معارف قرآن در المیزان نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

معارف قرآن در المیزان - نسخه متنی

علامه سید محمدحسین طباطبایی؛ تألیف: سید مهدی (حبیبی) امین

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

***** صفحه 31 *****
     پس معناى آيه اين است كه اگر از كفار ترسيديد كه شما را شكنجه كنند و مورد حمله قرار دهند و به قتل برسانند، مى توانيد نماز را به صورت نماز خوف بخوانيد.
     ابتداء شكستن نماز براى خوف فتنه و ترس از دشمن تشريع شد، و اين خصوصى بودن مورد، منافات ندارد با اينكه براى بار دوم بطور عموم و براى همه سفرهاى مشروع تشريع شود هر چند كه پاى خوف در ميان نباشد.
     آرى، كتاب خدا يك قسم از نماز شكسته را بيان مى كند و سنت رسول الله آن را براى همه صور، عمومى مى سازد، كه انشاء الله رواياتش بزودى مى آيد.
کيفيت اداي نماز خوف
- " وَ إِذَا كُنت فِيهِمْ فَأَقَمْت لَهُمُ الصلَوةَ فَلْتَقُمْ طائفَةٌ مِّنهُم مَّعَك وَ لْيَأْخُذُوا أَسلِحَتهُمْ فَإِذَا سجَدُوا فَلْيَكُونُوا مِن وَرَائكمْ وَ لْتَأْتِ طائفَةٌ أُخْرَى لَمْ يُصلُّوا فَلْيُصلُّوا مَعَك وَ لْيَأْخُذُوا حِذْرَهُمْ وَ أَسلِحَتهُمْ،  وَدَّ الَّذِينَ كَفَرُوا لَوْ تَغْفُلُونَ عَنْ أَسلِحَتِكُمْ وَ أَمْتِعَتِكمْ فَيَمِيلُونَ عَلَيْكُم مَّيْلَةً وَحِدَةً  وَ لا جُنَاحَ عَلَيْكمْ إِن كانَ بِكُمْ أَذًى مِّن مَّطرٍ أَوْ كُنتُم مَّرْضى أَن تَضعُوا أَسلِحَتَكُمْ  وَ خُذُوا حِذْرَكُمْ  إِنَّ اللَّهَ أَعَدَّ لِلْكَفِرِينَ عَذَاباً مُّهِيناً !
- و چون خود تو اى پيامبر در بين آنان باشى و بخواهى نماز جماعت بخوانى، همه يكباره به نماز نايستند، بلكه عده اى از مؤمنين با تو به نماز بايستند و اسلحه خويش برگيرند و چون سجده كردند نماز خود تمام كنند و پشت سر شما بايستند، طايفه دوم كه نماز نخوانده اند بيايند، و با تو نماز بخوانند و حتما اسلحه خويش با خود داشته باشند، چون آنها كه دچار بيمارى كفرند، خيلى دوست مى دارند شما از اسلحه و بار و بنه خود غافل شويد و يكباره بر شما بتازند، بله اگر بخاطر باران يا بيمارى حمل اسلحه برايتان دشوار بود مى توانيد اسلحه را زمين بگذاريد، اما به شرطى كه احتياط خود را از دست ندهيد، كه خدا براى كافران عذابى خوار كننده آماده كرده است !"
     اين آيه شريفه كيفيت نماز خوف را بيان مى كند و خطاب را متوجه رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلّم مى نمايد و او را امام جماعت فرض مى كند و مى فرمايد: تو نماز را براى لشكر اقامه مى كنى، نيمى از لشكر با تو در نيمى از نماز شركت مى كنند و مى روند، نيمى ديگر به جماعت مى ايستند.
     اين در حقيقت از قبيل بيان حكم در قالب مثال است تا بيان براى شنونده واضح تر شده، و در عين حال مختصرتر و زيباتر از كار درآيد.
پس مراد از اينكه فرمود:" اقمت لهم الصلوة،" خصوص نماز جماعت است،

