***** صفحه 21 *****
متعرض چهار نماز شده است .
و شايد تعبير از دو هنگام صبح و عصر در آيه مورد بحث به اطراف روز براى اشاره به وسعت آن دو وقت باشد.
و اما اينكه چرا تنها متضمن چهار نماز از نمازهاى پنجگانه يوميه شده، عيبى ندارد، براى اينكه اين سوره از سوره هاى اولى است كه در مكه نازل شده، و اخبار مستفيضه از طرق عامه و خاصه نيز دلالت دارد بر اينكه واجبات روزانه در معراج پنج نماز تشريع شده، همچنانكه مى بينيم در سوره اسراء كه بعد از معراج نازل شده پنج نماز ذكر شده، و فرموده:" اقم الصلوة لدلوك الشمس الى غسق الليل و قرآن الفجر!"
پس شايد آنچه از نمازهاى يوميه در هنگام نزول سوره طه و نيز سوره هود كه قبل از اسراء نازل شده اند واجب شده بوده، چهار نماز بوده، و تا نزول سوره اسراء نماز ظهر واجب نشده بوده، بلكه ظاهر دو آيه سوره طه و سوره هود هم همين است.
و معلوم است كه بنا بر اين وجه ديگر آن اشكالى كه وارد مى شود بر قولى كه مى گفت مراد از تسبيح، نمازهاى پنجگانه است بر اين قول وارد نمى شود چون در آن وجه در انطباق اطراف نهار بر نماز ظهر با اينكه وسط روز است دچار اشكال مى شديم.
" لعلك ترضى،" سياق سابق كه اعراض كفار از ياد خدا و نسيان ايشان آيات او و اسرافشان در امر او و ايمان نياوردنشان را ذكر مى كرد و نيز تاخير انتقام از ايشان و دستور صبر و تسبيح و تحميد به رسول خدا را ذكر مى نمود اقتضاء دارد كه مراد از رضا، رضاى به قضاىخدا و قدر او باشد كه در اين صورت معنا اين طور مى شود: صبر كن و پروردگارت را حمد و تسبيح گوى آنقدر كه حالت رضا برايت حاصل شود، رضاى به قضاى خدا و بنا بر اين جمله مزبور نظير آيه " و استعينوا بالصبر و الصلوة،" مى شود.
و اما اينكه چطور تسبيح و تحميد خدا رضا مى آورد؟ وجهش اين است كه تنزيه فعل خدا از نقص و عيب، و ياد کردن او به ثناى جميل، و مداومت در اين كار باعث مى شود انسان انس قلبى به خدا پيدا كند و علاقه مند به بيشتر كردن آن شود، وقتى انس به زيبايى و جمال فعل خدا و نزاهت او زياد شد رفته رفته اين انس در قلب رسوخ پيدا مى كند و آنگاه آثارش در نظر نفس هويدا گشته خطورهايى كه مايه تشويش در درك و فكر است از نفس زايل مى گردد، و چون جبلى نفس اين است كه به آنچه دوست دارد راضى و خوشنود باشد و آنچه غير جميل و داراى نقص و عيب است دوست ندارد، لذا ادامه ياد خدا با تسبيح و تحميد باعث مى شود كه نفس به قضاى خدا راضى گردد.
( مستند: آيه 130 سوره طه الميزان ج : 14 ص : 329 )
***** صفحه 22 *****
ذکر صبح و عصر، و سجده و تسبيح طولاني شبها
- " وَ اذْكُرِ اسمَ رَبِّك بُكْرَةً وَ أَصِيلاً، وَ مِنَ الَّيْلِ فَاسجُدْ لَهُ وَ سبِّحْهُ لَيْلاً طوِيلاً،
- إِنَّ هَؤُلاءِ يحِبُّونَ الْعَاجِلَةَ وَ يَذَرُونَ وَرَاءَهُمْ يَوْماً ثَقِيلاً !
- و نام خدا را صبح و شام به عظمت ياد كن، و در شبانگاه به سجده خدا پرداز و مقدارى طولانى از شب را به تسبيح و ستايش او صبح گردان!
- اين مردم كافرغافل زندگى زودگذر دنيا را دوست مى دارند و آن روز قيامت سخت سنگين را به كلى از ياد مى برند!"
