معارف قرآن در المیزان نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

معارف قرآن در المیزان - نسخه متنی

علامه سید محمدحسین طباطبایی؛ تألیف: سید مهدی (حبیبی) امین

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

***** صفحه 81 *****
- حكم را از شما برداشت حالا ديگر مى توانيد با ايشان درآميزيد و از خدا آنچه از فرزند كه برايتان مقدر كرده طلب كنيد و از آب و غذا در شب همچنان استفاده كنيد تا سفيدى شفق از سياهى شب برايتان مشخص شود و آنگاه روزه بداريد و روزه را تا شب به كمال برسانيد و نيز هنگامى كه در مسجدها اعتكاف مى كنيد با زنان نياميزيد اينها كه گفته شد حدود خداست زنهار كه نزديك آن مشويد. اينچنين خدا آيات خود را براى مردم بيان مى كند تا شايد با تقوا شوند."
      كلمه رفث به معناى تصريح به هر سخن زشتى است كه تنها در بستر زناشوئى به زبان مى آيد، و در غير آن مورد گفتنش نفرت آور و قبيح است، ليكن در اينجا به معناى آن الفاظ نيست بلكه كنايه است از عمل زناشوئى، و اين از ادب قرآن كريم است، و همچنين الفاظ ديگرى كه در قرآن براى فهماندن عمل زناشوئى بكار رفته، از قبيل: مباشرت، دخول، مس، لمس، اتيان و قرب؛ همه الفاظى است كه به طريق كنايه بكار رفته، و همچنين كلمه وطى و كلمه جماع كه اين دو نيز در غير قرآن الفاظى است كنايتى هر چند كه كثرت استعمال آن در عمل زناشوئى، از حد كنايه بيرونش كرده، و آن را تصريح در آن عمل ساخته است، نظير لفظ فرج و غائط كه به معناى معروف امروزش از همين قبيل است يعنى در آغاز كنايه بوده، بعد تصريح شده، و اگر كلمه رفث را با حرف الى متعدى كرده، با اينكه احتياج به آن نداشت، براى اين بود كه بطوريكه ديگران هم گفته اند معناى افضا را متضمن بود .
      " هن لباس لكم و انتم لباس لهن،" ظاهر از كلمه لباس همان معناى معروفش مى باشد، يعنى جامه اى كه بدن آدمى را مى پوشاند و اين دو جمله از قبيل استعاره است، براى اينكه هر يك از زن و شوهر طرف ديگر خود را از رفتن به دنبال فسق و فجور و اشاعه دادن آن در بين افراد نوع جلوگيرى مى كند، پس در حقيقت مرد لباس و ساتر زن است، و زن ساتر مرد است.
      و اين خود استعاره اى است لطيف كه با انضمامش به جمله:" احل لكم ليلة الصيام الرفث الى نسائكم ...،" لطافت بيشترى به خود مى گيرد، چون انسان با جامه عورت خود را از ديگران مى پوشاند، و اما خود جامه از نظر ديگران پوشيده نيست، همسر نيز همينطور است، يعنى هر يك ديگرى را از رفث به غير مى پوشاند، ولى رفث خودش به او ديگر پوشيده نيست، چون لباسى است متصل به خودش، و چسبيده به بدنش.
      " علم الله انكم كنتم تختانون انفسكم، فتاب عليكم و عفى عنكم!"
جمله: " انكم كنتم تختانون - به خود خيانت مي كرديد ...،" دلالت بر معناى استمرار دارد، در نتيجه مى فهماند كه از روز تشريع حكم صيام اين خيانت در ميان مسلمين مستمر و دائمى بوده، يعنى بطور سرى خدا را نافرمانى و به خود خيانت مى كرد