***** صفحه 32 *****
     مراد از جمله:" فلتقم طائفة منهم معك،" برخاستن طايفه اى از لشكريان اسلام به نماز با رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلّم بنحو اقتدا است كه اين طايفه مامورند اسلحه خود را با خود داشته باشند، و مراد از اينكه فرمود:" فاذا سجدوا ...،" اين است كه وقتى طايفه اول سجده آخر نماز را بجا آوردند و نماز را تمام كردند، در پشت سر طايفه ديگر قرار بگيرند.
     و همچنين مراد از جمله:" و لياخذوا حذرهم و اسلحتهم،" اين است كه طايفه دوم كه مى خواهند با رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلّم نماز بخوانند، نيز اسلحه خود را با خود داشته باشند.
     و معناى آيه - و خدا داناتر است - اين است كه وقتى تو ( رسول خدا  ) در جنگ همراه مسلمانان باشى، و حال، حال خوف بوده باشد، و بخواهى براى مسلمانان اقامه نماز كنى، يعنى با آنان نماز جماعت بخوانى، همه آنان يكباره داخل نماز نشوند، بلكه طايفه اى از آنان با تو به نماز بايستند، و به تو اقتدا كنند، و در حال نماز اسلحه خود را بردارند، و معلوم است كه طايفه اى ديگر مواظب اين طايفه و اثاث آنان هستند تا به سجده بروند و نماز را تمام كنند، و در پشت سر شما در جاى طايفه دوم قرار گيرند، آن وقت طايفه دوم در حالى كه آنها نيز سلاح را با خود دارند مى آيند و به نماز مى ايستند.
     " ود الذين كفروا لو تغفلون ... ميلة واحدة،" اين جمله در مقام بيان علت حكمى است كه در اول آيه در مورد كيفيت نماز خوف بيان كرد، مى فرمايد: اينكه گفتيم اينطور نماز بخوانيد و نماز خوف را براى شما تشريع كرديم علتش اين است كه كفار بسيار دوست مى دارند شما با سرگرم شدن به نماز از اسلحه و ساز و برگ خود غفلت كنيد و با يك حمله بر شما بتازند.
     " و لا جناح عليكم ...،" اين جمله بيانگر تخفيفى ديگر در كيفيت نماز خوف است، و آن اين است كه گاه مى شود كه يا بخاطر باران و يا بيمارى، حمل اسلحه در نماز مشكل مى شود، مى فرمايد: اگر به اين جهات كه گفته شد از حمل اسلحه ناراحت مى شوند، حرجى بر آنان نيست كه بدون اسلحه نماز بخوانند اما به شرطى كه احتياط داشته باشند، و از كفار غفلت نورزند، چون كفار همه اهتمامشان به غافلگير كردن آنان است.
    نماز در هيچ حالي ساقط نمي شود!
- " فَإِذَا قَضيْتُمُ الصلَوةَ فَاذْكرُوا اللَّهَ قِيَماً وَ قُعُوداً وَ عَلى جُنُوبِكمْ  فَإِذَا اطمَأْنَنتُمْ فَأَقِيمُوا الصلَوةَ  إِنَّ الصلَوةَ كانَت عَلى الْمُؤْمِنِينَ كِتَباً مَّوْقُوتاً !
- و چون نماز را تمام كرديد در هر حال چه ايستاده و چه نشسته و چه خفته- به پهلو- خدا را به ياد آوريد.  اين نماز شكسته مخصوص حالت خوف است پس همينكه ايمن شديد نماز را تمام بخوانيد، كه نماز واجبى است كه بايد مؤمنين در اوقات معين انجام دهند!"