مضمون اين دو آيه كه همان ذكر نام خدا در بكره و اصيل(صبح و عصر) و سجده براى او در پاسى از شب باشد، با نماز صبح و عصر و مغرب و عشا تطبيق مى شود، و همين مؤيد آن احتمال است كه اين آيات در مكه يعنى قبل از واجب شدن نمازهاى پنجگانه نازل شده باشد، چون آيه اى كه مشتمل بر نمازهاى پنجگانه است آيه" أقم الصلوة لدلوك الشمس الى غسق الليل و قران الفجر،" است.
پس در حقيقت دو آيه مورد بحث نظير آيه" و أقم الصلوة طرفى النهار و زلفا من الليل،" و آيه" و سبح بحمد ربك قبل طلوع الشمس و قبل غروبها و من اناء الليل فسبح و اطراف النهار،" است .
" و سبحه ليلا طويلا،" منظور از تسبيح همان نماز شب است.
" ان هؤلاء يحبون العاجلة و يذرون ورائهم يوما ثقيلا،" اين آيه علت امر و نهى قبل را بيان مى كند.
مراد از كلمه عاجله زندگى نقد دنيا است، و اگر خود روز را روز ثقيل خوانده، از باب استعاره است، گويا شدت آن روز بار بسيار سنگينى است كه نمى توان به دوشش كشيد، و منظور از يوم ثقيل همان روز قيامت است.
(مستند:آيه 25 تا 27 سوره انسان الميزان ج : 20 ص : 228)
***** صفحه 23 *****
فصل چهارم: تشريع نمازهاي واجب
نمازهاي پنجگانه روزانه
- " أَقِمِ الصلَوةَ لِدُلُوكِ الشمْسِ إِلى غَسقِ الَّيْلِ وَ قُرءَانَ الْفَجْرِ إِنَّ قُرْءَانَ الْفَجْرِ كانَ مَشهُوداً،
- نماز را وقت زوال آفتاب تا اول تاريكى شب به پا دار و نماز صبح را نيز به جاى آر كه آن به حقيقت هم مشهود ملائكه شب است كه مى روند و هم ملائكه روز كه مى آيند."
از ائمه اهل بيت عليهم السلام به طريق شيعه روايت شده كه فرموده اند: دلوك الشمس هنگام ظهر و غسق الليل نصف شب است.
و بنا بر اين روايت، آيه شريفه از اول ظهر تا نصف شب را شامل مى شود، و نمازهاى واجب يوميه كه در اين قسمت از شبانه روز بايد خوانده شود چهار نماز است، ظهر و عصر و مغرب و عشاء، و با انضمام نماز صبح كه جمله: و قرآن الفجر دلالت بر آن دارد نمازهاى پنجگانه يوميه كامل مى شود .
و اينكه فرموده: و قرآن الفجر مراد از آن نماز صبح است، و چون مشتمل بر قرائت قرآن است آن را قرآن صبح خوانده، چون روايات همه متفقند بر اينكه مراد از قرآن الفجر همان نماز صبح است.
و همچنين روايات از طرق عامه و خاصه متفقا جمله" ان قرآن الفجر كان مشهودا،" را تفسير كرده اند به اينكه: نماز صبح را هم ملائكه شب(در موقع مراجعت) و هم ملائكه صبح( در موقع آمدن) مى بينند.
( مستند: آيه 78 تا 81 سوره اسري الميزان ج : 13 ص : 241)
نماز وسطي
- " حَفِظوا عَلى الصلَوَتِ وَالصلَوةِ الْوُسطى وَقُومُوا للَّهِ قَنِتِينَ.
- همه نمازها و نماز ميانه را مواظبت كنيد و براى خدا مطيعانه بپاى خيزيد."
***** صفحه 24 *****
منظور از صلوة وسطى نمازى است كه در وسط نمازها قرار مى گيرد و از كلام خداى تعالى استفاده نمى شود كه منظور از آن چه نمازيست؟ تنها سنت است كه آن را تفسير مى كند، که ذيلاً رواياتش از نظر خواننده مى گذرد.
در كافى و فقيه و تفسير عياشى و قمى در ذيل آيه شريفه" حافظوا على الصلوات و الصلوة الوسطى...," به طرق بسيارى از امام باقر و امام صادق عليه السلام روايت آمده كه فرمودند: منظور از صلوة وسطى، نماز ظهر است.