***** صفحه 82 *****
      اند، و اگر اين خيانتشان نافرمانى خدا نبود، دنبالش آيه توبه و عفو نازل نمى شد، و اين توبه و عفو هر چند صريح در اين نيست كه قبلش نافرمانى و معصيتى بود، ليكن مخصوصا با در نظر گرفتن اينكه هر دو كلمه با هم جمع شده اند، ظهور در اين معنا دارد .
      بنا بر اين آيه شريفه دلالت مى كند بر اينكه قبل از نزول اين آيه حكم روزه اين بوده كه در شب روزه زناشوئى هم حرام بوده، و با نازل شدن اين آيه حليت آن تشريع و حرمتش نسخ شده، همچنانكه جمعى از مفسرين نيز اين را گفته اند، و جمله" احل لكم ...،" و همچنين جمله:" كنتم تختانون ...،" و جمله: " فتاب عليكم و عفا عنكم،" و جمله: " فالان باشروهن ...،" همه اشعار و بلكه دلالت بر اين نسخ دارد.
      " فالان باشروهن و ابتغوا ما كتب الله لكم !"
      امر در اين آيه چون بعد از منع واقع شده، طبق نظريه علماىاصول تنها بر جواز دلالت دارد، نه وجوب، و مى فهماند از هم اكنون رفث با زنان در شبهاى رمضان جايز است، در اول آيه هم فرموده بود:" احل لكم- اين كار برايتان حلال است."
      كلمه ابتغاء به معناى طلب كردن است، و منظور از طلب كردن آنچه خدا نوشته است، طلب فرزند است، كه خداى سبحان آن را نوشته و مقرر كرده، كه نوع انسانى اين كار را از راه جماع انجام دهد، و جنس بشر را با تجهيز شهوت و اشتياق به مباشرت مفطور بر اين عمل كرده، و به اين وسيله ايشان را مسخر و رام در مقابل اين عمل نموده است.
      البته كمتر كسى در حين عمل توجه به فرزنددار شدن دارد، بيشتر منظورشان شهوت رانى است،( غافل از اينكه خداى تعالى در بين اين دو سنگ آرد خود را مى گيرد، و قضاى خود را به كرسى مى نشاند!) همچنانكه افراد منظورشان از اكل و شرب لذت بردن از غذا است و غافلند از اينكه اين جذبه و رابطه بين انسان و غذا را خدا قرار داده، تا زندگى بشر بقا يافته، بدنش نمو كند، اين همان تسخير الهى است .
فجر صادق، آغاز روز روزه داران
- " و كلوا و اشربوا حتى يتبين لكم الخيط الابيض من الخيط الاسود من الفجر!"
 كلمه فجر دو مصداق دارد يكى فجر اول كه آن را فجر كاذب مى گويند چون دوام ندارد، بعد از اندكى از بين مى رود، و شكلش شكل دم گرگ است، وقتى آن را بالا مى گيرد، و بهمين جهت آن را ذنب السرحان مى نامند. عمودى از نور است كه در آخر شب در ناحيه شرقى افق پيدا مى شود، و اين وقتى است كه فاصله خورشيد از دايره افق به هيجده درجه زير افق برسد، آنگاه به تدريج رو به گسترش نهاده از بين مى رود، و چون ريسمانى سفيد رنگ به آخر افق مى افتد، و به صورت فجر دوم در مى آيد، كه آن را فجر دوم يا فجر صادق مى نامند، و بدين جهت صادقش مى گويند، كه از آمدن روز خبر مى دهد