***** صفحه 33 *****
     آوردن اين سه حال: ايستاده، نشسته، به پهلو يا خفته كنايه است از استمرار ذكر، بطورى كه همه احوال را فرا گيرد. مى فرمايد: وقتى نمازتان تمام شد بطور دائم و در همه احوال خداى تعالى را بياد آوريد.
     " فاذا اطماننتم فاقيموا الصلوة،" مراد به اطمينان استقرار است و چون جمله مورد بحث در مقابل جمله:" و اذا ضربتم فى الارض ...،" قرار گرفته، از ظاهر آن بر مى آيد كه مراد به اين استقرار، برگشتن از سفر جنگ به وطن است، سياق هم اين معنا را تاييد مى كند، و بنا بر اين مراد به اقامه نماز در وطن، نشكستن آن و تمام خواندن آن است، زيرا تعبير از نماز خوف به نماز شكسته اشاره اى به اين معنا دارد.
     در فقيه به سند خود از عبد الرحمان بن ابى عبد الله از امام صادق عليه السلام روايت كرده كه فرمود: رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلّم در جنگ ذات الرقاع با اصحاب خود به نماز ايستاد، به اين صورت كه اصحاب را دو قسمت كرد، يك دسته را پيش روى دشمن قرار داد و با دسته ديگر نماز خواند.
     او تكبير گفت، آنان نيز گفتند، آن جناب حمد و سوره خواند و آنان ساكت بودند، او ركوع كرد، آنان نيز ركوع كردند، او سجده كرد، آنان نيز سجده كردند. سپس رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلّم براى ركعت دوم بپا خاست و ديگر چيزى از حمد و سوره ركعت دوم را نخواند تا اصحاب خودشان حمد و سوره خواندند و ركعت دوم را تمام كردند و به يكديگر سلام دادند، و به طرف لشكريان رفته و در برابر دشمن ايستادند و دسته دوم كه تاكنون در برابر دشمن ايستاده بودند آمدند و پشت سر رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلّم ايستادند، آن جناب تكبير گفت، آنان نيز گفتند و سكوت كردند.
     رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلّم حمد و سوره خواند و به ركوع رفت، آنان نيز ركوع كردند، آن جناب سجده كرد آنان نيز سجده كردند، آنگاه رسول خدا نشست و تشهد خواند و به ايشان سلام داد.
     آنان برخاستند و يك ركعت باقيمانده خود را خوانده و در آخر به يكديگر سلام دادند و اين همان نماز خوفى است كه خداى تعالى در آيه شريفه:" و اذا كنت فيهم فاقمت لهم الصلوة ... كتابا موقوتا،" پيامبر گراميش را به خواندن آن دستور داده است.
     امام عليه السلام سپس فرمود: كسى كه بخواهد نماز مغرب را با جمعى به طريق نماز خوف بخواند، بايد يك ركعت را با طايفه اول بخواند و بايستد تا آنان دو ركعت ديگر را خود بخوانند و سلام دهند و در جاى طايفه دوم قرار بگيرند آنگاه ركعت ديگرش را با طايفه دوم بخواند... تا آخر حديث.
     و در تهذيب به سند خود از زراره روايت كرده كه گفت: از امام باقر ابى جعفر عليه السلام از نماز خوف و نماز سفر پرسيدم، كه آيا هر دو شكسته مى شود؟ فرمود: بلى و نماز خوف به شكسته شدن سزاوارتر از نماز سفر است، چون در سفر، خوفى در بين نيست.

***** صفحه 34 *****
     و در كتاب فقيه شيخ صدوق عليه الرحمه به سند خود از زراره و محمد بن مسلم روايت كرده كه هر دو گفتند: به امام باقر ابى جعفر عليه السلام عرضه داشتيم: چه مى فرمائيد درباره نماز در سفر؟ چگونه بايد آن را خواند؟ و چند ركعت بايد خواند؟ فرمود: خداى عز و جل مى فرمايد:" و اذا ضربتم فى الارض فليس عليكم جناح ان تقصروا من الصلوة،" و به حكم اين آيه شكستن نماز در سفر واجب شد، همانطور كه تمام خواندنش در حضر واجب است.
     مى گويند: عرضه داشتيم: آيه شريفه نفرموده كه افعلوا چنين كنيد بلكه فرموده: حرجى بر شما نيست اگر نماز را بشكنيد، و اين عبارت وجوب را نمى رساند، بلكه مى رساند كه مسافر مى تواند نماز را بشكند. جناب عالى چگونه وجوب را از آن استفاده كرديد و مى فرمائيد: شكستن نماز در سفر واجب است، همانطور كه تمام خواندنش در حضر واجب است؟
     حضرت در پاسخ فرمود: مگر خداى عز و جل نفرموده:" ان الصفا و المروة من شعائر الله فمن حج البيت او اعتمر فلا جناح عليه ان يطوف بهما،" با اينكه مى دانيد كه طواف بين صفا و مروه واجب است، چون هم خداى تعالى آن را در كتابش ذكر كرده و هم پيامبرش آن را عمل كرده، تقصير در نماز سفر نيز همينطور است هم خداى تعالى در كتاب مجيدش ذكر كرده و هم رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلّم عملا آن را پياده كرده است.
     مى گويند: عرضه داشتيم: حال اگر كسى در سفر، چهار ركعتى بخواند، بايد اعاده كند يا نه؟ فرمود: اگر آيه تقصير را خوانده و برايش تفسير شده و با اين حال چهار ركعتى خوانده، بايد نمازش را دوباره بخواند، و اگر نخوانده و يا اگر خوانده معنايش را نفهميده، اعاده بر او لازم نيست .
     و نمازها همه اش در سفر دو ركعتى است، همه نمازها الا نماز مغرب، كه در سفر نيز سه ركعت است و شكسته نمى شود، چون رسول خدا صلى الله عليه وآله و سلّم آن را در سفر و حضر سه ركعتى باقى گذاشت ... تا آخر حديث.
     و در در المنثور است كه ابن ابى شيبه و عبد بن حميد و احمد و مسلم و ابو داود، و ترمذى و نسائى و ابن ماجه و ابن جارود و ابن خزيمه و طحارى و ابن جرير و ابن منذر و ابن ابى حاتم و نحاس( در ناسخ خود،) و ابن حبان همگى از يعلى بن اميه روايت آورده اند كه گفت: من از عمر بن خطاب پرسيدم: آيه شريفه " ليس عليكم جناح ان تقصروا من الصلوة ان خفتم ان يفتنكم الذين كفروا،" شكستن نماز را مخصوص خوف دانسته و امروز مردم خوفى ندارند، ديگر چرا بايد نماز را شكسته بخوانند؟ عمر گفت: من نيز همين تعجب تو را كردم و علت آن را از رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلّم جويا شدم. فرمود: تعبير به لا جناح عليكم براى اين است كه بفهماند اين حكم تصدق و ارفاقى است از ناحيه خدا به شما مسلمين .
و اما اينكه واجب است نماز شكسته شود براى اين است كه قبول تصدق خدا واجب