اين معنا از ائمه اهل بيت در رواياتي كه از ايشان نقل شده به كلمه واحده آمده است، و بين روايات ائمه، هيچ اختلافى ديده نمى شود، بله، در بعضى از آنها آمده است كه منظور از آن نماز جمعه است، ولى چيزى كه هست اينكه: از همانها نيز استفاده مى شود كه ظهر و جمعه را يك نوع گرفته اند، و عبارت از نماز نيمه روز كه در جمعه به صورتى و در غير جمعه به صورتى ديگر خوانده مى شود، دانسته اند، نه اينكه مانند نماز صبح و ظهر دو نوع نماز و مربوط به دو وقت باشد، همچنانكه اين معنا در كافى و تفسير عياشى از زراره از امام باقر عليه السلام آمده و عبارت روايت كافى چنين است: خداى تعالى فرموده:" حافظوا على الصلوات و الصلوة الوسطى،" و منظور از نماز وسطى نماز ظهر است، يعنى اولين نمازى كه رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلّم خواند، كه از دو جهت وسطى ناميده شده، يكى از اين جهت كه درست در وسط روز خوانده مى شود و دوم اينكه، بين نماز صبح كه اول روز است، و نماز عصر كه اواخر روز است قرار دارد... .
( مستند: آيه 238 و 239 سوره بقره الميزان ج : 2 ص : 369)
روايات تشريع نماز در معراج رسول الله (ص)
- " بِسمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ!
- سبْحَنَ الَّذِى أَسرَى بِعَبْدِهِ لَيْلاً مِّنَ الْمَسجِدِ الْحَرَامِ إِلى الْمَسجِدِ الأَقْصا الَّذِى بَرَكْنَا حَوْلَهُ لِنرِيَهُ مِنْ ءَايَتِنَا إِنَّهُ هُوَ السمِيعُ الْبَصِيرُ!
- به نام خداوند بخشاينده مهربان!
- پاك و منزه است خدائى كه در مبارك شبى بنده خود(محمد) را از مسجد حرام به مسجد اقصائى كه پيرامونش را مبارك ساخت، سير داد، تا آيات خود را به او بنماياند، كه همانا خداوند شنوا و بيناست!"
در كتاب علل به سند خود از اسحاق ابن عمار روايت كرده كه گفت: من ازحضرت ابى الحسن موسى ابن جعفر پرسيدم چطور شد كه هر يك ركعت نماز داراى يك ركوع و دو سجده شد؟ و با اينكه سجده دوتا است چرا دو ركعت حساب نمى شود؟ فرمود: حال كه اي
***** صفحه 25 *****
مطلب را سؤال كردى حواست را جمع كن تا جوابش را خوب بفهمى:
- اولين نمازى كه رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلّم بجا آورد نمازى بود كه در آسمان در برابر پروردگار متعال و در جلوى عرش خداى عز و جل خواند.
و شرحش چنين است كه وقتى آن جناب را به معراج بردند و آنجناب به پاى عرش الهى رسيد به او خطاب شد اى محمد! به چشمه صاد نزديك شو و محل هاى سجده خود را بشوى و پاكيزه كن و براى پروردگارت نماز بخوان، رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلّم بدانجا كه خدايش دستور داده بود نزديك شده و وضو گرفت، وضوئى طولانى و سير، آنگاه در برابر پروردگار جبار تبارك و تعالى ايستاد.
خداى تعالى دستور داد تا نماز را افتتاح كند، او نيز با گفتن الله اكبر نماز را شروع كرد.
دستور رسيد اى محمد! بخوان: بسم الله الرحمن الرحيم الحمد لله رب العالمين تا آخر سوره، او چنين كرد.
دستورش داد تا به اصطلاح حسب و نسب خداى را بخواند و بگويد: بسم الله الرحمن الرحيم، قل هو الله احد الله الصمد، در اينجا خداى تعالى از تلقين بقيه سوره باز ايستاد رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلّم گفت: قل هو الله احد، الله الصمد!
آنگاه خداى تعالى دستورش داد، بگويد: لم يلد و لم يولد، و لم يكن له كفوا احد. باز خداى تعالى از تلقين بقيه باز ايستاد و رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلّم خودش پس از اتمام سوره گفت: كذلك الله ربى ! كذلك الله ربى !