***** صفحه 83 *****
      و متصل به طلوع خورشيد است .
      از اينجا معلوم شد كه مراد از خيط ابيض، فجر صادق است، و جمله: "حتى يتبين لكم الخيط الابيض من الخيط الاسود،" از قبيل استعاره است، يعنى سفيدى گسترده و افتاده در آخر افق تاريك را تشبيه به ريسمانى سفيد، و تاريكى را تشبيه به ريسمانى سياه كرده است و آن خط سفيد مجاور خط سياه قرار دارد .
      باز از اينجا معلوم مى شود كه مراد از اين جمله تحديد اولين وقت طلوع فجر صادق است، براى اينكه بعد از آنكه شعاع نور روز بالا مى آيد، هر دو خيط از بين مى رود، ديگر نه خيطى سفيد مى ماند و نه خيطى سياه.
    از فجر تا به شب يك عبادت تمام است!
       بعد از آنكه تحديد روزه به فجر دلالت كرد بر اينكه بعد از روشن شدن و پيدايش فجر، روزه واجب مى شود، ديگر مجددا سخنى از اين وجوب به ميان نياورد، تا رعايت اختصار گوئى كرده باشد، تنها آخر روزه را تحديد كرد، و فرمود:  " الى الليل " و جمله " اتموا" دلالت دارد بر اينكه روزه امرى است واحد و بسيط، و نصف بردار نيست، بلكه از فجر تا به شب يك عبادت تمام است، نه اينكه عبادتى باشد مركب از چند امر كه هر كدام عبادتى جداگانه باشند، و فرق بين تمام و كمال هم همين است، كه اولى دلالت مى كند بر انتهاى وجود چيزى كه مركب از اجزاء و آثار نيست، و دوم بر انتهاى وجود چيزى كه مركب از اجزائى است كه هر جزئش اثرى مستقل دارد .
     اعتکاف و شرايط آن
       اعتكاف به معناى ملازمت در مكان است ( مى گويند فلانى در خانه خود عكوف كرده، يعنى هيچ بيرون نمى آيد و يا فلانى در مسجد اعتكاف كرده، يعنى مسجد را رها نمى كند، و بيرون نمى آيد.)
      و اعتكاف عبادت مخصوصى است كه يكى از احكامش اين است كه بايد معتكف از مسجد بيرون نيايد، مگر براى عذرى موجه، يكى ديگر اين است كه بايد در ايام اعتكاف روزه بگيرد، و چون جاى اين توهم بود كه به حكم آيه قبلى معتكف مى تواند در شب با زنان در آميزد، براى دفع اين توهم فرمود:" ولا تباشروهن و انتم عاكفون فى المساجد - در حالى كه در مساجد اعتكاف كرده ايد شبها با زنان نياميزيد!" و اينكه گفتيم مى توانيد درآميزيد مربوط به ايام روزه غير اعتكاف بود.

***** صفحه 84 *****
    " تلك حدود الله فلا تقربوها ! "
- از احكام روزه تجاوز نكنيد !
      كلمه حد در اصل به معناى منع است، و معناى منع در همه موارد استعمال و مشتقات اين كلمه ديده مى شود.
      و نهى از نزديك شدن به حدود خدا كنايه است از اينكه مردم نبايد آنها را مرتكب شوند، و به آن حدود تجاوز نمايند، و معناى آيه اين است كه نزديك اين گناهان كه همان اكل و شرب و جماع باشد مشويد، و يا اين است كه از اين احكام و حرمت هاى الهيه كه برايتان بيان فرمود يعنى احكام روزه تجاوز نكنيد، و نگذاريد روزه شما به وسيله تجاوز از حدود خدا و ترك تقوا ضايع گردد.
      در تفسير قمى از امام صادق عليه السلام روايت آورده كه فرمود: يعنى خوردن و آميختن با زنان در شبهاى ماه رمضان بعد از خواب حرام بود، حتى اگر كسى بعد از نماز شام هنوز افطار نكرده خوابش مى برد و آنگاه بيدار مى شد، ديگر نمى توانست چيزى بخورد، و اما عمل زناشوئى شب و روز حرام بود، در اين ميان مردى از اصحاب رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلّم كه نامش خوات بن جبير انصارى و برادر عبد الله بن جبير بود، همان كه رسولخدا صلى الله عليه وآله وسلّم او را با پنجاه نفر از تيراندازان موكل بر دهانه دره احد كرده بود، رفقايش گريختند، و او با يازده نفر ديگر پاى مردى كردند تا در همان دهانه دره شهيد شدند.
      برادر اين عبد الله يعنى خوات بن جبير در جنگ خندق پيرمردى ناتوان بود، و با زبان روزه با رسولخدا صلى الله عليه وآله وسلّم كار مى كرد، هنگام عصر نزد خانواده اش آمد و پرسيد: هيچ خوردنى نزد شما يافت مى شود؟ گفتند: خوابت نبرد تا برايت طعامى درست كنيم، ولى تهيه غذا طول كشيد، و او را خواب ربود، در حالى كه هنوز افطار نكرده بود، همينكه بيدار شد به خانواده اش گفت: طعام خوردن بر من حرام شد، ديگر امشب نمى توانم چيزى بخورم، صبح كه شد به سر كار خود در خندق رفت، و به كار حفر خندق پرداخت و از شدت ضعف بى هوش شد، رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلّم وضع او را ديد و به حالش رقت آورد.
      از سوى ديگر جوانانى بودند كه در شب رمضان پنهانى با همسران خود مباشرت مى كردند، لذا خداى تعالى به منظور تخفيف بر اين دو طايفه اين آيه را نازل كرد، كه:" احل لكم ليلة الصيام الرفث الى نساءكم ...،" كه در آن مباشرت با زنان در شب هاى ماه رمضان حلال شد، و آيه:" حتى يتبين لكم الخيط الابيض من الخيط الاسود من الفجر،" كه خوردن و آشاميدن را تا جدا شدن سفيدى روز از سياهى شب حلال كرد.
مؤلف: اينكه در روايت داشته (يعنى خوردن و آميختن با زنان در شبهاى ما