***** صفحه 35 *****
     است، پس صدقه خدا را قبول كنيد و در سفر نماز را تمام نخوانيد!
     و در همان كتاب است كه عبد بن حميد و نسائى و ابن ماجه و ابن حبان و بيهقى در كتاب سنن خود از اميه بن عبد الله بن خالد بن اسد روايت آورده كه از پسر عمر پرسيده است: آيا به نماز شكسته رأى مى دهى؟ با اينكه ما تنها نماز خوف را در قرآن مى بينيم و اما نماز مسافر را نمى يابيم. پسر عمر گفت: اى برادر زاده، خداى تعالى محمد صلى الله عليه وآله وسلّم را وقتى فرستاد كه ما هيچ چيزى نمى دانستيم، ناگزير ما آنچه مى كنيم، طبق عمل رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلّم مى كنيم، بايد ببينيم آن جناب چه مى كرده و شكستن نماز در سفر سنتى است كه آن را رسول خدا باب كرده است .
     و در همان كتاب است كه ابن ابى شيبه و ترمذى( وى حديث را صحيح دانسته،) و نسائى از ابن عباس روايت كرده اند كه گفت: ما در بين راه مكه و مدينه نماز را شكسته خوانديم با اينكه ايمن بوديم و هيچ خوفى نداشتيم.
     و نيز در همان كتاب آمده كه ابن ابى شيبه و احمد و بخارى و مسلم و ابو داود و ترمذى و نسائى از حارثة بن وهب خزاعى روايت كرده اند كه گفت: من نماز ظهر و عصر را در منا با جمعيتى بسيار زياد و با امنيتى كامل به رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلّم اقتدا كردم، و آن جناب دو ركعتى خواند .
     رواياتى كه كيفيت نماز خوف را و مخصوصا نماز شكسته در سفر را بطور كلى بيان مى كند جايش در علم فقه است و از موضوع بحث تفسير ما خارج است.
  ( مستند: آيه 101 سوره نساء    الميزان ج : 5  ص :  96)
تشريع نماز جمعه
- " يَأَيهَا الَّذِينَ ءَامَنُوا إِذَا نُودِى لِلصلَوةِ مِن يَوْمِ الْجُمُعَةِ فَاسعَوْا إِلى ذِكْرِ اللَّهِ وَ ذَرُوا الْبَيْعَ  ذَلِكُمْ خَيرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ،
- فَإِذَا قُضِيَتِ الصلَوةُ فَانتَشِرُوا فى الأَرْضِ وَ ابْتَغُوا مِن فَضلِ اللَّهِ وَ اذْكُرُوا اللَّهَ كَثِيراً لَّعَلَّكمْ تُفْلِحُونَ،
- وَ إِذَا رَأَوْا تجَرَةً أَوْ لهواً انفَضوا إِلَيهَا وَ تَرَكُوك قَائماً  قُلْ مَا عِندَ اللَّهِ خَيرٌ مِّنَ اللَّهْوِ وَ مِنَ التِّجَرَةِ  وَ اللَّهُ خَيرُ الرَّزِقِينَ!
- هان اى كسانى كه ايمان آورديد هنگامى كه در روز جمعه براى نماز جمعه اذان داده مى شود به سوى ذكر خدا بشتابيد و دادوستد را رها كنيد، اگر بفهميد اين براى شما بهتر است،
- و چون نماز به پايان رسيد در زمين پراكنده شويد و از فضل خدا طلب كنيد و خدا را بسيار ياد كنيد تا شايد رستگار گرديد،
- و چون در بين نماز از تجارت و لهوى با خبر مى شوند به سوى آن متفرق گشته تو را در حال خطبه سر پا رها مى كنند بگو آنچه نزد خدا است از لهو و تجارت بهتر است و خدا بهترين رازقان است!"
اين آيات وجوب نماز جمعه و حرمت معامله را در هنگام حضور نماز تاكيد نموده