بعد از آنكه رسول خدا اين را بگفت خداى تعالى دستورش داد كه براى پروردگارش ركوع كند. رسول خدا ركوع كرد و دستور داده شد در حال ركوع بگويد: سبحان ربى العظيم و بحمده! رسول خدا سه بار اين ذكر را گفت.
دستور آمد سر از ركوع بردارد، رسول خدا سر برداشته در برابر پروردگار متعال ايستاد دستور آمد كه اى محمد! سجده كن براى پروردگارت!
رسول خدا با صورت به سجده افتاد، دستور آمد بگو: سبحان ربى الاعلى و بحمده! او اين ذكر را هم سه بار تكرار كرد.
دستور رسيد بنشيند، رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلّم نشست، و جلالت پروردگار جل جلاله را متذكر گشته بى اختيار و بدون اينكه دستور داشته باشد به سجده افتاد و مجددا سه بار تسبيح گفت. خداى تعالى دستور داد برخيزد آنجناب تمام قامت برخاست، و در برخاستن آن جلالتى كه از پروردگار خود بايد مشاهده كند نديد.
خداى تعالى دستور داد اى محمد! بخوان همانطور كه در ركعت اول خواندى، آنجناب انجام داد. بعد از آنكه يكباره سجده كرد، نشست، باز متذكر جلال پروردگار تبارك و تعالى گشته بى اختيار به سجده افتاد بدون اينكه دستور داشته باشد. بعد از تسبيح دستور رسيد كه سر بردار، خداوند ترا ثابت قدم كند و گواهى ده كه معبودى نيست به غير از خدا
***** صفحه 26 *****
و اينكه محمد فرستاده خداست و قيامت آمدنى است و شكى در آن نيست و اينكه خداوند همه مردگان را زنده مى كند. و بگو:
اللهم صل على محمد و آل محمد،
كما صليت و باركت و ترحمت على،
ابراهيم و آل ابراهيم،
انك حميد مجيد،
اللهم تقبل شفاعته فى امته و ارفع درجته!
رسول خدا همه اينها را گفت.
خداى تعالى فرمود: اى محمد! رسول خدا روى خود به سوى پروردگارش نموده و از ادب سر بزير افكند و گفت السلام عليك! پس خداى جبار جل جلاله جوابش داد و گفت: و عليك السلام يا محمد!
به نعمت من نيرو بر طاعتم يافتى،
و به عصمتم ترا پيغمبر و حبيب خود كردم!
امام ابو الحسن عليه السلام سپس فرمود نمازى كه خداى تعالى دستور داد دو ركعت بود و دو سجده داشت و او همانطور كه برايت گفتم در هر ركعت دو سجده به جا آورد و مشاهده عظمت پروردگارش او را بى اختيار به تكرار سجده واداشت، خداى تعالى هم همان دو سجده را واجب كرد.
پرسيدم فدايت شوم آن صاد كه رسول خدا مامور شد از آن غسل كند چه بود؟ فرمود: چشمه ايست كه از يكى از اركان عرش مى جوشد و آن را آب حيات مى گويند و همان است كه خداى تعالى در قرآن از آن ياد كرده و فرموده:" صاد، و القرآن ذى الذكر،" و خلاصه دستور اين بود كه از آن چشمه وضو بگيرد و قرائت كند و نماز بخواند.
مؤلف: در اين معنا روايت ديگرى نيز هست.
در كافى به سند خود از على بن حمزه روايت كرده كه گفت در حضور حضرت صادق عليه السلام بودم كه ابو بصير از آنجناب پرسيد: فدايت شوم رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلّم را چند نوبت به معراج بردند؟ فرمود دو نوبت جبرئيل او را در موقعى برد و به او گفت : اينجا باش كه در جائى قرار گرفته اى كه تاكنون نه فرشته اى بدان راه يافته و نه پيغمبرى، اينجاست كه پروردگارت صلات مى گذارد.
پرسيد: چگونه صلات مى گذارد؟ گفت: مى گويد:
سبوح قدوس منم پروردگار ملائكه و روح،
رحمتم از غضبم پيشى گرفته است!
رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلّم گفت: عفوك! عفوك!