***** صفحه 85 *****
      رمضان بعد از خواب حرام بود - تا آنجا كه فرمود - در اين ميان مردى ... ) از كلام راوى است، نه كلام امام، و اين معنا به روايات ديگرى نيز نقل شده، كه كلينى و عياشى و ديگران آن را آورده اند، و در همه آنها آمده كه سبب نازل شدن آيه:" و كلوا و اشربوا ...،" داستان خوات بن جبير انصارى بود، و سبب نازل شدن آيه:" احل لكم ...،" عملى بود كه جوانان مسلمين انجام مى دادند .
      روايات در اين معنا از طرق عامه و خاصه و همچنين روايات مربوط به اعتكاف و حرمت جماع در رمضان بسيار زياد است.
          ( مستند: آيه 187 سوره بقره    الميزان ج : 2  ص :  64)
شب قدر
- " بِّسمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ! إِنَّا أَنزَلْنَهُ فى لَيْلَةِ الْقَدْرِ، وَ مَا أَدْرَاك مَا لَيْلَةُ الْقَدْرِ، لَيْلَةُ الْقَدْرِ خَيرٌ مِّنْ أَلْفِ شهْرٍ، تَنزَّلُ الْمَلَئكَةُ وَ الرُّوحُ فِيهَا بِإِذْنِ رَبهِم مِّن كلّ  أَمْرٍ، سلَمٌ هِىَ حَتى مَطلَع الْفَجْرِ.
- به نام خداوند رحمان و رحيم! ما اين قرآن عظيم الشان را در شب قدر نازل كرديم، و تو چه مى دانى شب قدر چيست؟ شب قدر از هزار ماه بهتر و بالاتر است، در اين شب فرشتگان و روح به اذن خدا از هر فرمان( و دستور الهى و سرنوشت خلق) نازل مى شوند، اين شب رحمت و سلامت و تهنيت است تا صبحگاه."
     اين سوره نزول قرآن در شب قدر را بيان مى كند، و آن شب را تعظيم نموده از هزار ماه بالاتر مى داند، چون در آن شب ملائكه و روح نازل مى شوند.
     ظاهر آيه اين است كه مى خواهد بفرمايد: همه قرآن را در شب قدر نازل كرده، نه بعضى از آيات آن را، مؤيدش هم اين است كه تعبير به انزال كرده، كه ظاهر در اعتبار يكپارچگى است، نه تنزيل كه ظاهر در نازل كردن تدريجى است.
     در كلام خداى تعالى آيه اى كه بيان كند ليله مذكور چه شبى بوده ديده نمى شود بجز آيه:" شهر رمضان الذى انزل فيه القرآن،" كه مى فرمايد: قرآن يكپارچه در ماه رمضان نازل شده، و با انضمام آن به آيه مورد بحث معلوم مى شود شب قدر يكى از شبهاى ماه رمضان است.
در اين سوره آن شبى كه قرآن نازل شده را شب قدر ناميده، و ظاهرا مراد از قدر تقدير و اندازه گيرى است، پس شب قدر شب اندازه گيرى است، خداى تعالى در آن شب حوادث يك سال را يعنى از آن شب تا شب قدر سال آينده را تقدير مى كند: زندگى، مرگ، رزق، سعادت، شقاوت و چيزهايى ديگر از اين قبيل را مقدر مى سازد. آيه سوره دخان هم كه در وصف شب قدر است بر اين معنا دلالت دارد:" فيها يفرق كل امر حكيم امرا من عندنا انا كنا مرسلين رحمة من ربك! "  چون فرق، به معناى جدا سازى و مشخص كرد