***** صفحه 36 *****
     درضمن كسانى را كه در حال خطبه نماز آن را رها نموده، به دنبال لهو و تجارت مى روند عتاب نموده، عملشان را عمل بسيار ناپسند مى داند.
     منظور از نداء براى نماز جمعه، همان أذان ظهر روز جمعه است.  منظور از نماز روز جمعه همان نمازى است كه مخصوص روز جمعه تشريع شده، و منظور از سعى به سوى ذكر خدا دويدن به سوى نماز جمعه است. و مراد از ذكر خدا همان نماز است.
     جمله" و ذروا البيع،" امر به ترك بيع است، و به طورى كه از سياق برمى آيد در حقيقت نهى از هر عملى است كه انسان را از نماز باز بدارد، حال چه خريد و فروش باشد، و چه عملى ديگر. و اگر نهى را مخصوص به خريد و فروش كرد، از اين باب بوده كه خريد و فروش روشن ترين مصداق اعمالى است كه آدمى را از نماز باز مى دارد. و جمله" ذلكم خير لكم ان كنتم تعلمون،" تشويق و تحريك مسلمانها به نماز و ترك بيعى است كه بدان مامور شده اند.
     " فاذا قضيت الصلوة فانتشروا فى الأرض و ابتغوا من فضل الله ...،" منظور از قضاء صلوة اقامه نماز جمعه، و تمام شدن آن است و مراد از انتشار در ارض متفرق شدن مردم در زمين و مشغول شدن در كارهاى روزانه براى به دست آوردن فضل خدا - يعنى رزق و روزى - است.
     و اگر در ميان همه كارهاى روزانه فقط طلب رزق را نام برد، براى اين بود كه مقابل ترك بيع در آيه قبلى واقع شود، ليكن از آنجايى كه ما در آيه قبلى گفتيم كه منظور از ترك بيع همه كارهايى است كه آدمى را از نماز باز مى دارد، لاجرم بايد بگوييم منظور از طلب رزق هم همه كارهايى است كه عطيه خداى تعالى را در پى دارد، چه طلب رزق و چه عيادت مريض، و يا سعى در برآوردن حاجت مسلمان، و يا زيارت برادر دينى يا حضور در مجلس علم، و يا كارهايى ديگر از اين قبيل.
     جمله" فانتشروا فى الأرض،" امرى است كه بعد از نهى قرار گرفته، و از نظر ادبى و قواعد علم اصول تنها جواز و اباحه را افاده مى كند، هر چند كه امر هميشه براى افاده وجوب است، و همچنين جمله و ابتغوا و جمله و اذكروا !
     " و اذكروا الله كثيرا لعلكم تفلحون!" منظور از ذكر در اينجا اعم از ذكر زبانى و قلبى است، در نتيجه شامل توجه باطنى به خدا نيز مى شود.
     و كلمه فلاح به معناى نجات از هر نوع بدبختى و شقاء است كه در مورد آيه با در نظر گرفتن مطالب قبلى، يعنى مساله تزكيه و تعليم، و مطالب بعدى، يعنى توبيخ و عتاب شديد، منظور همان زكات و علم خواهد بود، چون وقتى انسان زياد به ياد خدا باشد، اين ياد خدا در نفس آدمى رسوخ مى كند، و در ذهن نقش مى بندد، و عوامل غفلت را از دل ريشه كن ساخته، باعث تقواى دينى مى شود كه خود مظنه فلاح است، همچنان كه فرموده:" واتقوا الله لعلكم تفلحون!"
     " قل ما عند الله خير من اللهو و من التجارة و الله خير الرازقين!"  در اين قسمت از آيه به رسول خدا امر مى كند كه مردم را به خطايى كه مرتكب شدند متنبه كند، و بفهماند كه كارشان چقدر زشت بوده است.
مراد از جمله" ما عند الله،" ثوابى است كه خداى تعالى در برابر شنيدن خطبه و موعظه در نماز جمعه عطاء مى فرمايد. و معناى جمله اين است كه: به ايشان بگو آنچه نزد خدا است از لهو و تجارت بهتر است، براى اينكه ثواب خداى تعالى خير حقيقى و دائمى،