***** صفحه 27 *****
فرمود: در آنحال نزديكيش به پروردگار همانقدر بوده است كه قرآن در باره اش فرموده:" قاب قوسين او ادنى،" ابو بصير به آنجناب عرض كرد قاب قوسين او ادنى يعنى چه؟ فرمود: ما بين دستگيره كمان تا سر كمان. سپس فرمود: ميان آن دو حجابى است داراى تلألؤ- و به نظرم مى رسد فرمود- حجابى است از زبرجد.
پس رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلّم از دريچه اى به قدر سوراخ سوزن عظمتى را كه جز خدا نمى داند مشاهده نمود....
مؤلف: آيات سوره نجم هم مؤيد اين روايت است كه مى گويد معراج دو بار اتفاق افتاد: صلواتى هم كه در اين روايت بود ظاهرا بايد درست باشد چون معناى صلوات در لغت به معنى ميل و انعطاف است. و ميل و انعطاف از خداى سبحان رحمت، و از عبد دعا است.
گفتارى هم كه جبرئيل از خداى تعالى در صلواتش نقل كرد كه مى فرمايد: رحمت من از غضبم پيشى گرفته ! خود مؤيد اين معنا است.
و نيز به همين جهت بود كه جبرئيل آن جناب را در آن موقف نگاهداشت، موقفى كه خود او گفت: هيچ فرشته و پيغمبرى بدانجا راه نيافته است.
لازمه اين وصفى كه براى آن موقف كرده اين است كه موقف مذكور واسطه اى ميان خلق و خالق و آخرين حدى از كمال بوده كه ممكن است يك انسان بدانجا برسد، پس حد نامبرده همان حدى است كه رحمت الهى در آن ظهور كرده، و از آنجا به مادون و پائين تر افاضه مى شود، و به همين جهت در آنجا باز داشته شد كه رحمت خداى را به خود و به مادون خود ببيند.
در تفسير عياشى از هشام بن حكم از امام صادق عليه السلام روايت كرده كه فرمود: رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلّم در آن شب كه به معراج رفت هم نماز عشاء را در مكه خواند و هم نماز صبح را .
مؤلف: و در پاره اى از اخبار آمده كه آن جناب نماز مغرب را در مسجد الحرام خواند و بعد از آن برنامه معراجش شروع شد و ميان اين دو روايت منافاتى نيست، همچنانكه ميان نماز خواندنش قبل از معراج و واجب شدن نماز در شب معراج منافاتى نيست، چرا كه نماز قبل از معراج واجب شده بود، و ليكن جزئيات آن كه چند ركعت است تا آن روز معلوم نشده بود.
باقى مى ماند اين اشكال كه در روايات بسيارى آمده كه آنجناب از روز اول بعثتش نماز مى خواند، همچنانكه در سوره علق كه اولين سوره است فرموده:
- " ارايت الذى ينهى عبدا اذا صلى،
- هيچ يادت هست آن كسى را كه نهى مى كرد بنده اى را كه نماز مى خواند!"
رواياتى هم آمده كه آنجناب قبل از اعلام دعوتش تا مدتى با على عليه السلام
***** صفحه 28 *****
خديجه نماز مى خواند.
در تفسير عياشى از سعيد بن مسيب از على بن الحسين عليهماالسلام روايت كرده كه گفت به حضورش عرض كردم: نماز چه وقت بر مسلمانان واجب شد آنطور كه امروز واجب است؟
فرمود: در مدينه و بعد از قوت يافتن دعوت اسلام و وجوب جهاد بر مسلمانان، چيزى كه هست آن روز به اين صورت فعلى واجب نشد، بلكه هفت ركعت كمتر بود آن هفت ركعت را رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلّم اضافه نمود، دو ركعت در ظهر و دو ركعت در عصر و يك ركعت در مغرب و دو ركعت در عشاء، ولى نماز صبح را به همان صورت كه در مكه واجب شده بود گذاشت، چون در هنگام صبح ملائكه روز، در آمدن و ملائكه شب در رفتن عجله دارند، و لذا نماز صبح را براى اينكه هم آيندگان آن را با رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلّم درك كنند و هم روندگان، به دو ركعتيش باقى گذاشت، و معناى آيه:" ان قرآن الفجر كان مشهودا،" همين است كه هم مسلمانان آن را شاهدند و هم ملائكه شب و هم ملائكه روز.