***** صفحه 86 *****
     دو چيز از يكديگر است، و فرق هر امر حكيم جز اين معنا ندارد كه آن امر و آن واقعه اى كه بايد رخ دهد را با تقدير و اندازه گيرى مشخص سازند.
     و از اين استفاده مى شود كه شب قدر منحصر در شب نزول قرآن و آن سالى كه قرآن در آن شبش نازل شد نيست، بلكه با تكرر سنوات، آن شب هم مكرر مى شود، پس در هر ماه رمضان از هر سال قمرى شب قدرى هست، كه در آن شب امور سال آينده تا شب قدر سال بعد اندازه گيرى و مقدر مى شود. علاوه بر اين، كلمه يفرق به خاطر اينكه فعل مضارع است استمرار را مى رساند، در سوره مورد بحث هم كه فرموده: شب قدر از هزار ماه بهتر است و نيز فرموده: ملائكه در آن شب نازل مى شوند مؤيد اين معنا است.
     منظور از بهتر بودن شب قدر از هزار شب به طورى كه مفسرين تفسير كرده اند بهتر بودنش از حيث فضيلت عبادت است، و مناسب با غرض قرآن هم همين معنا است، چون همه عنايت قرآن در اين است كه مردم را به سوى خدا نزديك، و به وسيله عبادت زنده كند، و زنده دارى آن شب با عبادت بهتر است از عبادت هزار شب. ممكن است همين معنا را از آيه سوره دخان نيز استفاده كرد، چون در آنجا شب قدر را پر بركت خوانده، و فرموده:" انا انزلناه فى ليلة مباركة."
     ملائكه و روح در شب قدر به اذن پروردگارشان نازل مى شوند، در حالى كه نزولشان را ابتدا مى كنند و هر امر الهى را صادر مى نمايند.
     اگر منظور از امر مذكور هر امر كونى و حادثه اى باشد كه بايد واقع گردد، آيه را چنين معنا مى دهد: ملائكه و روح در آن شب به اذن پروردگارشان نازل مى شوند براى خاطر تدبير امرى از امور عالم.
     " سلام هى حتى مطلع الفجر!" كلمه سلام و سلامت به معناى عارى بودن از آفات ظاهرى و باطنى است. پس جمله" سلام هى،" اشاره است به اينكه عنايت الهى تعلق گرفته است به اينكه رحمتش شامل همه آن بندگانى بشود كه به سوى او روى مى آورند، و نيز به اينكه در خصوص شب قدر باب نقمتش و عذابش بسته باشد، به اين معنا كه عذابى جديد نفرستد. و لازمه اين معنا آن است كه طبعا در آن شب كيد شيطان ها هم مؤثر واقع نشود، همچنان كه در بعضى از روايات هم به اين معنا اشاره رفته است.
     در تفسير برهان از شيخ طوسى از ابوذر روايت آورده كه گفت: به رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلّم عرضه داشتم يا رسول الله آيا شب قدر شبى است كه در عهد انبياء بوده و امر بر آنان نازل مى شده و چون از دنيا مى رفتند نزول امر در آن شب تعطيل مى شده است؟ فرمود: نه بلكه شب قدر تا قيامت هست.
     در مجمع البيان است كه از حماد بن عثمان از حسان ابن ابى على نقل شده كه گفت: از امام صادق عليه السلام از شب قدر پرسيدم، فرمود در نوزدهم رمضان و بيست و يكم و بيست و سوم جستجويش كن!
مؤلف: در معناى اين روايات رواياتى ديگر نيز هست، و در بعضى از اخبار تردي