***** صفحه 37 *****
     بدون انقطاع است، و اما آنچه در لهو و تجارت است اگر خير باشد خيرى خيالى و غير دائمى و باطل است و علاوه بر اين، چه بسا خشم خدا را در پى داشته باشد، همچنان كه لهو هميشه خشم خداى تعالى را در پى دارد.
     نماز جمعه، اصلاح کننده دنيا و آخرت مردم
      اين سوره به بيانى كاملا انگيزنده، مسلمين را وادار مى كند كه نسبت به نماز جمعه اهتمام بورزند، و آنچه در به پاداشتنش لازم است فراهم سازند، چون نماز جمعه از شعائر بزرگ خدا است كه تعظيم و اهتمام به امر آن، هم دنياى مردم را اصلاح مى كند، و هم آخرتشان را، و خداى تعالى بيان اين مطلب را با تسبيح و ثناى بر خود آغاز كرد كه در ميان قومى امى رسولى از خود آنان مبعوث كرد تا آيات او را بر آنان بخواند، و با اعمال صالح و اخلاق پاك تزكيه شان كند، و كتاب و حكمتشان بياموزد و به همين منظور كتاب خدا و معارف دينش را به بهترين وجهى بر آنان و افرادى كه به آنان ملحق مى شوند، و نسل هاى بعد از آنان تحميل كرد، و زنهارشان داد از اينكه مثل يهود نباشند كه خداى تعالى تورات را بر آنان تحميل كرد، ولى آنان آن را حمل نكردند، و به معارف آن معتقد نشدند، و به احكامش عمل نكردند، در نتيجه مانند الاغى شدند كه بارش كتاب باشد، و در آخر به عنوان نتيجه دستور مى دهد كه وقتى بانك نماز جمعه بلند مى شود بازار و دادوستد را رها نموده، به سوى ذكر خدا بشتابند.
     و نيز افرادى را كه خلاف اين دستور عمل مى كنند، و رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلّم را در حالى كه مشغول خطبه نماز است رها نموده و به سوى دادوستد مى روند، سرزنش مى كند، و اين رفتار را نشانه آن مى داند كه اين گونه افراد معارف كتاب خدا و احكامش را نپذيرفته اند .
     در كتاب فقيه روايت آمده كه: در مدينه هر وقت مؤذن در روز جمعه اذان مى گفت: شخصى ندا مى داد ديگر خريد و فروش مكنيد، حرام است، براى اينكه حق تعالى فرموده" يا ايها الذين امنوا اذا نودى للصلوة من يوم الجمعة فاسعوا الى ذكر الله و ذروا البيع ! "
     در تفسير قمى در ذيل جمله" فاسعوا الى ذكر الله،" گفته: سعى به معناى سرعت در راه رفتن است، و در روايت ابى الجارود از امام باقرعليه السلام آمده كه فرمود: وقتى گفته مى شود فاسعوا معنايش اين است كه برويد و چون گفته مى شود اسعوا معنايش اين است كه براى فلان هدف عمل كنيد. و در آيه سوره جمعه معنايش اين است كه براى نماز جمعه شارب(سبيل) خود را كوتاه كنيد، و موى زير بغل را زائل سازيد، ناخن بگيريد، غسل كنيد، بهترين و نظيف ترين جامه را بپوشيد، و خود را معطر سازيد، اينها سعى براى نماز جمعه است.
     و سعى براى روز قيامت هم اين است كه آدمى خود را براى آن روز مهيا كند، همچنان كه فرموده:" و من اراد الاخرة و سعى لها سعيها و هو مؤمن ! "
             ( مستند: آيه 9 تا 11 سوره جمعه    الميزان ج : 19  ص :  443 و461)
نماز ميت، و نهي از  اقامه نماز ميت بر مرده منافق