و در كافى از عامرى از حضرت ابى جعفر عليه السلام روايت كرده كه فرمود: بعد از آنكه رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلّم به معراج رفت در مراجعت ده ركعت نماز بجا آورد هر دو ركعت به يك سلام، و چون حسن و حسين عليهما السلام متولد شدند رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلّم به شكرانه خدا هفت ركعت ديگر زياد كرد و خداوند هم عمل او را امضاء فرمود، و اگر در نماز صبح چيزى اضافه نكرد براى اين بود كه در هنگام فجر ملائكه شب مى رفتند و ملائكه روز مى آمدند.
و چون خداوند دستورش داد تا در مسافرت نمازهايش را بشكند رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلّم همه را دو ركعتى كرد مگر مغرب را كه از آن چيزى كم نكرد در نتيجه شش ركعت را بر امتش تخفيف داد.
و احكام سهو هم تنها مربوط به ركعت هايى است كه رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلّم اضافه كرد و اگر كسى در اصل واجب يعنى در دو ركعت اول شك كند بايد نماز را از سر بگيرد.
مؤلف: تفسير مشهود بودن قرآن فجر در روايات شيعه و سنى به اينكه چون ملائكه شب آن را مى بينند و هم ملائكه روز آنقدر در اين دو طائفه بسيار است كه نزديك است به حد تواتر برسد، و در بعضى از آنها همانطور كه گذشت شهادت خدا و ديدن مسلمين نيز اضافه شده است.
( مستند: ذيل آيه 1 سوره اسري الميزان ج : 13 ص : 31)
حكم نماز خوف
***** صفحه 29 *****
- " حَافِظوا عَلى الصلَوَتِ وَالصلَوةِ الْوُسطى وَ قُومُوا للَّهِ قَنِتِينَ،
- فَإِنْ خِفْتُمْ فَرِجَالاً أَوْ رُكْبَاناً فَإِذَا أَمِنتُمْ فَاذْكرُوا اللَّهَ كَمَا عَلَّمَكم مَّا لَمْ تَكُونُوا تَعْلَمُونَ!
- همه نمازها و نماز ميانه را مواظبت كنيد و براى خدا مطيعانه بپاى خيزيد،
- و اگر در حال ترس بوديد مى توانيد پياده و سواره نماز گزاريد و چون ايمن شديد خدا را ياد كنيد چنانكه به شما چيزهائى را كه نمى دانسته ايد تعليم داده است."
" فان خفتم فرجالا او ركبانا ...،" اين جمله شرطيه معنايش اين است كه نمازها را اگر نترسيديد محافظت بكنيد، و اما اگر ترسيديد اين محافظت را با مقدار امكانات خود تقدير كنيد، و به همان مقدار نماز بخوانيد، چه در حال پياده كه ايستاده باشيد، يا در راه باشيد و چه در حال سواره.
اين قسم نماز، همان نماز خوف است .
- " فاذا امنتم...!"
محافظت بر نمازها امرى است كه در هيچ شرايطى ساقط نمى شود، بلكه اگر ترسى در كارتان نبود و توانستيد نماز را حفظ كنيد واجب است بكنيد و اگر محافظت بر نماز برايتان دشوار شد هر قدر ممكن بود محافظت كنيد، پس بايد هر وقت آن ترس از بين رفت و دو باره امنيت پيدا كرديد مجددا در محافظت نماز بكوشيد، و خدا را بياد آوريد.
- " كَمَا عَلَّمَكم مَّا لَمْ تَكُونُوا تَعْلَمُونَ ! "
مي فرمايد: خدا را آنچنان بياد آوريد كه يادآوريتان مساوى و برابر با اين نعمت باشد كه نماز در حال امن و در حال خوف و نيز همه شرايع دين را به شما تعليم كرد. اين تعبير براى آن بود كه بر امتنان بر همه نعمتها و تعليم ها دلالت كند.
در كافى از امام صادق عليه السلام در ذيل جمله:" فرجالا او ركبانا... ، " روايت كرده كه فرمود: اين در وقتى است كه از درنده يا دزد بترسد، كه در حال راه رفتن و دويدن بعد از تكبير به جاى ركوع و سجود اشاره مى كند.