***** صفحه 87 *****
     بين دو شب شده، يكى بيست و يكم و ديگرى بيست و سوم، مانند روايتى كه عياشى از عبد الواحد از امام باقر عليه السلام روايت كرده است.
     و از رواياتى ديگر استفاده مى شود كه شب قدر خصوص بيست و سوم است، و اگر معينش نكرده اند به منظور تعظيم امر آن بوده، تا بندگان خدا با گناهان خود به امر آن اهانت نكنند.
     و نيز در تفسير عياشى در روايت عبد الله بن بكير از زراره از يكى از دو امام باقر و صادق عليهماالسلام آمده كه فرمود: شب بيست و سوم همان شب جهنى است، و حديث جهنى اين است كه گفت: به رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلّم عرضه داشتم: منزل من از مدينه دور است، دستورم بده در شب معينى داخل مدينه شوم فرمود: شب بيست و سوم داخل شو.
     مؤلف: حديث جهنى كه نامش عبد الله بن انيس انصارى بود، از طرق اهل سنت نيز روايت شده، و سيوطى آن را در الدر المنثور از مالك و بيهقى نقل كرده است.
     و در كافى به سند خود از زراره روايت كرده كه گفت: امام صادق عليه السلام فرمود: تقدير در نوزدهم،  ابرام در شب بيست و يكم،  و امضا در شب بيست و سوم است.
     آنچه همه روايات مختلفى كه از ائمه اهل بيت عليهم السلام وارد شده در آن اتفاق دارند اين است كه: شب قدر تا روز قيامت باقى است، و همه ساله تكرار مى شود، و نيز ليلة القدر شبى از شبهاى رمضان، و نيز يكى از سه شب نوزده و بيست و يك و بيست و سه است.
          ( مستند: آيه 1 تا 5  سوره قدر    الميزان ج : 20  ص :  559)

***** صفحه 88 *****


بخش سوم: حــــج


 


***** صفحه 89 *****


فصل اول: خانه خدا و آيات واضح در آن


فرمان حج
- " و لله على الناس حج البيت من استطاع اليه سبيلا !
- و بر هر كس كه مستطيع باشد، زيارت آن خانه واجب است ! "
      اين آيه متضمن تشريع حج در قرآن است، البته نه تشريع ابتدائى و بى سابقه، بلكه تشريع امضائى نسبت به تشريع قبلى ابراهيم عليه السلام، چون اين مراسم در زمان ابراهيم عليه السلام تشريع شد و آيه:" و اذن فى الناس بالحج ... !" از آن تشريع خبر مى دهد.
( مستند: آيه 96 سوره آل عمران    الميزان ج : 3  ص :  541)
اولين خانه براي عبادت خدا
- " إِنَّ أَوَّلَ بَيْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِى بِبَكَّةَ مُبَارَكاً وَ هُدًى لِّلْعَلَمِينَ فِيهِ ءَايَت بَيِّنَتٌ مَّقَامُ إِبْرَهِيمَ وَ مَن دَخَلَهُ كانَ ءَامِناً،
- وَللَّهِ عَلى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ استَطاعَ إِلَيْهِ سبِيلاً وَ مَن كَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنىٌّ عَنِ الْعَلَمِينَ!
- اولين خانه عبادتى كه براى مردم بنا نهاده شد، آن خانه اى است كه در مكه واقع است، خانه اى پر بركت كه مايه هدايت همه عالميان است، در آن خانه آياتى روشن و مقام ابراهيم هست و هر كس داخل آن شود، ايمن است،
- و بر هر كس كه مستطيع باشد زيارت آن خانه واجب است، و هر كس به اين حكم خدا كفر بورزد، خدا از همه عالم بى نياز است!"
        " ان اول بيت وضع للناس للذى ببكة ...،" كعبه قبل از ساير معابد براى عبادت ساخته شده چون اين خانه را ابراهيم ساخت و بيت المقدس را سليمان بنا نهاد كه قرنها بعد از ابراهيم بوده است.
كلمه بيت معنايش معروف است و مراد از وضع بيت براى مردم، ساختن و معي

