بعد از آنکه آزمايش وامتحان شويد، واز بوته امتحان جز افراد بسيار اندک پيروزمندانه بيرون نمي آيند، چنانکه خداوند - تبارک وتعالى - مي فرمايد:
(أَحَسِبَ النَّاسُ أَنْ يُتْرَكُوا أَنْ يَقُولُوا آمَنَّا وَهُمْ لا يُفْتَنُونَ)(32)
آيا مردم پنداشته اند که با گفتن اينکه ايمان آورده ايم رها شده ومورد آزمايش (فتنه) قرار نمي گيرند؟!
(1) نهج الفصاحة به نقل از رسول اکرم صلى الله عليه وآله وسلم.(2) بحار الانوار، ج95، ص330، ح4.
(3) کمال الدين، ج2، ص485.
(4) بحار الانوار، ج52، ص131، ح34.
(5) فلاح السائل، ص112، وادب حضور (ترجمه فلاح السائلين)، ص98.
(6) انفطار 10:82-12.
(7) توبه 105:9.
(8) مجمع البيان، ج5، ص69.
(9) بحار الانوار، ج49، ص98.
(10) احتجاج طبرسي، ج2، ص596.
(11) بحار الانوار، ج75، ص118، ح2.
(12) بحار الانوار، ج52، ص129 ح23.
(13) انتظار بذر انقلاب، حسين تاجري، با اندک تغييرات.
(14) کهف 95:18 و97.
(15) تفسير نور الثقلين، ج3، ح232.
(16) کمال الدين، باب 35، ح5.
(17) مکيال المکارم، ج2، باب 8، ح1472، به نقل از کافي.
(18) المنجد، خ ب ء.
(19) کمال الدين، باب 32، ح15.
(20) تحف العقول، ص470، ح35.
(21) مرآة العقول، ج4، باب في الغيبة، ح1، به نقل از امام صادق عليه السلام.
(22) حجرات 13:49.
(23) کمال الدين، باب 35، ح5.
(24) مفاتيح الجنان، زيارت آل يس.
(25) بحار الانوار، ج52، ص128.
(26) بحار الانوار، ج52، ص124.
(27) هود 93:11.
(28) اعراف 71:7.
(29) بحار الانوار، ج52، ص129، ح23.
(30) احتجاج طبرسي، ج2، ص602.(31) انبياء 105:21.(32) عنکبوت 1:29.