و در فقيه از همان جناب روايت آورده كه در باره نماز زحف(جنگ) فرمود: عبارت است از تكبير و تهليل و تسبيح و ديگر هيچ، آنگاه اين آيه را تلاوت كردند.
و نيز در همان كتاب از همان جناب روايت آورده كه فرمود: اگر در سرزمين هولناكى واقع شدى و ترسيدى كه دزدى و يا درنده اى به تو حمله ور شود، نماز واجب خود را مى توانى بالاى مركب بخوانى.
و باز در همان كتاب از امام باقرعليه السلام روايت كرده كه فرمود: كسى كه از دزدان راه ترس دارد، بر بالاى مركبش نماز را مى خواند، و براى ركوع و سجده اش اشاره مى كند. روايات در اين معانى بسيار زياد است.
***** صفحه 30 *****
در جنگ صفين هم مردمى كه در ركاب امير المؤمنين عليه السلام، بودند نظير جريان زمان رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلّم پيش آمد، مردم نماز ظهر و عصر و مغرب و عشا را نتوانستند بخوانند، حضرت دستور داد، سواره ها و پياده ها به جاى نماز تكبير بگويند و لا اله الا الله و تسبيح به زبان آورند و آنگاه آن حضرت تمسك كردند به كلام خداى عز و جل كه مى فرمايد:" فان خفتم فرجالا او ركبانا،" مردم به دستور امير المؤمنين عليه السلام چنين كردند.
( مستند:آيه 238 و 239 سوره بقره الميزان ج : 2 ص : 369)
تشريع نماز خوف و شکسته در سفر
- " وَإِذَا ضرَبْتُمْ فى الأَرْضِ فَلَيْس عَلَيْكمْ جُنَاحٌ أَن تَقْصرُوا مِنَ الصلَوةِ إِنْ خِفْتُمْ أَن يَفْتِنَكُمُ الَّذِينَ كَفَرُوا إِنَّ الْكَفِرِينَ كانُوا لَكمْ عَدُوًّا مُّبِيناً !
- و چون به سفر مى رويد و بيم آن داريد كه كفار شما را گرفتار سازند گناهى بر شما نيست كه نماز را شكسته بخوانيد، چون كفار دشمن آشكار شمايند ! "
در اين آيات نماز خوف و نماز شكسته در سفر تشريع شده، و منتهى مى شود به ترغيب مؤمنين به اينكه مشركين را تعقيب كنند و در جستجوى آنان باشند و اين آيات مرتبط و متصل به آيات قبل است، چون گفتيم سخن از نماز خوف دارد كه مربوط به ميدانهاى جنگ است و سخن از شكستن نماز در سفر دارد كه آن نيز بى ارتباط با جنگ نيست.
چون جهاد غالبا مستلزم مسافرت است، آيات قبل هم درباره جهاد سخن مى گفت و متعرض شؤون مختلف آن بود.
كلمه قصر به معناى نقص و كوتاه كردن نماز است. معناى آيه شريفه اين است كه هر گاه به سفر رفتيد، مانعى از حرج و اثم نيست كه چيزى را از نماز كم كنيد.
عبارت مانعى از حرج و گناه نيست ظاهر در جواز است يعنى مى توانيد نماز را شكسته بخوانيد و اين ظاهر منافات ندارد كه آيه شريفه در سياق وجوب آمده باشد. خلاصه از نظر سياق دلالت بر وجوب كند، و از آن استفاده شود كه بايد نماز را بشكنيد، بطورى كه اگر تمام بخوانيد نمازتان باطل است.
علت اينكه گفتيم منافات ندارد، اين است كه مقام آيه شريفه مقام تشريع حكم است و در آن صرف كشف از اينكه چنين حكمى هست كافى است، و لازم نيست كه در اين مقام همه جهات و خصوصيات حكم بيان شود. همچنانكه نظير اين تعبير را درباره روزه واجب آورده و فرموده:" و ان تصوموا خير لكم!"
" ان خفتم ان يفتنكم الذين كفروا ...،" كلمه فتنه هر چند كه معانى بسيار مختلفى دارد، و ليكن آنچه از اطلاق آن در قرآن در خصوص كفار و مشركين معهود است، شكنجه است، يعنى كشتن و زدن و امثال اينها. قرائنى هم كه در كلام است اين معنا را تاييد مى كند.