***** صفحه 90 *****
      كردن آن براى عبادت مردم است، براى اينكه مردم آن را وسيله اى قرار دهند براى پرستش خداى سبحان، و از دور و نزديك به همين منظور به طرف آن روانه شوند و يا به طرف آن عبادت كنند، و آثارى ديگر بر آن مترتب سازند .
      همه اينها از تعبير به بكه ( كه به معناى محل ازدحام است،) استفاده مى شود و مى فهماند كه مردم براى طواف و نماز و ساير عبادات و مناسك، پيرامون اين خانه ازدحام مى كنند. و اما اينكه اين اولين خانه اى باشد كه بر روى زمين براى انتفاع مردم ساخته شده باشد لفظ آيه بر آن دلالت ندارد، و نمى رساند كه قبل از مكه، هيچ خانه اى ساخته نشده بود.
      مراد از كلمه بكه زمين مكه است، و اگر آن را بكه خوانده، براى اين است كه مردم در اين سرزمين ازدحام مى كنند، و چه بسا گفته باشند كه بكه همان مكه است.
     معني مبارک بودن و هدايت بودن کعبه
      كلمه مبارك از بركت است و بركت به معناى خير بسيار، و مبارك به معناى محلى است كه خير كثير بدانجا افاضه مى شود.
      اين كلمه هر چند در بركات دنيوى و اخروى هر دو استعمال مى شود، الا اينكه از ظاهر مقابل قرار گرفتنش با جمله هدى للعالمين بر مى آيد كه: مراد از آن افاضه بركات دنيوى است، كه عمده آن وفور ارزاق و بسيار شدن انگيزه ها براى عمران و آباد كردن آن، با حضور و تجمع در آن براى زيارت و عبادت و نيز انگيزه ها براى احترام آن است.
      اين بود معناى مبارك بودن بيت، و اما هدايت بودنش به اين است كه خداى تعالى با تاسيس آن و تشريع عباداتى در آن، سعادت آخرتى مردم را به ايشان نشان دهد و علاوه بر آن ايشان را به كرامت و قرب خدا برساند.
      و بيت الحرام از روزى كه به دست ابراهيم ساخته شد، اين خاصيت هدايت را داشته و همواره مقصد قاصدان و معبد عابدان بوده است.
سابقه تشريع حج در زمان ابراهيم عليه السلام
      قرآن كريم دلالت مى كند بر اينكه حج و مراسمش براى اولين بار در زمان ابراهيم عليه السلام و بعد از فراغتش از بناى آن تشريع شد و خداى تعالى در اين باره فرمود:" و عهدنا الى ابراهيم و اسمعيل ان طهرا بيتى للطائفين و العاكفين و الركع السجود ! "
      و نيز در خطاب به ابراهيم مى فرمايد:
- " و اذن فى الناس بالحج ياتوك رجالا و على كل ضامر ياتين من كل فج عميق! "
و اين آيه به طورى كه ملاحظه مى كنيد دلالت دارد بر اينكه اين اعلام و دعوت

/ 17