***** صفحه 38 *****
- " وَ لا تُصلّ  عَلى أَحَدٍ مِّنهُم مَّات أَبَداً وَ لا تَقُمْ عَلى قَبرِهِ  إِنهُمْ كَفَرُوا بِاللَّهِ وَ رَسولِهِ وَ مَاتُوا وَ هُمْ فَسِقُونَ!
- هيچوقت بر احدى از آنان كه مرده، نماز مگذار و بر قبرش مايست، زيرا ايشان به خدا و رسولش كافر شدند و با حالت فسق مردند!"
     اين آيه نهى مى كند رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلّم را از اينكه نماز ميت بخواند بر كسى كه منافق بوده، و از اينكه كنار قبر منافقى بايستد، و اين نهى را تعليل كرده است به اينكه چون كفر ورزيدند و فاسق شدند و بر همين فسق خود مردند، و اين تعليل تنها در اين آيه نيامده، بلكه در هر جا كه گفتگو از لغويت استغفار به ميان آمده همين تعليل ذكر شده است، مانند آيه 80 از همين سوره، و آيه ششم از سوره منافقين كه مى فرمايد:" سواء عليهم استغفرت لهم ام لم تستغفر لهم لن يغفر الله لهم ان الله لا يهدى القوم الفاسقين!"
     و از همه اين موارد كه ذكر شد برمى آيد كسى كه بخاطر احاطه و استيلاى كفر در دلش فاقد ايمان به خدا گشته ديگر راهى بسوى نجات ندارد، و نيز برمى آيد كه استغفار جهت منافقين و همچنين نماز خواندن بر جنازه هاى ايشان و ايستادن كنار قبور ايشان و طلب مغفرت كردن، لغو و بى نتيجه است.
      و در اين آيه اشاره است به اينكه رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلّم بر جنازه مؤمنين نماز مى خوانده و در كنار قبور ايشان مى ايستاده و طلب مغفرت و دعا مى كرده است.
     درباره منافقين مي فرمايد:
- " و اموال و اولاد ايشان تو را خيره نسازد، چرا كه خدا مى خواهد بوسيله آن در دنيا عذابشان كند، و در حال كفر جانشان بدر آيد!
- و چون سوره اى نازل شود كه به خدا ايمان بياوريد و با رسولش به جهاد برويد، توانگران ايشان از تو اجازه مى خواهند و مى گويند بگذار با واماندگان باشيم،
- راضى شده اند كه قرين زنان و زمين گيران باشند، و خدا بر دلهايشان مهر زده و در نتيجه نمى فهمند! "
        ( مستند:  آيه 84 سوره توبه   الميزان ج : 9  ص :  487 )

***** صفحه 39 *****


فصل پنجم: نماز شب


    نماز شب و تهجد رسول الله
- " وَمِنَ الَّيْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نَافِلَةً لَّك عَسى أَن يَبْعَثَك رَبُّك مَقَاماً محْمُوداً !
- و بعضى از شب را بيدار باش و تهجد كن كه اين نماز شب تنها بر تو واجب است،  باشد كه خدايت به مقامى محمود( شفاعت) مبعوث گرداند!"
     تهجد  به معناى بيدارى بعد از خواب است، و كلمه نافله به معناى زيادى است.  و معناى آيه چنين است كه قسمتى از شب را پس از خوابيدنت بيدار باش و به قرآن (يعنى نماز) مشغول شو، نمازى كه زيادى بر مقدار واجب تو است.
     " مقاما محمودا" ممكن است به معناى بعث باشد، و معنا چنين مى شود باشد كه پروردگارت تو را بعث كند بعثى پسنديده.
     در اينجا محمود بودن مقام آن جناب را مطلق آورده و هيچ قيدى به آن نزده است، و اين خود مى فهماند كه مقام مذكور مقامى است كه هر كس آن را مى پسندد، و معلوم است كه همه وقتى مقامى را حمد مى كنند كه از آن خوششان بيايد، و همه كس از آن منتفع گردد، و به همين جهت آن را تفسير كرده اند به مقامى كه همه خلائق آن را حمد مى كنند، و آن مقام شفاعت كبراى رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلّم است كه روز قيامت در آن مقام قرار مى گيرد، و روايات وارده در تفسير اين آيه از طرق شيعه و سنى همه متفقند بر اين معنا.
- " وَ قُل رَّب أَدْخِلْنى مُدْخَلَ صِدْقٍ وَ أَخْرِجْنى مخْرَجَ صِدْقٍ وَ اجْعَل لى مِن لَّدُنك سلْطناً نَّصِيراً،
- و همواره بگو پروردگارا مرا با قدمى صدق داخل و با قدمى صدق بيرون كن و به من از جانب خود بصيرت و حجت روشنى كه همواره ياريم كند عطا كن!"
اين آيه همانطور كه ملاحظه مى كنيد به طور مطلق رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلّم را امر مى كند كه از پروردگارش بخواهد در تمامى مدخل و مخرج ها او ر

***** صفحه 40 *****
سرپرستى كند، و از ناحيه خود سلطانى به او دهد كه او را ياور باشد، در نتيجه از هيچ حقى منحرف نگشته و به سوى هيچ باطلى متمايل نشود.
            ( مستند: آيه 79 تا 81 سوره اسري    الميزان ج : 13  ص :  241)
     نماز شب و تهجد رسول الله و مؤمنين
- " إِنَّ رَبَّك يَعْلَمُ أَنَّك تَقُومُ أَدْنى مِن ثُلُثىِ الَّيْلِ وَ نِصفَهُ وَ ثُلُثَهُ وَ طائفَةٌ مِّنَ الَّذِينَ مَعَك  وَاللَّهُ يُقَدِّرُ الَّيْلَ وَ النهَارَ  عَلِمَ أَن لَّن تحْصوهُ فَتَاب عَلَيْكمْ  فَاقْرَءُوا مَا تَيَسرَ مِنَ الْقُرْءَانِ  عَلِمَ أَن سيَكُونُ مِنكم مَّرْضى  وَ ءَاخَرُونَ يَضرِبُونَ فى الأَرْضِ يَبْتَغُونَ مِن فَضلِ اللَّهِ  وَ ءَاخَرُونَ يُقَتِلُونَ فى سبِيلِ اللَّهِ  فَاقْرَءُوا مَا تَيَسرَ مِنْهُ  وَ أَقِيمُوا الصلَوةَ وَ ءَاتُوا الزَّكَوةَ وَ أَقْرِضوا اللَّهَ قَرْضاً حَسناً  وَ مَا تُقَدِّمُوا لأَنفُسِكم مِّنْ خَيرٍ تجِدُوهُ عِندَ اللَّهِ هُوَ خَيراً وَ أَعْظمَ أَجْراً  وَ استَغْفِرُوا اللَّهَ  إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِيمُ!
- پروردگار تو مى داند كه تو و گروهى از مؤمنين كه با تو هستند نزديك از دو ثلث شب و گاهى نصف آن و گاهى ثلث آن را زنده مى داريد و خدا كه تقدير كننده شب و روز است مى داند كه تشخيص دو ثلث و نصف و ثلث در فصول مختلف براى شما ممكن نيست به همين جهت بر شما بخشود از اين پس هر مقدار كه برايتان ميسر است از قرآن بخوانيد. و نيز مى داند كه براى شما بيمارى پيش مى آيد عده اى به سفر مى روند تا از رزق خدا به دست آورند جمعى ديگر در راه خدا جنگ مى كنند در چنين احوال نيز هر مقدار كه مى توانيد از قرآن بخوانيد و نماز بپا بداريد و زكات بدهيد، و به خدا وام دهيد وامى نيكو و بدانيد آنچه از كارهاى خير مى كنيد و از پيش براى خود مى فرستيد نزد خدايش مى يابيد، اما بهتر از آنچه كه كرديد و با أجرى عظيم تر، و از خدا طلب مغفرت كنيد كه خدا آمرزنده و رحيم است !"
     سخن در اين آيه شريفه براى تخفيف دادن به دستورى است كه در اول سوره به شخص رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلّم داد، و در آيه" ان هذه تذكرة...،" در وسط سوره آن دستور را به عموم مؤمنين تعميم داد، و آن عبارت بود از پرداختن به نماز شب و تهجد، در اين آيه مى خواهد بفرمايد: خدا از مؤمنين اكتفا كرد به هر مقدارى كه بتوانند از قرآن تلاوت كنند، پس آيه شريفه مى خواهد دستور اول سوره را تخفيف دهد، نه اينكه آن را نسخ نموده از قيام در دو ثلث شب و يا نصف آن و يا ثلث آن منع كند.
" ان ربك يعلم انك تقوم أدنى من ثلثى الليل ونصفه وثلثه ...،" معناى جمله" أدنى من ثلثى الليل،" كمى كمتر از دو ثلث شب است. مي فرمايد: خداى تعالى مى داند كه تو در بعضى از شبها كمتر از دو ثلث شب، و در بعضى از شبها نصف شب، و در بعضى ثلث

/ 17